انیمیشن «آخرین داستان» هنوز اکران نشده اما همین حالا موفقترین و یکی از شناختهشدهترین انیمیشنهای ایرانی است. «هورخش» استودیوی انیمیشن سازی مستقلی که تقریبا 10 سال پیش ساخت این انیمیشن را آغاز کرد، حالا به نماد انیمیشنسازی در ایران تبدیل شده است و شاید شما هم فکر کنید که انیمیشن ایران در این استودیو شروع میشود و در همین استودیو به پایان میرسد. چه چیزی مهمتر از موفقیت یک انیمیشن در جشنواره فیلم فجر و کسب اولین سیمرغ برای یک کارگردان مستقل با یک تیم قدرتمند؟
بهروزرسانی: انیمیشن «آخرین داستان» ساختهی استودیوی هورخش حالا برای اسکار سال 2020 نیز انتخاب شده است. به همین دلیل مناسب دیدیم که این مطلب را بهروزرسانی و بازنشر کنیم. اینکه استودیوی هورخش هنوز پاسخی به این نوشته نداده جای تعجب ندارد، چون همانطور که میبینید نه تنها کسانی که با آنها گفتگو شده به شرایط این استودیو و رفتار سازمانی آن اعتراض دارند که پس از انتشار این مطلب در بخش دیدگاهها، بسیاری از انیماتورها و کسانی که علاقهمند به کار در این استودیو بودهاند نیز بر این صحبتها صحه گذاشتهاند. واکنش استودیوی هورخش در عین حال برای ما ناخوشایند بود و رفتار آنها در قبال رسانهی گیمنیوز به قدری ناشایست بود که فعلا در مورد آن سکوت میکنیم.
ادامه مطلب اصلی (منتشر شده در تاریخ 25 اسفند 97): شاید شما هم فکر کنید که چیز مهمتری وجود ندارد. اما هورخش آن کعبهی آمال انیماتورها که از دور به نظر میرسد نیست. از درون استودیوی هورخش خبرهای خوشی به گوش نمیرسد و چه آنها که سالها در این استودیو و در کنار اشکان رهگذر کار میکردند و با همهی مشکلات کنار آمدند، و چه آنها که به تازگی قصد ورود به یک استودیوی بزرگ انیمیشنسازی داشتهاند، شاهد مجموعهای از رفتارهای غیرحرفهای، غیراخلاقی و نامناسب هستند که تاسف آور است. به عنوان یک رسانهی متعهد، گفتگویی با برخی از اعضای سابق این استودیو داشتیم تا فضای واقعی این استودیو و چگونگی تعامل آن با هنرمندان برای همه آشکار شود.
چند روز پیش که با یکی از دوستان دربارهی هورخش صحبت میکردم، دربارهی شخص اول این استودیو یعنی «اشکان رهگذر» گفت که «آدم باهوشی است» و مجموعهای از رفتارها را از او بعید دانست. شاید از این جهت که خودش آدم باهوش و البته خوشقلبی است و روزگاری رفاقتی با رهگذر داشته، حالا هم نمیخواهد باور کند که شنیدهها همه رای به محکومیت او میدهند. رهگذر، متولد فروردین 1365 نویسنده و کارگردان فیلمهای انیمیشن است اما با توجه به سابقهی حضورش در صنعت بازی، احتمالا برای مخاطبین بازیهای ایرانی هم شناخته شده است. او با گربهی قجری و شیطنتهای علیمردان خان شناخته میشود و به خاطر تاثیری که در طراحی شخصیتهای بازیهای ایرانی از خود به جای گذاشت. اشکان رهگذر، به گواه صفحهی ویکیپدیا فارغالتحصیل کارشناسی طراحی گرافیک و کارشناسی ارشد تصویرسازی است. رهگذر در سال 1384 استودیوی هورخش را تاسیس میکند.

اسفندیار حاجی اسدالله در جشنوارهی رسانههای دیجیتال در سال 1390 با هورخش آشنا شد. پس از آشنایی با اشکان رهگذر و رد کردن تستهای درخواستی، مشغول به کار شد تا اینکه پس از شش ماه حضور در این استودیو به عنوان کارآموز در بخش انیمیت نور و سایه، با جدایی سوپروایزرهای این بخش یعنی سینا پاکزاد، کیاوش پارسا و نگار متولی، که طراحانی حرفهای بودند، او به همراه چند نفر دیگر به سمت سوپروایزری در همین بخش میرسد. از اینجا، روند ساخت انیمیشن تقریبا متوقف میشود تا تغییراتی در شمایل آن به وجود آید. از تغییر حالت سایهها گرفته تا تولید مدلشیتهای جدید. روندی که یک سال به طول میانجامد. زمانی که جشنوارهی انیسی فرانسه نزدیک است.
اسفندیار و تیمش برای تهیهی یک تریلر برای ارسال به این جشنواره معتبر تلاش میکنند. به گفتهی او «تیم خیلی حالت دوستانهای داشت، فضای خوبی بود. همه سعی میکردند که پیشرفت کنند و به هم کمک میکردند. ما توانستیم در عرض دو سه هفته تریلر را آماده کنیم.» او میگوید تعداد هنرمندانی که بر روی این تریلر کار کردند زیاد بوده و ممکن است اسم همه را به خاطر نداشته باشد. با این حال، به یاد میآورد که آنها بعدا به دلیل مشکلات شخصی با کارگردان از استودیو جدا شدند. او همچنین خاطرنشان میکند که «هورخش بود و حاشیههایش!». و برای ما تعریف میکند: «عمدهی مشکلات بچهها در هورخش مالی بود.»

