۱۰ بازی برتر اپل آرکید که همین الان باید تجربه کنید
اپل آرکید نام سرویسی است که با منتشر شدن iOS 13 در دسترس کاربران آن قرار گرفت. اپل با اضافه کردن آرکید به گنجینهی سرویسهای اشتراکیاش، قدم بزرگ و محکمی برای ورود مستقیمش به بازار بازیهای ویدئویی برداشت که میتواند روی بقیهی سرویسها یا خدماتی که شرکتهای دیگر ارائه میدهند هم تاثیرگذار باشد.
این سرویس برای همهی دستگاههای اپل یا به اصطلاح آیدیوایسها در دسترس است. میتوانید همهی بازیها را روی آیفونتان شروع کنید، روی آیپد ادامهشان بدهید و هروقت خواستید سیو بازیها را به مک منتقل کنید. پشتیبانی از قابلیت کراسسیو یکی از مزیتهای این سرویس برای کسانی است که زندگیشان را با محصولات اپل میچرخانند. همهی بازیها برای بازی کردن با خود موبایل یا تبلت، یا موس و کیبرد و دسته بهینه شدهاند؛ اما برخی از آنها مشخصاً بازیهای موبایلی نیستند و بهتر است با دسته یا روی مک بازی شوند. اما این مشکل بزرگی نیست چون اکثر آنها حالا بهلطف پشتیبانی iOS 13 از دسته، به راحتی قابل بازی هستند. اما هیچکدام از اینهایی که بهشان اشاره کردم به اندازهی قیمت این سرویس قرار نیست برای اپل مشتری پیدا کند.
مهمترین نکتهای که اپل آرکید را از بقیهی سرویسهای اشتراکی بازی، بهخصوص گوگل پلی پس جدا میکند، هزینهی اشتراک ماهیانهی آن به نسبت بازیهای باکیفیتی است که دریافت میکنید. فقط با پرداخت ۴.۹۹ دلار میتوانید یک ماه کامل دسترسی به بیش از ۱۰۰ بازی داشته باشید. اگر همین الان اشتراک این سرویس را خریداری کنید، میتوانید ماه اول را هم رایگان تجربه کنید.
شاید فکر کنید اینکه بازیها برای همهی دستگاههای اپل منتشر شدهاند، در کیفیت آنها تاثیرگذار است. مثلاً تصور اینکه یک بازی موبایل ساده را روی مک با موس و کیبرد یا دسته بازی کنید شاید کمی وحشتناک باشد. اما مطمئن باشید از کیفیت همهی بازیهایی که انتخاب شدهاند غافلگیر خواهید شد. بسیاری از این بازیها در انحصار اپل هستند یا حداقل برای مدت کوتاهی فقط از طریق اپل آرکید در دسترس خواهد بود. این نکته در مقایسه با سرویس رقیبش یعنی گوگل پلاس پس مزیت بزرگی به حساب میآید. اکثر بازیهای سرویس گوگل قدیمی هستند و احتمالاً آنها را تاکنون تجربه کردید. اما اپل آرکید شامل بازیهای بزرگی است که بعضاً نسخهی کنسولی هم دارند.
تعداد این بازیها در ماه گذشته دو رقمی شد و آرشیوش دائماً بهروز و بزرگتر میشود. بازی کردن همهی آنها نیازمند زمان و فضای نصب زیادی است که ممکن است باوجود حافظهی کم موبایلها و تبلتها قادر به بازی کردن همهی آنها نباشید. پیشنهاد میکنم تجربهی هیچکدامشان را از دست ندهید چون بازیها تنوع زیادی دارند و میتوانید آنهایی که مناسب سلیقهتان است را پیدا کنید و بقیه را حذف کنید. اما اگر وقت و حوصلهی بازی کردن همهشان را ندارید، در ادامهی متن لیستی از بهترین بازیهایی که تاکنون برای این سرویس منتشر شده را میتوانید ببینید.
Sayonara Wild Hearts
سایونارا وایلد هارتز میتواند بهتنهایی دلیل کافی برای خریدن اشتراک اپل آرکید باشد. سایونارا یک بازی رانر/اندلس ریتمیک است که با هر بازی دیگری که در این سبک تجربه کردید تفاوت دارد. این بازی میتواند هم یک تجربهی چالش برانگیز از نظر گیمپلی باشد، هم از نظر روایت داستان و جلوههای بصری، یک اثر آبسترهی لذتبخش و زیبا را به تصویر بکشد. موسیقیهای سایونارا بهقدری خوب و اعتیادآور هستند که حتی میتواند بازی را در قالب یک آلبوم موسیقی تعاملی هم ارائه بدهد.
