نقد بازی «فرقهی قاتلین: سرکشی»؛ فرزند خلف پدر
طبق عادت نهچندان خوبی که این چند سال، یوبی سافت رواج داده است. مانند هر سال منتظر تجربه کردن نسخهای دیگر از سری “فرقه قاتلین” (Assassin’s Creed) بودیم. تا اینکه سازندگان اعلام کردند، آخرین ساخته دستشان مختص کنسولهای نسل هشتمی است. با این خبر بسیاری از گیمرها دستان خود را در حنا میدیدند. تا اینکه سازندگان خبر از ساخت عنوانی مخصوص کنسولهای نسل هفتمی دادند و یوبی سافت که در دادن وعدههای هیجان انگیز و دهن پر کن، ید طولایی دارد، شروع به تعریف و تمجید بسیار از عنوان جدید خود کرد. و سعی در راضی نگه داشتن صاحبان کنسولهای نسل قبل داشت. با این حال بازی بالاخره منتشر شد. و ما نیز بر آن شدیم تا به بررسی این عنوان بپردازیم و ببینیم که آیا این وعده و وعیدها حقیقت دارند یا خیر؟!
شاید با اولین برخورد به اسم “سرکشی” برای شما سوال شود که چرا سازندگان برای این قسمت از بازی عنوان سرکشی را انتخاب کردهاند. یافتن و رسیدن به جواب این سوال ملزم به انجام بخش داستانی بازی است. در این نسخه “شای پاتریک کورمک” (Shay Patrick Cormack) به عنوان شخصیت اصلی و قابل کنترل بازی ایفای نقش میکند. او همانند اکثر شخصیتهای این سری بازی یکی از اعضای فرقهی اساسین هاست. اما در میان آنها، از جسارت و نافرمانی بیشتری برخوردار است. عطش سیری ناپذیر او برای کسب قدرت او را از دیگر قهرمانان سری از جمله کانر یا اتزیو متمایز میکند. “شای” در طول بازی بنا به دلایلی و پیش آمدن اتفاقات متعددی از دوستان خود جدا شده و به بزرگترین دشمن فرقه، یعنی تمپلارها میپیوندد. قطعا این تغییر رویه به مذاق بسیاری از گیمرها که با خاندان اساسینها خو گرفته بودند خوش نمیآید و هضم این موضوع و کنار آمدن با آن کمی مشکل است. ولی سازندگان برای خارج کردن روایت داستانی از تکراری بودن در نسخههای اخیر و همچنین وارد کردن بازی به حال و هوای تازه این سنت شکنی را انجام دادهاند.
یکی از مشخصههای Assassin’s Creed، وقوع اتفاقهای مهم تاریخی در هر نسخه از این سری میباشد. که “سرکشی” هم از این قاعده مستثنی نیست. زمان بازی چیزی میان دهه 50 تا دهه 60 قرن 17 میلادی است. که با توجه به این برهه زمانی شاهد وقوع جنگهای معروف هفت ساله بین ابرقدرتهای اروپایی در آن زمان میباشیم. شعله این جنگها که میان دولتهایی همچون بریتانیا و فرانسه برپا بود، به مستعمراتشان در آمریکای شمالی رسیده است. و در این نسخه شاهد درگیریهایی میان این دولتها هستیم. سازندگان در خبرهایی گفته بودند که نسخه نسل هفتم با نسخه نسل هشتم یعنی Unity که وقایع انقلاب فرانسه را شرح میدهد، در ارتباط است و به نوعی این دو بازی مکمل یکدیگر هستند. توجه بیشتر به حضور فرانسه در این بازی و همچنین به وجود آمدن مشکلات متعدد مالی برای دولت فرانسه نیز دلیلی بر گفته سازندگان است. از آنجایی که گفته شد “شای” در راه تبدیل شدن به یک تمپلار است باید انتظار دیدار با شخصیتهای مهم آنها را داشت. که یکی از آنها “هایتم کنوی” (Haytham Kenway) آنتاگونیست شماره سوم و پدر کانر میباشد. در خلل بازی “شای” با “هایتم” همکاریهایی انجام خواهد داد. سازندگان گفتهاند که ماجرای خانواده کنوی در این نسخه به پایان خواهد رسید. از دیگر شخصیتهای حاضر در این بازی که در نسخههای قبل با آنها دیدار کردهایم میتوان به Adewale استاد اعظم فرقه و همچنین جرج واشنگتن اشاره کرد.