با اضافه شدن احسان رسولاف به عنوان سرمایهگذار و پشتوانهی مالی او، ساختار هورخش دچار تغییر میشود. اسفندیار میگوید: «قرار بود با این تغییرات هم تجهیزات ما به روز شود و هم حقوقها بیشتر شود. چون ما تا اینجا واقعا با سختیهای زیادی کار کرده بودیم. اما این طور نشد. در عوض یک عدهی زیادی ورودی جدید به استودیو داشتیم و تعداد قابل توجهی کاراموز وارد هورخش شدند. ما هم مجبور بودیم که کار اینها را هر روز بررسی کنیم. مدیریت کنیم. و کار ما سوپروایزرها سختتر شد. و بار مالی آنچنانی هم نداشت چون وضع مالی به مرور برای ما حتا بدتر هم شد. چون راندمان ما پایین میآمد و حقوقمان هم به همان نسبت.» در حالی که قرار بوده این نیروها برای سهولت کار اضافه شوند. روند به کارگیری کارآموزها از اینجا آغاز شد. و درگیریها همچنان ادامه داشت.
گیمنیوز: ظاهرا در این بین برخی از بچههای قدیمی استودیو هم اخراج میشوند؟
اسفندیار: بله متاسفانه وقتی پول تزریق شد به استودیو، یک سری از بچهها مجبور به ترک استودیو شدند.
او ادامه میدهد:
هورخش همیشه بر این اساس بود که تو همیشه باید هر چه آقای کارگردان یا مدیر میگفت را تایید میکردی. اگر میخواستی چیزی ضد او بگوئی باید طوری میگفتی که به او بر نخورد. یا اگر این طور میشد باید تلاش میکردی تا اوضاع را درست کنی. گاهی وقتها برای اخراج بچهها، آنها را به جان هم میانداخت. مثلا میگفت تو به یکی «بیشتر گیر بده» تا کار برای او سخت شود. یا به من میگفت «به فلانی فشار زیاد بیار.» تا خودش خسته شود و از هورخش خارج شود.
گیمنیوز: یا کسی که کارش در زمینهای خوب نبود را وارد تیمی میکرد که همان کار را از او بخواهد و او کم بیاورد و از کار دست بکشد؟
اسفندیار با لبخندی روی لب تایید میکند:
اصلا دقیقا تیم سایه برای همین کار بود. تیم سایه چون کارش سنگین بود، بچههایی که نمیتوانستند اخراج کنند را وارد تیم سایه میکردند تا کم بیاورد و خودش برود. خیلی از بچهها هم همین فکر را میکردند. در صورتی که نمیدانستند به عمد وارد تیمی شدهاند که مشخصا جای آنها نیست و نقشهی اخراجشان در حال اجراست.
گیمنیوز: شما به این روند اعتراض نمیکردید؟
اسفندیار: همیشه از این نوع مشکلات بود. مخصوصا سوپروایزرها چند بار با خود آقای رهگذر بحث میکردند. ولی همیشه با این صحبت که این کار یک کار ملی است سعی میکردند ما را به ادامهی کار ترغیب کنند.
او که برای بار دوم تاکید میکند در آن زمان تنها 18-19 سال داشته و فرد با تجربهای محسوب نمیشده ادامه میدهد:
این مسائل ذهن من را مشغول میکرد که اگر بخواهیم زیاد اعتراض کنیم ممکن است این کار تمام نشود. ما برای آن زحمت کشیدهایم. اشتباه هم کردیم. به نظر من حق آدمها خیلی باارزشتر از این است که یک پروژه تمام شود یا نشود.
گیمنیوز: کسی به دلایل شخصی هم از هورخش اخراج شد؟
اسفندیار: بعضی وقتها حتا در این حد که کارگردان شوخی میکرد و بچهها به آن نمیخندیدند یا به او میگفتند که شوخیات بامزه نبود و به همین خاطر از تیم حذف میشدند. شاید بیست درصد اخراجها به این خاطر بود که کار کسی خوب نبود. هشتاد درصد آنها به خاطر مشکلات شخصی کارگردان یا برادر کارگردان بود.
گیمنیوز: مگر قرارداد نداشتند؟ به همین سادگی بود؟
اسفندیار: چرا قرارداد داشتند. اما بچههای انیمیشن متاسفانه کمی مظلوم و ترسو هستند. با این فکر که ممکن است اتفاق بدی برای آنها بیفتد [سکوت کردند.] حتا برخی از آنها به این خاطر که مبادا به کار بقیهی بچهها صدمهای وارد نشود، هیچ کاری نکردند. صرفا به این خاطر هیچ شکایتی نکردند.
گیمنیوز: تا حدی قابل درک است.
اسفندیار: بله وقتی که تیم جوان است این مسائل پیش میآید.
گیمنیوز: دنبال حق خودشان نمیرفتند؟ من حس میکنم که وقتی یک نفر به یک دلیل واهی از کاری که خودش در آن سهیم بوده کنار گذاشته میشود، باید حداقل اعتراض را بکند.
اسفندیار: مسئله این است که خود من، تا زمانی که از هورخش بیرون آمدم هم از حقوق خودم آگاه نبودم. هیچ سازمان و تشکیلاتی هم دربارهی قرارداد و حقوق هنرمندها شفافسازی نمیکند. بچهها قرارداد داشتند ولی گاهی نمیدانستند که اصلا به چه درد میخورد. و بعضا حتا نسخهای از قراردادشان را هم در اختیار نداشتند.
گیمنیوز: از اخراجها گفتی. از اضافه شدن افراد به تیم مدیریتی هم بگو.
اسفندیار: از همان روزهایی که ما به شرکت جدید رفتیم و استودیو عوض شد، یکی از برادران آقای رهگذر به عنوان مدیریت منابع انسانی در استودیو استخدام شد. در حالی که هیچ تجربه و تخصصی در این زمینه نداشت و حتا هیچ چیزی راجع به ساختن انیمیشن نمیدانست. و هیچ زمینهی هنری نداشت. او روزهایی که هنوز استودیو نیروهای زیادی نداشت، کنار دست من مینشست و سوالات سادهای میپرسید مثل فریم چیست، فرق سکانس و فریم و پلان چیست؟ او بعد از این کمکم به مدیر پروژه تبدیل شد. و بعد هم چندین نفر را در همین بخش استخدام کرد که ارتباطی با صنعت نداشتند.