بازی به خوبی روی موبایلها هم اجرا میشود و حتی در شلوغترین مراحل هم هیچ لگ یا افت فریمی دیده نمیشود. فرق عمدهای بین تجربه کردن آن با تاچ موبایل و دسته وجود دارد که ممکن است کمی تجربهی بازی را تلخ بکند. پس بهتر است از همان شروع با دسته بازی کنید تا نهایت لذت را از یکی بهترین بازیهای سال ببرید.
Bleak Sword
بلیک سورد اثری است که تا قبل از تجربه کردنش با قاطعیت میتوانستم بگویم امکان اجرای همچین ایدهای روی موبایل ناممکن است. حتی وقتی که معرفی شد و گیفهای گیمپلیاش را در توییتر سازندهاش میدیدم نمیدانستم که قرار است روی موبایلها هم منتشر بشود. بلیک سورد یک بازی اکشن با المانهای کمرنگ روگلایک است که حتی میتواند شبیه دارک سولز هم باشد. کلیت مبارزات بازی در سه حرکتِ حمله، دفاع و جاخالی خلاصه شده است. مهمترین نکته یاد گرفتن الگوی حرکت و مبارزهی دشمنان و زمانبندی است. کنترل بازی بهقدری روان است که ممکن نیست درمدت طولانی از آن خسته بشوید. همچنین تصادفی بودن آیتمها و چینش دشمنان درطول مراحل که بیشباهت به بازی Downwell نیست، ارزش تکرار بازی را دوچندان میکند.
گرافیک بازی چشمنواز و متفاوت است. همهچیز در بازی پیکسل آرت و دوبعدی است ولی محیط بازی سهبعدی است و دوربین مدام درحال چرخش و تکانخوردن است. انگار که به یک بازی پیکسل آرت زاویهی دید ایزومتریک داده باشیم و محیط بعد داشته باشد. این ایده بهقدری برای من جذاب بود که چندباری که مشغول تماشای درختها یا حرکت دشمنان بودم حواسم از بازی پرت شد و ضربه خوردم!
Grindstone
بهجرئت میگویم گراینداستون از بهترین بازیهای موبایل است. همهچیز در این بازی در بالاترین سطح ممکن قرار دارد و دائماً با بالاتر رفتن کیفیت بازی در طول مراحل بازیکن را غافلگیر میکند. گراینداستون درواقع یک پازل است که هستهی گیمپلیاش شبیه خیلی از بازیهای موبایل است. در هر مرحله باید با پیدا کردن موجودات هم رنگی که کنار هم هستند و کشتنشان راه را به مرحلهی بعد باز کنید. انیمیشنها مریض و خفن هستند و حس کشتن این موجودات رنگی شبیه پاره کردن دشمنان بازی گاد او وار است. اگر بازی را تجربه کرده باشید میدانید که کشتن همزمان بیشتر از بیست دشمن چه لذتی دارد. موسیقی متن بازی فوقالعاده است و توصیه میکنم حتماً بعد از بازی کردن آلبوم کاملش را در اسپاتیفای یا اپل میوزیک پیدا کنید و جدا از محیط خشن بازی یکبار دیگر آن را گوش کنید.
نکتهی دیگری که بعد از بازی کردن گراینداستون به ذهنم رسید این بود که چقدر ساده میتوان بازی موبایلی در این سبک ساخت که بدون هیچ مانع پرداخت درون برنامهای بازیکن را مجبور به تکرار مراحل بکند. خیلی از وقتها برای جمع کردن آیتمهای بیشتر یا احیای سلامتی مجبورید مراحل اول را تکرار کنید و باز هم از بازی لذت ببرید. سازنده میتوانست بهجای اینکار آیتمها و سلامتی را با پول واقعی بفروشد ولی خب در این صورت نه بازیاش به این محبوبیت میرسید نه در سرویس اپل آرکید حضور داشت.
What The Golf?
