Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

وقت آن است که در مورد فصل دوم سریال Westworld حرف بزنیم

0

پخش فصل دوم سریال Westworld به پایان رسید و بعد از ده قسمت که با بررسی این سریال در کنار شما بودیم، حالا وقت آن رسیده که در مورد این سریال جدی‌تر صحبت کنیم. سریال Westworld شبکه‌ی HBO بدون شک یکی از پرخرج‌ترین سریال‌های تاریخ تلویزیون آمریکا است که البته مثل بسیاری دیگر ساخته‌های این شبکه در ایران طرفداران زیادی دارد. وست‌ورلد اما شاید از اهمیت بیشتری در این میان برخوردار باشد، چرا که رویکرد علمی – فلسفی این سریال به زندگی و داستان پیچیده‌ی آن، گفتگو و موشکافی بیشتری را می‌طلبد. در این مطلب ضمن پرداختن به نکاتی از نقدهای فصل دوم این سریال، تلاش می‌کنیم به گفتگو در مورد فصل دوم سریال Westworld بپردازیم.

قسمت اول فصل دوم سریال، نشان داد که این سریال همچنان برای مخاطب خود گیج‌کننده است. در حالی که سوالات بسیاری بعد از تماشای هر قسمت از این سریال در ذهن بیننده شکل می‌گیرد، چنانچه از قافله‌ی پاسخ‌های محتمل به این سوال‌ها دور بمانید، ممکن است این روند کم‌کم آن‌قدر گیجتان کند که در زنجیره‌ی سوالات بسیار گیر بیفتید و از آن هیچ نفهمید. شاید به همین خاطر است که همراهی با نقد و بررسی این سریال را مکررا توصیه کرده‌ایم.

نقد قسمت اول فصل دوم سریال Westworld – خاطراتی از آینده

آن‌جا که سؤال بسیاری از طرفداران سریال این است: دقیقاً چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ و می‌دانیم جواب این سؤال نیازمند پرسیدن سؤال دیگری است: چرا دیدن این سریال ما را تا اندازه‌ای گیج می‌کند؟

بهتر است از آخر به اول شروع کنیم. کلید حل – و شاید اصلی‌ترین- معمای سریال را باید در شخصیت پیتر ابرناثی (Peter Abernathy) جست‌وجو کرد. شخصیت فرعی و کم درخششی که در همان قسمت‌های ابتدایی فصل اول به دلیل داشتن اختلال به انبار شرکت دلوس منتقل شد. آنجا با انبوهی از دیگر شخصیت‌های از رده خارج‌شده‌ی WestWorld و هم‌چنین نسل‌های گذشته‌ی محصولات شرکت دلوس مواجه می‌شویم که برای سالیان در آن زیرزمین خوابیده‌اند. ابرناثی با پیدا کردن عکس همسر ویلیام کلید اولین تغییرات ذهنی را برای دلورس فراهم کرد. همان طور که برنارد در ابتدای این قسمت سریال می گوید ذهن دلورس در حال رشد کردن است و این به اندازه‌ی کافی برای برنارد نگران کننده است.

اما خیلی زود به میانه‌ی راه این فصل از سریال نزدیک می‌شویم. جایی که در قسمت چهارم، داستان‌نویس به ظرافت هر چه تمام‌تر توانسته یک مفهوم ذهنی را در داخل یک روایت فیلم‌نامه جای دهد. ما بدون حافظه چه هستیم؟ اگر ما تاریخی نداشته باشیم چگونه انسان‌هایی می‌شویم؟ اگر مرگ نداشته باشیم چه؟ باز هم همان‌طور که می‌بینید سوالاتی مهم در ذهن مخاطب شکل می‌گیرند.

اتفاق جالبی که از قسمت اول تا قسمت چهارم فصل دوم WestWorld در جریان است اضافه کردن شخصیت‌های فرعی به داستان بدون حذف هیچ کدام است. به این ترتیب انتظار می‌رود که نویسنده و کارگردان بخواهند در شوکی بزرگ به سریال، تعداد زیادی از شخصیت‌ها را با حادثه‌ای حذف کنند.

نقد قسمت پنجم فصل دوم سریال Westworld – زن خوب، زن بد!