گیمنیوز: میشود گفت که این استخدامها بر اساس شایستگی و تخصص بود؟
اسفندیار: به نظر من به هیچ وجه.
او در ادامه به یک نکتهی بسیار جالب اشاره میکند. شاید شما هم به اندازهی ما متعجب بشوید یا شاید اصلا به نظرتان چیز عجیبی نباشد. اما رگههایی تاریک در این سوال و جواب هست که من با لبخندم بعد از حرفهای اسفندیار سعی میکنم آن را پیش خودم مخفی نگه دارم تا او ادامه دهد:
یک سوال بود که موقع استخدام در مصاحبه میپرسیدند که اگر الان روز باشد و کارگردان بگوید شب است شما چه میگویید؟
همه با هم میخندیم اما اسفندیار ناگهان به خاطر میآورد که این قضیه شاید خندهدار باشد اما واقعا سیاه است. اینکه شما برای پیوستن به یک استودیوی هنری باید آنقدر مطیع باشی که واقعیتها هم بر اساس گفتهی مدیر استودیو برای شما تعریف شوند، وضعیت تاسفباری را رقم زده که طی آن، به گفتهی اسفندیار افرادی در استودیو استخدام میشوند که «حتا یک بار هم طراحی نکردهاند.»

با اضافه شدن برادر آقای رهگذر به تیم مدیریتی هورخش، شرایط استودیو هم دستخوش تغییراتی زیادی میشود. اسفندیار تنها کسی نیست که از این شرایط میگوید. «یاسمن حسینی» که 2 سال در این استودیو کار کرده میگوید: «برادرهای کارگردان که هیچ تجربهای در مدیریت کارهای هنری نداشتند روی کار ما نظارت میکردند و واقعا رفتارشان مثل […] بود.» (منظور این است که رفتار مناسبی نداشتند).
او با تاکید بر اینکه «آنها اصلا در نظر نمیگرفتند که شاید بچهها برای خودشان یک جایگاه علمی و تخصصی داشته باشند» ادامه میدهد:
در مسائل بسیار خصوصی و شخصی به ما تذکر میدادند و دخالت میکردند. مثل اینکه با چه کسی رفت و آمد کنیم یا حرف بزنیم!
ظاهرا با اضافه شدن «آرمان رهگذر» به تیم مدیریتی هورخش، اوضاع استودیو تغییر میکند و دیگر تنها مشکلاتی که اسفندیار از آنها میگوید مطرح نیستند. وضع مدیریتی یک استودیوی انیمیشنسازی با یک پادگان یا حتا زندان مقایسه میشود. اینکه مدیران استودیو به خود اجازه میدهند که چنین رفتاری داشته باشند، مهمتر از اینکه چطور افراد این اجازه را به آنها میدهند نیست. «ماهور پورقدیم» که او هم 2 سال سابقهی کار در هورخش را دارد، تلاش میکند تا دلیل آن را به ما توضیح دهد:
هر اعتراضی با سرکوب جدی و تحقیر روبهرو میشد. متاسفانه تحقیر کردن یکی از رایجترین رفتارها در این استودیو است. به حدی که من و چند تا از همکارانم حتی به تواناییهایمان شک میکردیم.
یاسمن ادامه میدهد: «دلیل اینکه روی همه کنترل داشتند هم تا حدی به خاطر این بود که شدیدا به استخدام نیروهای بسیار جوان علاقه داشتند. تازهکار یا بیتجربه[هایی] که حقوق خودشان را نمیدانستند. اعضای قدیمی هم که خیلیهایشان رفته بودند و کسانی که مانده بودند از هرگونه مقابلهای میترسیدند و فقط به غیبت کردن راضی بودند.»
ماهور تکمیل میکند:
یکی از روشهای خیلی سادهای که داشتند، کارآموز آوردن و اخراج کردنشان بود. خاطرم هست که یکی از بچهها به خاطر سلام نکردن به آرمان رهگذر اخراج شد.
گیمنیوز: به درست یا غلط بودن اینکه یک کارفرما از کارکنان خود انتظار داشته باشد در زمان کار به چیزهای غیر از کار خود نپردازد کاری ندارم. به نظر من ایجاد کردن یک چنین فضایی به کار هنری که لازمهی آن خلاقیت است ضربه میزند. به نظر شما این فضایی که در استودیو ایجاد شده بود چقدر روی کیفیت کار تاثیر میگذاشت؟
اسفندیار: اوایل جو استودیو خیلی دوستانه و صمیمانه شد. ما حتا فرصت میکردیم که کنار هم دربارهی چیزهای دیگر صحبت کنیم و مثلا دربارهی گیمی که به تازگی تمام کردهایم صحبت میکردیم. اما وقتی مدیریت جدید به استودیو آمد، یک سری گرفتگی و چارچوبهای جدی به کار لطمه زد. باعث زیادتر شدن ریزش نیروها و افسردگی بچهها شد. این میزان از مانیتور شدن بچهها در زمان کار، حتا زمانی که در کنار کار خود انیمیشن میدیدند هم به آنها اخطار میدادند.
ماهور: ما خیلی وقتها اگر از پشت سیستم بلند میشدیم باید جواب میدادیم که چرا بلند شدیم. چتهای ما که با سیستمی بود که خود استودیو روی کامپیوتر بچهها نصب کرده بود، بررسی میشد. خوانده میشد. و بعضی اوقات برای حرفهایی که با هم زده بودیم بازخواست میشدیم.
یاسمن: و در استودیو هم دستگاه پارازیت گذاشته بودند که با گوشی به اینترنت متصل نشویم.