وات ده گلف تحربهی عجیبی و سورئالی است که میتواند مثل دیدن یک قسمت از ریک اند مورتی همزمان غافلگیرتان بکند و خندهدار باشد. مکانیک اصلی بازی همان گلفهایی است که همیشه روی هر پلتفرمی تجربه کردیم. اما در این بازی با همان مکانیک هرچیزی را میتوان پرتاب کرد! از توپ گلف گرفته تا ماشین و حتی آدمها! در هر مرحله اشیایی که برای پرتاب کردن دارید غافلگیرتان میکند و به مسخره بودن ایدهها کلی میخندید. نکتهی دیگری که برای همهی کسانی که وات ده گلف را تجربه میکنند میتواند جالب باشد، مراحلی است که به بازیهای قدیمی مثل سوپر ماریو یا دانکی کانگ ارجاعاتی دارند.
Shantae and the Seven Sirens
شانتای از آن بازیهای کنسولی و تقریباً بزرگ است که تجربه کردنش روی موبایل میتواند حس بازی کردن با نینتندو سوییچ را تداعی کند. این نسخه از بازی هم همان شانتای دوستداشتنی و همیشگی خودمان است که بازی کردنش میتواند ساعتها سرگرممان کند. اگر با این سری آشنا باشید، میدانید که شانتای یک بازی پلتفرمر مترویدونیا است که داستان سادهای را دنبال میکند و درکل خیلی چیز پیچیده و عجیبی نیست. تجربهی این نسخه از بازی هم همانقدر شیرین است که بقیهی نسخههای بازی در زمان خودشان بودند.
با اینکه توصیه میکنم بازی را با دسته یا روی مک تجربه کنید، اما کنترل تاچ بازی شگفتانگیز است و راحت میتوانید در هر شرایطی مثل بازیهای کنسول دستی آن را بازی کنید. شاید بعضی از مراحل سکوبازی و مبارزه با دشمنان با کنترل تاچ موبایل یا تبلت سخت باشد که اتفاقی عادی است چون با یک بازی پورت شدهی کنسول روی موبایل طرفیم.
Cat Quest 2
کت کوئست ۲ بازی ساده و جذابی است که میتواند ایدهآلترین تجربهی نقشآفرینی روی موبایل باشد. کنترل بازی ساده است و زیاد لازم نیست تا درگیر یاد گرفتنش بشوید. میتوانید هروقت و هرکجا که خواستید بهسادگی از بازی لذت ببرید. اگر هم عاشق گربهها هستید بهخاطر طراحی زیبای شخصیتها و محیطهای بازی از بازی بیشتر از بقیه لذت میبرید. کت کوئست ۲ بهصورت دونفره هم قابل بازی است. پیشنهاد میکنم حتماً یکی از دوستانتان را که مثل شما و همه عاشق گربههاست با خودتان همراه کنید چون تجربهی دونفرهی بازی بهتر از تکنفره بازی کردنش است. اگر هم عاشق گربهها نیستید باز هم پیشنهاد میکنم از تجربهی این بازی خودتان را محروم نکنید. بروید و عاشق گربهها بشوید و کت کوئست ۲ را دانلود کنید.
Pilgrims
اگر دنبال روایت جذاب هستید، پیلگریمز بهترین بازی موبایلی است که این روزها میتوانید تجربه کنید. این بازی یک ماجراجویی پوینت اند کلیک و یک بازی کارتی است که در آن باید با نشان دادن کارتها و جمع کردن آیتمهای مختلف با دیگران ارتباط برقرار کنید و در راهی که شخصیت بازی میرود کمکش کنید. انیمیشنها و طراحی شخصیتها و محیط بازی یادآور انیمیشنهای عجیب قدیمی است و بهخوبی با حس و حال بازی جور شده است. بیشتر داستان و اتفاقات از طریق تصاویر به بازیکن منتقل میشود و اینجاست انیمیشنها و صداها برای بازیکن خودنمایی میکنند.
Exit The Gungeon
این بازی ادامهی ایندی خوشساخت و محبوب ورود به گانجن است که سال ۲۰۱۶ عرضه شد. خروج از گانجن هم مثل نسخهی قبلی روگلایک شوتر است اما اینبار زاویهی دید بازی ساید است و بازی را عملاً به یک مترویدونیا تبدیل کرده است. مکانیکهای جاخالی دادن و تیراندازی بهخوبی به بازی جدید منتقل شدهاند و همان حس قبل را دارند. همچنین مکانیکهای سکوبازی تنوع زیاد و مطلوبی به گیمپلی داده است. در این نسخه از گانجن هم باز همان پیکسل آرت بامزه ولی مینیمالتر و محیطهای بهمراتب پرجزییاتتر گرافیک بازی را تشکیل میدهند که هم به چشم مخاطب قدیمی آشنا است هم برای تازهواردها جذاب است.