و اما پاسخ به این سوال‌ها تا قسمت‌های پایانی به تاخیر می‌افتند تا سریال جنبه‌های جذاب دیگر خود را نیز به مخاطب منتقل کرده و در اختیار او قرار دهد. به همین خاطر است که از نیمه به بعد، با این‌که خط اصلی داستان پیگیری می‌شود، فصل دوم سریال Westworld روند متفاوتی را طی می‌کند تا به دو قسمت پایانی برسد. در قسمت نهم، سوالات فراگیرتری مطرح می‌شوند. محدوده و دایره‌ی عمل انسان تا به کجاست؟ تا چه اندازه‌ای می‌توان شخصی را در پیش آوردن شرایطی مقصر و تا چه اندازه بی‌گناه دانست؟ آیا انسان اخلاقی می‌تواند وجود داشته باشد؟

ین قسمت سریال در آخرین صحنه‌ی خود آغاز می‌شود. آن‌جا که ویلیام در ترس‌های خود غوطه می‌خورد و فاصله‌ی مابین میزبان و انسان بودن خود را گم می‌کند. ترس او دیگر از دیگران نیست. او بیشترین ترس را از خود دارد. با آن طبقه‌ی اجتماعی بهترین جایی که می‌تواند در آن فرمانروایی کند WestWorld است. او می‌تواند بدون این‌که بخواهد به کسی پاسخ دهد در WestWorld قتل‌ها و تجاوزهای بی‌شماری انجام دهد اما در خانه یک مرد مؤدب، خانواده‌دوست، طرفدار اصلاح جامعه و سوسیالیست باشد. ویلیام نمونه‌ی خوبی برای نشان دادن فتخ زندگی اجتماعی و شخصی در جامعه‌ی مدرن است. آنجایی که تمامی خوبی‌های شخصی با قانون‌شکنی‌های بزرگ مقایسه می‌شوند و کفه‌ی ترازو همچنان به سمت خانه و خانواده می‌چربد.

فصل دوم سریال WestWorld با فرازوفرودهای بسیاری همراه بود به حدی که بعضی از قسمت‌های این سریال در زمره‌ی بهترین قسمت‌های سریال‌های چند سال اخیر قرار می‌گرفت و بعضی قسمت‌های آن گویی مشق یکی از کارگردانان جویای نام هالیوودی است. اما در کل روایتی منسجم و پیوسته در پس و پشت داستان قرار گرفت.

نقد قسمت دهم فصل دوم سریال Westworld – اجبار در آزادی

سریالی که در نهایت به مهم‌ترین گره‌گشایی خود نزدیک شد. جایی که همان‌طور که انتظار می‌رفت از جابه‌جایی زمانی صحنه‌ها پرده برداشته شد. پیدا شدن برنارد در اولین قسمت سریال در واقع جزوی از سکانس‌های پایانی آن محسوب می‌شد. و کشته شدن میزبان‌ها به آن‌گونه که برنارد مسئولیت آن را بر گردن گرفت چیزی جز جدایی ذهن آنان از بدن آنان نبوده است.

بر هم زدن ترتیب زمانی حقه‌ای بود که برنارد برای فرار از شناخته شدن می‌زد. هرگونه ادراکی که ما از محیط وبیشتر از محیط از خودمان داریم رابطه‌ای جدایی‌ناپذیر با مکان و زمان دارد. ترتیب و ترتّب زمانی و مکانی ما را به شناخت از محیط خود می‌رساند و با شناخت محیط اولین درک از خود اتفاق می‌افتد. مانند آن شامپانزه‌ای که در فیلم اودیسه فضایی 2001 استنلی کوبریک بعد از غلبه بر محیطش فریاد ادراک و شناخت سر می‌دهد.

اما چه چیزهایی را می‌توان از فصل سوم سریال WestWorld انتظار داشت؟ اولین موضوعی که ذهن همه‌ی دوستداران این سریال را به خود مشغول خواهد کرد لوکیشن بعدی سریال خواهد بود. دومین مسئله ادامه دادن زندگی دلورس است. آیا دلورس در کالبد شارلوت هیل به شرکت دلوس بازخواهد گشت یا یک جنگ تمام‌عیار و عیان را علیه ساکنان بیرون از پارک راه خواهد انداخت و به دلورس همیشگی با همان سردی چهر و بی‌رحمی بازخواهد گشت؟ موضوع سوم احیای شخصیت‌های پارک و اساساً ساختار خود پارک است. و مسئله‌ی آخر سرنوشت میزبانان است. چه میزبانانی که منتقل شده‌اند و چه آنان که مانده‌اند. هدف زندگی آنان چطور تعریف خواهد شد؟

باید تا مشخص شدن این‌ها منتظر فصل سوم سریال باشیم، اما تا این‌جا، می‌شود گفت سریال علمی-تخیلی و دوست‌داشتنی شبکه‌ی HBO فصل موفق دیگری را پشت سر گذاشته است. فصل دوم سریال Westworld آن‌قدر دیدنی و مورد توجه است که می‌شود توصیه کرد حتا اگر این سریال را هنوز شروع نکرده‌اید، برای عقب نماندن از هیاهوی آن بهتر است تماشای آن را آغاز کنید.

 

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.