اسفندیار میگوید:
روند هورخش شده بود اینکه برای هر کاری عدهای کارآموز را استخدام میکردند، دو ماه بدون حقوق از آنها کار میکشیدند و بعد بدون اینکه هیچکجا ذکر کنند که کسی اینجا کار کرده، آنها را بیرون میانداختند.
و قید متاسفانه را ضمیمهی حرفش میکند. او در ادامه میگوید که برخی از کارها مثل «دسن» که تکنیک خاصی لازم ندارد و فقط حجم زیادی داشته را با این روش پیش میبردند.

در ذهن من سوالات زیادی وجود دارند که یکی یکی بدترین جوابها برای آنها پیدا میشوند. آیا اعضای استودیوی هورخش واقعا تحت چنین کنترلی بودهاند؟ آیا این بدرفتاری و تحقیر و توهین واقعا برای آنها اتفاق افتاده است؟ به چه قیمتی؟
یاسمن میگوید:
کلا از پیشرفت زیاد بچهها میترسیدند. بارها به افراد مختلف گفته بودند که دانشگاه به درد نمیخورد و نروید. جناب مدیر منابع انسانی به من میگفت «ملت میرن دانشگاه که کار پیدا کنن، تو که اینجا کار داری!» و کارشان هم همیشه با حقوق پایینتر از حداقل بود.
قضیه از اینجا ترسناک و البته مهمتر میشود که او ادامه میدهد: «تعداد زیادی از بچههای کم سن و سالتر، بر اساس همین حرفها درسشان را رها کردند و نتیجهاش این شد که الان چشمانداز کاری خیلی جالبی ندارند و مجبوراند همانجا بمانند.»
یعنی هورخش استعدادها را مصادره میکند و به مثابهی مایملک، درست زمانی که فرصت رشد و شکوفایی در آنها هست از آن جلوگیری میکنند و نزد خود نگه میدارند تا روزی که دیگر مصرفی برایشان نداشته باشد؟ من هنوز هم باور نمیکنم. او ادامه میدهد:
کلا به شدت با اینکه کسی مهارتهای مختلف یاد بگیرد و همه فن حریف شود و خدایی نکرده بتواند تنهایی کار کند مخالف بودند. هر کس باید کاری جزئی یاد میگرفت و فقط همان را انجام میداد که جزوی از سیستم بماند.
آنها میگویند که کپی قراردادشان را مجبور بودند تا زمان مشخصی به استودیو تحویل بدهند. «هیچکس هیچ کپیای از قراردادش نداشت.» و به همین خاطر «برخی از بچهها نتوانستند شکایت کنند.» ماهور میگوید:
قرارداد اول من 3 ماهه بسته شد ولی بعد از تمام شدنش من تقریبا 6 ماه کار میکردم تا قرارداد بعدی.
ماهور با خندهای تلخ اینطور ادامه میدهد و نقل میکند: «بار اول آرمان رهگذر گفته بود نمیخواهیم درخت قطع بشود به خاطر کاغذ، قراردادهاتان را بدهید دوباره روی همانها پرینت میگیریم برای قرارداد بعدی.»
و یاسمن اضافه میکند: «سفته هم میگرفتند. و علاقهی زیادی هم به تهدید با سفته داشتند.» و در این رابطه اضافه میکند:
وقتی کسی را اخراج میکردند، با تهدید به اجرا گذاشتن سفته، بچهها را مجبور میکردند استعفانامه امضا کنند. و برگهی اخراج به کسی نمیدادند.
میخواهم کمی به جریان گفتگو تنوع ببخشم و به خیال مدیریت اوضاع، یک مسیر دیگر را انتخاب کنم تا بچهها هم کمی تنفس کنند و خاطرات بد یادشان برود. میدانم هورخش یک بازی هم ساخته و همین چند روز نام آن در میان نامزدهای جوایز هشتمین جشنواره بازیهای ویدئویی ایران هم بود. از بازی سوال میکنم. اسفندیار میگوید از همان سال 92 زمزمههای ساخت بازی به گوش میرسید و اینطور ادامه میدهد:
اغلب کارهایی که انجام دادیم، مثلا من چند سورس معرفی کردم، چند تا طرح زدیم با بابک [ارجمند] و چند ایدهای که داشتیم را نوشتیم، به خاطر مشکلات مالی به جایی نرسید.
به همین ترتیب تا اواخر سال 94 قضیه مسکوت میماند تا آقای کارگردان دوباره صحبت از بازی میکند: «آخرهای پروژهی آخرین داستان بود که به من گفتند میخواهیم دوباره بازی را استارت بزنیم. یک سال بعد دوباره قضیه گیم را مطرح کردیم. به من گفتند که تو و بابک قرار است کارگردانی بازی را بر عهده داشته باشید و آرمان [رهگذر] هم به عنوان مدیر پروژه فعالیت میکند.» و این آغاز مشکلات جدید اسفندیار با هورخش در پروسهی ساخت بود. او میگوید:
من گفتم اگر من کارگردانم باید نیروها را خودم انتخاب کنم. و اینطور نباشد که شما با هر کسی حال میکنید همان را وارد کار بکنید.

گیمنیوز: صحبت مالی هم کردید بر سر گیم؟
اسفندیار: بله چون گیم یک پروژهی کاملا متفاوت و جدید بود، من گفتم به عنوان کارگردان هنری این کار باید مبلغ دیگری دریافت کنم. گفتند باید فکر کنیم.
گیمنیوز: اما موافقت نکردند؟
اسفندیار: مشکلشان در واقع با این موضوع نبود. وقتی من گفتم که باید اعضا را خودم انتخاب کنم، به من گفتند که تو باید از خدایت هم باشد که این کار را بکنی. به من گفتند که تو اصلا تجربهی مدیریت نداری.