همانطور که گفته شد، در این نسخه تمپلارها هدف شما نیستند بلکه اعضای فرقه و اساسینها هستند که باید تحت تعقیب قرار گرفته و شکار شوند. این اتفاق برای اولین بار است که در این سری رخ میدهد. شای با تمام فنون و تکنیکهایی که اوایل بازی به عنوان یک عضو از انجمن برادری فرا گرفته است به شکار کسانی میرود که زمانی از هم پیمانان او بودند. همانند قبل، شای سلاحهای مختلفی از جمله Hidden Blade، شمشیر و خنجر و تپانچه که سلاحهای جدایی ناپذیر این سری هستند را حمل میکند. علاوه بر این سلاح جدیدی به بازی اضافه شده است. تفنگ جدیدی که در اوایل بازی بدست خواهد آمد توانایی پرتاب دارتهای خوابآور و سمی را داراست. ممکن است این سوال بوجود آید که این تفنگ چه تفاوتی با دارتی که ادوارد در نسخه قبل حمل میکرد، دارد. این سلاح از قدرت بسیار بیشتر نسبت به دارت و همچنین قابلیت از پا درآوردن هدف از فاصله دور را دارد. علاوه بر این نارنجک جدیدی به بازی اضافه شده است که میتواند چندین هدف را از پای درآورد.
سیستم مبارزات دست خوش تغییرات چندانی نسبت به نسخه قبلی یعنی درفش سیاه نشده است و از همان فرمول قبلی استفاده میکند. البته در این بین شاهد بهبودیهای جزئی و از بین رفتن برخی اشکالات ریز که در سیستم مبارزات وجود داشت، هستیم. به کار گیری سلاحهای جدیدی که به بازی شدهاند نیز اندکی از تکراری بودن مبارزات کاسته است. با این حال هسته و پایه همچنان پایبند به نسخه قبل است.
اما مهمترین عاملی که باعث شد سری Assassin’s Creed دچار تحول شود، ورود سیستم کشتیرانی و مبارزات دریایی به بازی بود که در شماره سوم شروع و در نسخه درفش سیاه به اوج خود رسید. در این شماره نیز دریانوردی یکی از ارکان اصلی و همچنین لذت بخش بازی است. اگر چه کشتی جدید شای که Morrígan نام دارد نسبت به کشتی ناخدا کنوی کوچکتر است اما در کابوس بودن برای دشمنان چیزی از Jackdaw کم ندارد. به لطف بهبود یافتن هوش مصنوعی بازی نسبت به قبل شاهد درگیری های طبیعیتر و دشوارتری چه در دریا و چه در خشکی هستیم. کشتیها و سربازان حرکات بسیار هوشمندانهتری را از خود نشان میدهند و برای مبارزه با آنان باید هوشمندتر از خودشان عمل کرد.
محیط بازی نسبت به درفش سیاه از وسعت زیادتری برخوردار است و همانند قبل برای گشت و گذار در آن و انجام اکتشافات ساعتهای زیادی را صرف کنید. همچنین بازی اقلیم های بیشتری از سرزمینهای یخ زده جنوب و جنگلهای پوشیده از درخت کانادا و شهرهای بسیاری از جمله نیویورک را پوشش میدهد. و میتوان بازی را ترکیبی از محیط های نسخه سوم و درفش سیاه به حساب آورد. تماشای محیط زیبای بازی از جمله شفق قطبی و دریاهای یخ زده بسیار لذت بخش است.
در بخش گرافیک و جلوههای بصری، بازی تفاوت چندانی با نسخه قبل ندارد و بهبودهای جزئی در گرافیک صورت گرفته است. اگر چه نمیتوان در این زمینه خردهی چندانی به سازندگان گرفت، زیرا درفش سیاه از لحاظ فنی و یا هنری عنوان ضعیفی نبود ولی با این حال انتظار میرفت که حداقل شاهد پیشرفت بازی در زمینههای متفاوتی از جمله بهبود در انیمیشنها و یا طراحی محیط باشیم. موسیقی بازی متناسب با تم بازی است و حالتی تاریک دارد. ولی همچنان به دیگر بازیهای این سری وفادار است.
در کل میتوان سرکشی را به عنوان یک بسته الحاقی کامل برای درفش سیاه به حساب آورد. با اینحال برای دارندگان کنسولهای نسل هفتم عنوانی خوب و سرگرم کننده است. که توانسته است با ارائه خط داستانی متفاوت نسبت به پدرانش و ارائه گیمپلی روانتر در کنار محیطی وسیع و زیبا، خود را به عنوان یکی از برترین Assassin’s Creed ها معرفی کند. هر چند چیز زیادی را به عنوان میراث باقی نمیگذارد. اگر از طرفداران این سری بازی هستید این عنوان نیز شما را راضی خواهد کرد و درد فراق Unity را اندکی خواهد کاست.