اگزیت ده گانجن چون از آن بازیهای کنسولی و بیشتر باب طبع مخاطبهای حرفهایتر اپل آرکید است، طبیعتاً بیشتر از کنترل تاچ، برای بازی کردن با دسته بهینه شده است. کنترل تاچ بازی در صحنههای درگیری شلوغ عذابآور است و در سکوبازیها بازیکن را اذیت میکند. حتی ممکن است انگشتهایتان روی صفحه برای دیدن دشمنان مزاحمت ایجاد کند و بازی را سختتر بکند. پس بهتر است خیلی ساده دسته را وصل کنید و فقط از موبایل یا تبلت بهعنوان مانیتور استفاده کنید و تجربهی بازی به این خوبی را برای خودتان زهرمار نکنید.
Patterned
پترند بازی پازلی است که عملاً هیچ تفاوتی با بقیهی پازلهایی که در زندگیمان حل کردیم ندارد. تفاوت عمدهاش این است که بهجای یک تصویر یا نقاشی خاص، باید الگوها را پیدا کنید. هر مرحله یک الگوی تکرارشونده است که میتواند بسیار پیچیده یا ساده باشد. چیزی که پترند را به تجربهای متفاوت تبدیل میکند، این است که مراحل بازی حتی در اوج پیچیدگی الگوها، آرامشبخش هستند و هیچوقت آنقدر سخت نمیشوند که کلافه بشوید. در پیچیدهترین الگوها هم شکلی وجود دارد که با پیدا کردنش کلید حل پازل را پیدا میکنید و لازم نیست خودتان را برای پیدا کردن یک تکهی خاص بکشید. موسیقی بازی هم به آرامش اعصابتان کمک میکند. درکل پترند تنها پازلی است که بههیچوجه اعصابتان را خرد نمیکند.
Assemble With Care
اسمبل بهطور کلی تجربهی آرامشبخش و متفاوتی از تعمیر کردن چیزهاست. این بازی یک پازل درمورد دختری به اسم ماریاست که یک تعمیرکار اشیای آنتیک است. داستان ماریا و کسانی که پیش او برای تعمیر وسایلشان میآیند احتمالاً بهترین بخش بازی است. اول هر مرحله داستان وسیلهای که باید تعمیر کنید را از زبان راویهای خوب بازی میشنوید و متن و تصاویر را مثل یک رمان گرافیکی میتوانید همزمان دنبال کنید. هر وسیله سرگذشت جالبی دارد که احتمالاً برای همه اهمیت آنها قابل درک داشته باشد. همهی ما وسیلههای قدیمی خاصی را داریم یا دیدهایم که از اهمیت خاصی برخوردارند. حالا این اهمیت بهخاطر عملکردش است یا هدیه از طرف دوستی است که برایمان عزیز است. شنیدن داستان هرکدام از این اشیا از زبان صاحبش، ذهنتان را موقع تعمیر کردنش درگیر میکند که همین تجربه اسمبل را در اوج ساده بودن به یک پازل متفاوت و خوب تبدیل میکند.
تنها بدی این بازی کوتاه بودنش است که باعث میشود حس کنید بازی ناتمام مانده یا حداقل میتوانست از نظر چالش پازلها سختتر باشد. کل ۱۳ مرحلهی بازی را میتوان در کمتر از یک ساعت تمام کرد و اغلب وسایلی که باید تعمیر کنید پازلهای سادهای هستند. این سادگی البته در درجهی معقولی قرار دارد و کاملاً حسابشده و مناسب است. اگر کمی بازی سختتر میشد احتمالاً بهجای فکر کردن به داستان و ریلکس بودن اعصابتان سر پیچ و مهرهها خرد میشد و بازی هویتش را از دست میداد.
به مهمترین بازی اپل ارکید یعنی OCEANHORN 2 اشاره ای نشد.
بهنظرم نه مهمترین بود نه بهترین. شبیه خیلی از بازیهای بزرگ دیگهای بود که روی موبایل پورت شدن. بازی کردنش لذتبخش بود برای من ولی سعی کردم توی لیست بازیهایی که تجربهشون تازه و یونیک بودن رو بیارم.