گیمنیوز: کسی که خودش یک سال بود وارد این فضا شده بود میگفت؟
اسفندیار: بله به من میگفت. با وجود اینکه من پنج سال در همین استودیو مدیریت تیم سایه و انیمیت را برعهده داشتم و صد درصد تجربهام از کسی که داشت این حرف را به من میزد بیشتر بود.
گیمنیوز: پس شما وارد پروژهی گیم نشدید؟
اسفندیار: بله، پیشنهاد من رد شد و اصلا اینجا شروع مشکلات من با هورخش بود.

گیمنیوز: توضیح میدهی دربارهی این مشکلات؟
اسفندیار: اوضاع شرکت داشت بدتر میشد. نیروهای خوب حذف میشدند و خب پول الکی خرج میشد. به خاطر رودربایستی که کارگردان با نیروهایی که خودشان آورده بودند داشت کیفیت کار کم میشد. و آنها اصرار بیجایی داشتند که برخی از بخشهای انیمیشن را سه بعدی کار کنند. در حالی که کیفیت بخش سه بعدی بسیار پایین بود. تا اینکه سوپروایزرها چهار سکانس نهایی کار را با هم دیدیم و من دیدم که یک سری انیمیت 2D کنار انیمیتهای 3D با کیفیت بد قرار گرفتهاند. یک نفر که داشت کار کامپوزیت انیمیشن را انجام میداد تا کنون هیچ انیمیشنی ندیده بود. حتا نمیدانست که چطور یک لایه را در فلش از آتلاین یا هیدن خارج کند. کامپوزیت فقط این نیست که کار را سیاه کنی و لرزش دوربین بگذاری. الان یک سری موشن بلر اشتباه در آن هست. هیچ اصلاح رنگی وجود ندارد. یک سری حرکت دوربین اشتباه و لایهبندی اشتباه وجود دارد. یا مثلا آنجا که ارتش دارد از کوه پایین میآید یک سری شخصیت 3D میافتند پایین. اینها را متوجه نمیشدند چون اصلا انیمیشن ندیده بودند.
گیمنیوز: خود کارگردان متوجه این ایرادها نبود؟
اسفندیار: متوجه میشد. اما نمیگفت. به دلایل شخصی نمیخواست از آنها ایراد بگیرد.
گیمنیوز: یعنی به خاطر اینکه به این نیروهای تازهکار و آماتور که به واسطهی آشنایی وارد کار شده بودند برنخورد حاضر بود کیفیت کار اینطوری افت کند؟
اسفندیار: بله دقیقا. اصلا یکی از دیالوگهایی که داشت این بود که کار تمام بشود خودمان درستش میکنیم. به نفعمان است که با این آدم کار کنیم، حالا هر طور که کار میکند. و اینجا زحمتهای ما بود که داشت به فنا میرفت. او [رهگذر] یک سری پروژه به واسطهی این آدمها میگرفت و روابطی داشت که دلش نمیخواست به هم بخورند. اما بعد از اینکه آن پروژهها تمام شد سعی کرد من را به جان آن آدم بیاندازد و کاری کند که من به او فشار بیاورم. یا کاری میکرد که او به من گیر بدهد تا من عصبانی بشوم و ایرادهایش را بگویم.
گیمنیوز: پس اینها زمینهسازی برای اخراج شما هم بود؟
اسفندیار: من کمی بحث کردم با آرمان رهگذر. که بعد از اینها به آقای اشکان رهگذر برخورد که چرا من با برادرش اینطور صحبت کردم. یک روز با من تماس گرفتند که چرا تو از استودیو فایل برداشتی؟ در حالی که خودشان برای من فایل میفرستادند. از طریق ایمیل، روی هارد، از طریق تلگرام. و من خیلی از کارها را در خانه انجام میدادم چون دانشجو بودم [و نمیتوانستم همیشه در استودیو باشم]. بعد من از گروه هورخش [تلگرام] حذف شدم و بعد فهمیدم که در آنجا هم گفتهاند که من از شرکت فایل برداشتهام و به همین خاطر اخراج هستم. و بعد از این به من زنگ زدند که شنبه سر کار نیا و منتظر باش تا وکیلمان با شما تماس بگیرد. من با چند نفر مشورت کردم که به من گفتند که حتما برو سر کار و اگر راهت ندادند به پلیس زنگ بزن.
گیمنیوز: چرا؟
اسفندیار: من اول متوجه نشدم چرا. ولی وقتی رفتم دیدم وسایلم را جلوی در چیدهاند. به من گفتند که میخواهیم برای تو ترک کار رد کنیم و به تو هم هیچ سندی نمیدهیم که اینجا کار میکردی یا اخراج شدی. خوشبختانه آن روز پدرم همراه من آمده بود و گفته بود که نمیتوانید ترک کار رد کنید چون او اینجاست و شما راهش نمیدهید. بعد هم پلیس آمد و صورت جلسهای تنظیم شد. من همان روز به ادارهی کار رفتم و شکایت کردم.
به نظرم میرسد که جزئیات درگیری حقوقی اسفندیار که البته همه را هم برای من بازگو میکند آنقدرها به این مطلب کمک نمیکنند. با این حال، او از اینکه با دست پر و سند و مدرک وارد دادگاه شده و در نهایت رایی که حقوق او را احقاق کرده است میگوید و دوباره تهدیدها را خاطرنشان میشود. یکی از مهمترین تهدیدهایی که عملی کردهاند حذف نام او از تیتراژ انیمیشن بوده است.
گذشت و کار اکران شد. اسم من را فقط در بخش طراحی کارکتر زدند. و نه به عنوان سوپروایزر بخش انیمیت و سایه و نه هیچ جای دیگر.

او میگوید برای این موضوع شکایت کرده است تا اسمش به تیتراژ اضافه شود. اما خاطرنشان میکند که:
این استودیو به هیچ وجه زیر بار اشتباهات خود نمیرود و مدام آنها تکرار میکند.
