آرامش میان دو طوفان؛ بررسی فصل دوم سریال «شهرزاد» – قسمت اول
سریال شهرزاد شاید بیشباهت به همان شهرزاد قصهگوی داستانهای کودکیمان نیست که «حسن فتحی» در غوغای سیاست و تاریخ به آن جان داده است. یا شاید تلاشی است برای نمایش دادن فضای سیاسی آن دوران که با داستانی عاشقانه تلطیف شده است.
شاید اگر از منظر فنی به این اثر نگاه شود نمیتوان امتیاز چندانی به آن داد و انتقادات زیادی به آن وارد خواهد بود. از ضعف تصویربرداری گرفته تا موسیقی متن که متاسفانه نتوانسته آنچنان که باید نظرها را به خود جلب کند اما با تمام این اوصاف این سریال توانسته جای خود را در میان خانوادههای ایرانی به خوبی پیدا کند.
از امتیازات بزرگ این سریال که تاثیر زیادی در جذب مخاطب آن داشته میتوان به حضور چهرههای مشهور در آن اشاره کرد. علی نصیریان، ترانه علیدوستی، شهاب حسینی و پریناز ایزدیار برگهای برندهی حسن فتحی در این اثر هستند که با بازی جذاب و هنرمندانهی خود مخاطب را تحت تاثیر میگذارند.

در فصل اول شاهد جدال عاشقانه و احساسی فرهاد قصه و فراز و نشیبهای غمانگیز زندگی شهرزاد بودهایم، از ازدواج اجباری و طلاق و دوری فرزند گرفته تا مرگ پدر.
در پایان فصل اول مخاطب با گره افکنیهایی از سوی نویسنده مواجه میشود که انتظار پاسخ گرفتن در فصل دوم را ایجاد میکنند. گره هایی از این دست که قباد کیست؟ شخصی که ادعا میکند پدر اوست چه مدرکی برای اثبات این مدعا دارد؟ چه سرنوشتی در انتظار شیرین خواهد بود؟ یا قباد با کینهای که از ازدواج شهرزاد با فرهاد به دل دارد چه خواهد کرد؟
آغاز فصل دوم با آرامشی شیرین همراه است. فتحی یک وصال عاشقانه به مخاطب بدهکار است که آن را به خوبی ادا میکند! اما به نظر میرسد این آرامش زمینهی آغاز طوفانی دیگر است.
تغییر محسوس در قسمت اول فصل دوم، نمایشی از فضای اصفهان قدیم است که برعکس تهران قدیم، فضایی سنتی و آرام و به دور از تجمل را به نمایش میگذارد. به نظر میرسد در فصل دوم نیز محور سیاسی داستان حفظ خواهد شد چرا که فرهاد در ابتدای سفر به اصفهان با یاران قدیمی خود در کودتا، ملاقات دارد.
نماهایی از آثار باستانی اصفهان که فضا را برای دیالوگهای عاشقانه آماده میسازد. اما متاسفانه به نظر میرسد این فضای لطیف نیز کمک چندانی به تاثیرگذاری دیالوگهای عاشقانه نکرده، چرا که تا حد زیادی اغراقآمیز و غیر واقعی به نظر میرسند که البته شاید شخصیت هنری و طبیعت شاعر فرهاد توجیه نسبتا مناسبی برای آن باشد.
شخصیت موثر فصل اول، «بزرگ آقا» در پایان فصل اول، در حالی که مخاطب به هیچ عنوان انتظار آن را نداشت، حذف شد. اما در این فصل فتحی برای این شخصیت جایگزینی برحق برگزیده است. «رویا نونهالی» در لباس «عمه بلقیس» وارد داستان میشود تا زندگی و اموال برادر مرحوم خود را سامان دهد. نگاه تاثیرگذار و سرد و شخصیت پرقدرت و حاکم او به خوبی میتواند جای خالی بزرگ آقا را پوشش دهد. چنان که در دیالوگها نیز به قدرت او برای سامان دهی به اوضاع اذعان میشود. باید دید نویسنده چگونه میتواند نگرانی مخاطب را در مورد جای خالی بزرگ آقا و برش او بر شخصیتهای داستان، برطرف کند. در این رابطه میتوان به سکانس آغازین سریال اشاره نمود. رویای قباد که در آن به مجلس عقد شهرزاد حمله ور میشود و حال آشفتهی او بعد از مرگ بزرگ آقا، حاکی از وابستگی شخصیت او به بزرگ آقا و درماندگی او در حل و فصل مشکلات اوست. باید دید این مشکلات تغییری در این شخصیت وابسته ایجاد خواهد کرد؟ و یا قباد باز هم بازیچه دست جانشین بزرگ آقا خواهد بود؟
در قسمت اول با وجود آغاز شیرین، این هشدار به مخاطب داده می شود که عمر این خوشی برای شخصیت محبوب قصه، چندان دراز نخواهد بود و سوءقصد به جان فرهاد این هشدار را میدهد که در آینده آتش کینهی قباد دامن گیر آنها خواهد شد.
در پایان میتوان گفت حسن فتحی برای ساخت فصل دوم شهرزاد نیز همان سبک و سیاق فصل اول را در پیش گرفته و با حفظ همان شخصیتها و فضای داستان، قصد دارد گرههایی که در پایان فصل اول برای مخاطب ایجاد نموده در روال داستان حل کند. باید دید آیا در گیر و دار این گره گشاییها، آیا نویسنده قصد دارد گره جدیدی در داستان ایجاد کند یا خیر؟