گیمنیوز: و شما تنها کسی که اینطور از استودیو جدا شدهاید نیستید؟
یاسمن میگوید:
من بعد از رفتن اسفندیار، رفتم و پلانی که دستم بود را تمام کردم و استعفا دادم.
و ادامه میدهد: «کل جو غیرحرفهای بود. حقوقها بسیار دیر به دیر پرداخت میشد ولی از طرفی سفرهای خارجی خود کادر مدیریت اصلا به تعویق نمیافتاد.»
ماهور هم میگوید:
بله من هم حدودا با فاصلهی چند هفته [از رفتن اسفندیار] از هورخش جدا شدم. حتا اگر قصد ماندن هم داشتم فضا دیگر قابل تحمل نبود.
و ادامه میدهد: «بارها من و بقیهی اعضای تیم انیمیت سایه را تنهایی به دفتر میکشادند و حرف میزدند. از تهدید تا وعده. بعضی وقتها میگفتند از ما انتظار بیشتری دارند و ما یک خانوادهایم. و بعضی وقتها هم میگفتند در صورتی که کوچکترین تماسی با اسفندیار داشته باشیم با ما قطع همکاری میکنند.»
گیمنیوز: این تهدیدها برای چه بود؟ که به چه چیزی برسند؟
ماهور: خب اعضای تیم سایه خیلی قدیمی و خیلی منسجم و متحد بودند. به گفتهی خود اشکان [رهگذر] «بهترین تیم» استودیو بودند هرچند فردای اخراج کردن اسفندیار این جمله تبدیل شد به «ناهماهنگترین تیم». همین اتحاد باعث شده بود که خیلی نگران از دست دادن بقیهی اعضای تیم باشند که البته این اتفاق هم افتاد.
گیمنیوز: چه وعدهای به شما دادند؟ و چه تهدیدی کردند؟
ماهور: با وعدهی 300 تومان اضافه کردن به حقوق یا دستیار سوپروایزر جدید شدن (که این به اصطلاح سوپروایزر خودش از این تیم انتخاب نشده بود و تنها 2 ماه تجربهی کار انیمیت نور و سایه داشت) سعی میکردند ما را نگه دارند. اما وعدهها کم و تهدیدها زیاد بود. بیشتر از همه تهدید به قطع همکاری بود و بعدش یک سخنرانی دربارهی اینکه انیمیشن ایران در همین استودیو است و اگر از اینجا بیرون بروید هیچجای دیگر نمیتوانید کار پیدا کنید. خیلی راحت هم میگفتند که اسمتان در تیتراژ نمیخورد.

«محمدجواد رستمی» که سه سال در هورخش در بخشهای انیمیت و سایه کار میکرده و دو سال در سمت دستیار سوپروایزر مسئول آموزش کارآموزان و چککردن پلانها پیش از چک نهایی که توسط اسفندیار انجام میشده بوده است، یکی دیگر از افرادی است که با هورخش مشکلات فراوانی داشته و میگوید:
از تهدیدات اشکان این خیلی تکرار میشد که اسمتان را در تیتراژ نمیزنیم یا در سمتی که هستید در تیتراژ نوشته نمیشود. برای اینکه شرایط را بپذیریم و از شرکت نرویم و یا برای گرفتن حقوقمان اقدامی نکنیم.
او اضافه میکند که در طی مدتی که در استودیوی هورخش کار میکرده از یک سری حقوق و مزایای بدیهی محروم بوده است و تاکید میکند که تنها نیست. او میگوید: «در این مدت سه سال که در هورخش کار میکردم فقط یک سال بیمه شدم و مابقی را شکایت کردم تا گرفتم.» و تعریف میکند:
آن یک سال هم به صورت شانسی اتفاق افتاد.
به نظر میرسد که این یک روتین در استودیوی هورخش بوده است و برای بقیه هم اتفاق افتاده. چطور استودیوی به این بزرگی کارکنان خود را بیمه نمیکند؟ دیگران توضیح میدهند. «نیلوفر بهبود» هم که بیشتر از سه سال به عنوان انیماتور اسب در استودیوی هورخش کار کرده میگوید:
از این سه سال که من آنجا کار کردم، بیمهام به یک سال هم نمیرسد. هر بار که مامور میآمد، نصف استودیو را بیرون میکردند تا در کوچه و خیابان بچرخند تا […] (منظور این است که مشخص نشود) این همه آدم بیمه نیستند!
او آخرین نفری است که از این جمع استعفا داده و به گفتهی خودش قصد داشته تا پایان پروژهی آخرین داستان در هورخش بماند. اما خودش میگوید: «آنقدر رفتار مدیریت و جو آنجا مسموم و سنگین بود که نتوانستم تحمل کنم و برگههای استعفا را امضا کردم.» و بعد اضافه میکند: «و روزی که برای تسویه حساب رفتم هم دیدم خبری از سنوات نیست. و به خاطر نداشتن کپی از قراردادم نتوانستم به صورت قانونی حق چند سال زحمتی که آنجا کشیدهام را بگیرم.»
محمدجواد ادامه میدهد: «[من] ممکن بود همان یک سال هم بیمه نمیشدم. یکی از آن روزهایی که به خاطر حضور مامور بیمه همه را بیرون میکردند، من را یادشان رفت. مامور هم چک کرد و دید که اسم من رد نشده و خودش اسم من را رد کرد. که آرمان رهگذر با او بحث میکرد که آقای رستمی تازه دو ماه است که اینجا مشغول به کار هستند. ولی مامور توجهی نکرد.»
گیمنیوز: در آن زمان شما چقدر سابقه کار در هورخش داشتید؟
محمدجواد: من آن زمان دو سال بود که کار میکردم و به تازگی هم به سمت دستیار سوپروایزر رسیده بودم.
در کنار همهی این مشکلات، سختیها و فشارهای غیرعادی کارکنان هورخش هم وجود داشته که البته همه آنها را به جان و دل میخریدند. چون ایمان داشتند که در پروژهای بزرگ و «ملی» کار میکنند و این مشکلات و سختیها نباید آنها را از پا بیاندازد. محمدجواد میگوید:
تعداد بچههای سایه اوایل به شدت کم بود و همینطور انتظاری که از ما میرفت زیاد. باید در حد همهی بچههای دسن و بیتوین که کل سالنها را پر کرده بودند خروجی میداشتیم. با حقوق ثابت و بدون بیمه. که برای رسیدن به این خروجی مجبور به کار تا دیروقت و فشار زیاد و بدون استراحت بودیم.
نیلوفر اضافه میکند:
کار تیم اسب سختیهای خودش را داشت، بماند که آنقدری که کار میکردیم حقوق نمیگرفتیم.
یاسمن خاطر نشان میکند:
حقوقها ساعتی نبود. راندمانی بود! و با اینکه ساعتی نبود برای دیر آمدن از حقوق کم میکردند.
ماهور ادامه میدهد:
دورهای بود که من به خاطر زیادی کار من به مدت 2 یا 3 ماه هر شب تا ساعت 8 در استودیو میماندم. در حالی که ساعت کاری من 5 تمام میشد. من یک ریال حقوق اضافه نگرفتم. هرگز. اما بارها به خاطر 5 دقیقه تاخیر، از حقوقم کسر میشد.
یاسمن میگوید: «ما حتا حق نداشتیم که تا آخر ساعت کاری از استودیو بیرون برویم.» حرفی که شبیه به تیر خلاص است. به شوخی میگوید: «حقوقهای اولیهی بشری نداشتیم.» و من اگر در ابتدای گفتگو با این آدمها ممکن بود این حرفها را باور نکنم، حالا به هر چیزی که میگویند، ایمان دارم.
بهروزرسانی: برخی واکنشها به این گفتهها پس از انتشار مطلب گیمنیوز در شبکههای اجتماعی:
گیمنیوز در هر حال پاسدار حقوق استودیوی انیمیشنسازی هورخش و کارگردان و تهیهکنندهی اثر است و در صورتی که آنها احساس میکنند با انتشار این مطلب لطمهای به آنها وارد شده، حاضر است در اولین فرصت جوابیه رسمی آنها را منتشر کند. با اینحال و همانطور که پیشتر اشاره کردیم، نه اثری از پاسخ به این ادعاها هست و نه تغییر رویهی استودیوی هورخش در شیوهی مدیریت و ساخت آثار. امیدواریم که نه تنها فضای این استودیو که دیگر سازمانهایی که با کارمندان خود اینچنین برخورد میکنند اصلاح شود.
-با تشکر از امیر برقعی برای هماهنگی گفتگوها.
*تمام صحبتهای افراد (فایل صوتی و مکتوب) و اسناد و مدارکی که برای اثبات مدعای خود به ما ارائه دادند، نزد گیمنیوز محفوظ است.
خیلی وقت پیش روی سایت هورخش برای کار اموزی فرم پر کردم. چند وقت پیش استودیو هورخش باهام تماس گرفت برای همکاری. چون از دوستان چیزهای خیلی بدی شنیده بودم گفتم نمیتونم بیام و جوابشان رو دیگه ندادم. واقعا نزدیک به یک هفته روزی پنج شش بار باهام تماس می گرفتن و جواب نمی دادم. تا آخر بلاکشون کردم.
نگو برده می خواستن!
سلام منم حاضرم به عنوان کسی که چند سال اونجا کار کرده مصاحبه کنم و یه سری مطالب رو بگم اما دوست ندارم اسمم باشه .
سلام، از سال 74 کار میکنم و دو ساله در هورخش هستم. کوچکترین بی احترامی نسبت به خودم ندیدم. احترام گذاشتم ، احترام دیدم. احترام گذاشتن ، احترام گذاشتم.
حقوقم گاهی تاخیر چند روزه داشته ولی میتونم بگم تقریبا همیشه به موقع بوده که با توجه به شرایط کار انیمیشن در ایران قابل درکه ، همونجوری که در خوشی ها کنار هم هستیم باید در ناخوشی ها هم کنار هم باشیم. قر نزنیم . اگر از مبلغ حقوق هم ناراضی باشم میتونم عنوان کنم یا اگر می تونم برم جایی که بیشتر بدن. زور که نیست.
آقای اسفندیار من شما رو ندیدم و نمی شناسم، یه طرفه به قاضی رفتن درست نیست. اگر شما خوبی و اشکان بد ، یه دفتر راه بنداز و با شرایط خودت اونجا رو اداره کن که البته نمیتونی ، اگر میتونستی تا حالا تو عمل ثابت کرده بودی.
هورخش برای من یادآور چند کار کوتاه و موزیک ویدییو در جشنواره دوسالانه دهم و آخرین داستان در یازدهم است و از کلمه استودیوی مستقل چنین تشکیلات و سازمان دهی و تعدد معاونین و پرسنل را انتظار نداشتم که اگر صحت مطالب فوق قابل اثبات باشد به نوعی گواهانیست بر غیر مستقل بودن این استودیو و هزار مسئله ی پشت پرده ی مالیاتی و بودجه ای دیگر که در بحث کلانش اتفاق میافتد و شاید اینجا جایش نباشد…
اما با این وجود من هیچ شناختی از هورخش و افرادی که در آن مشغولند ندارم (یعنی شناختی فراتر از مخاطب برخی آثارشان) و از این منظر، میگویم باید حرف های آن طرف را هم شنید و حکم صادر کرد و به همین خاطر این مقاله یا مصاحبه یک گزارش نیست، چون یکطرف ماجراست،
اما تا امروز امیدوار بودم این داستان ((ناشایسته سالاری)) که در تمامی ادارات خصوصی و دولتی وجود دارد، در استودیوهای انیمیشن، (آنهم مستقل ، البته در صورت وجود استقلال مادی و معنوی در استودیوی مذکور) رخنه نکرده باشد؛ که اگر نه، امیدم نا امیدیست و بس.
سلام ؛ بنده آریو صفارزادگان هستم. البته که بنده با هورخش کار نکردم ولی دورادور سلام و احوال پرسی داریم. یک چیزی رو خوب میدونم و جا داره بگم.
جامعه گیم و انیمیشن ما خیلی خیلی کوچک هست و اگر کسی در اون سوتی بده سریعا به خودش بر میگرده. مطمئناً ایرادات فنی و هنری و شخصی در هر پروژه ای هست ولی وقتی یک اجتماعی بر ایرادی تاکید دارن حتما اتفاقاتی افتاده. و ضرر اول و آخر این مشکلات کسی هست که تولید کننده و سفارش گیرنده هست یعنی در پروژه بعدی دیگه نیروهای توانمندی مثل گذشته رو بدست نخواهد آورد.
بچها درست میگن.من بیشتر از 8-9 ماه نتونستم اونجا کار کنم.
مهم نیست که استدیو های دیگه ای هم اینجور هستن یا نه.بله بازار ما خیلی خرابه و ادمایی مثل این افراد دامن میزنن به این شرایط.
من درخواست حقوقی مناسب کارم رو داشتم و فکر میکنید چه جوابی شنیدم.”اگه بغل دستیت بفهمه حقوق تو چقدره ناراحت میشه”
اخه این چه جوابیه؟جوکه یا چی؟
جلویه این ادم ها باید گرفته شه تا دو سال دیگه داور جشنواره نشن و همین اخلاقیات رو اونجا هم به کار ببرن.
حتی بعد از این که اسفندیار مدارکش رو به دادگاه داده بود تمام قرارداد هارو از ما گرفتن. نسخه مربوط به خودمون رو و ما هیچ قراردادی دستمون نداشتیم. با این تهدید که اگر نیارید قطع همکاری اتفاق میفته.
من حدود یک سال و نیم در هورخش کار کردم. در حد وحشتناک و باور نکردنی فشار عصبی و توهین به شعور آدم زیاد بود. اسفندیار و بقیه کاملا حقیقت و میگن. بعد از رفتن اسفندیار و درگیری هایی که بوجود اومده بود حتی کسی جرات نمیکرد اسم اسفندیار و بیاره انگار لرد ولدومورد تو هری پاتره. و یه روز ماموره بیمه قرار بود بیاد شرکت راجع به صحت اتفاقات اسفندیار با شرکت از بچه ها سوال کنه. اون روز آرمان یه سری از بچه های قدیمی مثل سوپروایز بخش دسن و کلین و من و چند نفر دیگه رو بردن تو دفتر مدیریت و به ما گفتن به مامور بیمه هیچی نمیگید و حرف های تیم مدیریت رو تایید کنید. وقتی مامور بیمه اومد هیییچ کسی از ترس از دست دادن کارش حرفی نزد و نهایتا سوپروایز بخش دسن و واسه سوالاتش انتخاب کرد که فکر میکنم خیال ارمان رهگذر از انتخابش راحت شد.با ایجاد فضای غیبت و تفرقه ایجاد کردن بین بچه ها سعی در کنترل همه داشتن. وحشتناک ترین جاییه که توش کار کردم.
دو تا از نیروهای قدیم هورخش الان پیش من کار میکنند. گندکاری این استودیو خیلی بیشتر از این چیزیه که شما تهیه کردید. از اینها زیاد اومدن و رفتن. نمونهش صبای ۱۵ سال پیش، حور، رائیکا، و غیره. اینها از شدت زرنگ بازی گند میزنن به خودشون و اعتماد فعالان این حوزه.
چه جالب من چند ماه تو استودیو هورخش کار کردم و چندبار شنیدم که اسفندیار دزدی کرده…
اما در مورد آرمان رهگذر که یه نخاله ی تازه به دوران رسیده و بیسواد حساب میشه و تمامی صحبتهای بالا در مورد حقوق، بیمه، شیوه اخراج، طرز صحبت کردن با بچه هاو… صحت داره
حالا از فردا میخوان بیفتن دنبال کتمان کردن و دری وری گفتن (شما خوبین فقط)
این آقای آرمان رهگذر حتی طرز صحبت کردن و رفتار درست با همنوع رو هم بلد نیست چه برسه به مدیریت اونم تو یه مجموعه ای که ادعا میشه کار فرهنگی هنری میکنه
البته واقعا ارزش کار و هنر بچه های هورخش و کارگردان خیلی بالاست اما متاسفانه من هم شاهد عملکرد زشت و غیرانسانی مدیریت منابع انسانی بودم و هرگز رفتارهای نامحترمانش رو فراموش نمیکنم
اسفندیار یه سری با آرمان بحثش میشه و چند روز بعدش آقایون رهگذر ، اسفندیار رو با تهمت برداشتن کپی از فایلهای کاری خودش (!!!!) اخراج می کنن. قضیه ی “دزدی” اینه. 😐
بابت این تهمتشون ازشون شکایت شد و مقصر هم شناخته شدن.
یادمه چند وقت پیش از هورخش پیشنهاد کار داشتم و قبل از هر چیز سراغ دوستانی رفتم که قبلا در این استودیو کار می کردند و ازشون راجب شرایط استودیو پرسیدم، اینقدر تعریف هاوحشتناک بود که نه تنها پیشنهاد رو رد کردم که اون آقایی که پیشنهاد همکاری توی استودیو رو از طریق اینستا داد رو هم بلاک کردم! آدم باشید این رفتارا چیه آخه؟! :/