در فصل اول و در قسمتهای آغازین فصل دوم، سریال شهرزاد با تکیه بر قصهای عاشقانه و تمرکز بر رابطهی میان «شهرزاد» و «فرهاد» پیش میرفت و اینگونه به مخاطب القا میشد که عنصر اصلی این سریال شهرزاد است و مابقی شخصیتها برای پیشبرد قصه زندگی او بهکار گرفته شدهاند. اما در قسمتهای اخیر با وجود اتفاقات جدیدی که در داستان رخ داده است و تغییرات و آشوب خانواده دیوان سالار، توجه از شخصیت شهرزاد گرفته شده و اکنون قباد به قطب اصلی داستان بدل شده است. قباد قدرت را در دست دارد و بدون هیچ عامل کنترلکنندهای تمام آنچه را که سالها از آن محروم بوده است، به دست میآورد. پایان دادن به زندگی مشترکش با شیرین و تصمیم جدیاش برای انتقام جزء همین موارد هستند. قباد شخصیتی خاکستری است که هیچگاه خوب یا بد مطلق نیست، گاهی درست تصمیم میگیرد و گاهی تحت فشارهای داخلی و خارجی دست به اقدامات غیرقابل توجیه میزند. اما تلاش سازندگان برای منفور کردن او به دو دلیل تقریبا ناموفق بوده است. تاثیر شخصیت او در فصل اول بسیار عمیق بوده و مخاطب نمیتوانداین تغییر را بپذیرد.
در قسمت گذشته آغاز فعالیتهای سیاسی فرهاد علنی میشود و در این قسمت نیز به همراه شاگردان خود به پخش شبنامه سیاسی میپردازد. فرهاد از آن دست دوستداران تغییر است که با استفاده از قلم و مردم قصد انقلاب را دارد. عقاید فرهاد برای «هاشم» غیر قابل درک است زیرا این فعالیتها را بیهوده دانسته و معتقد است نمیتوان قدرت را از انحصار قدرتمندان خارج کرد. باید صبر کرد و دید که شیوههای موثرتری که فرهاد از آنها صحبت میکند چه خواهند بود.
حضور کوتاه شهرزاد در این قسمت و ملاقات او با فرهاد به جز چهره عاشقانه و رویایی، چهرهی دیگری از رابطهی آنها را به نمایش میگذارد و در طی آن فرهاد از شغل معلمی دفاع کرده و از مزیتهای این شغل میگوید. همچنین شهرزاد به فعالیتهای سیاسی علاقه نشان میدهد و دیالوگهایی در مزمت جامعهی مرد سالار آن دوران نیز بیان میشود. اما بدون شک مهمترین بخش مکالمه شهرزاد و فرهاد، خبردار شدن شهرزاد از طلاق غیابی قباد است. قضاوت قباد از سوی فرهاد و ضحاک ماردوش خواندن او، واکنش شهرزاد را در پی دارد که به دلیل زندگی مشترک و شناخت زیرلایههای شخصیتی قباد با حقیقت درونی او آشنا است. همین واکنش و دفاع از قباد، به اولین شک فرهاد در رابطهاش با شهرزاد میانجامد.
در بخش بعدی قتل اسد با شیوهای کاملا مافیایی انجام میشود؛ در مجلس ختم او به دستور قباد جلسهای برای اقدام متقابل و با حضور بازوهای خانواده دیوانسالار انجام میشود. قباد به دنبال اقدام سریع است و بیآنکه مقصران را بشناسد، در پی مجازات آنها است، اما در مقابل هاشم که مرید بزرگ آقا بودهاست سعی دارد از شیوه عملکرد او پیروی کند، و با دلیل و مدرک سریعا دست اندرکاران توطئه را مشخص میکند. قباد برای آنکه بتواند خودش را از بزرگ آقا جدا کرده و هویت مستقلش را حفظ کند، لازم است که از راه و روش هاشم دوری کند. قتل یکی از افراد بهبودی که در مرگ حشمت دست داشته، در راستای تحقق این اهداف است. این اقدام نشان میدهد که قباد برخلاف بزرگآقا نه تنها دوراندیشی ندارد بلکه بعد از انجام کار خود به نتیجه آن فکر میکند.
در کنار اتفاقات و رخدادهای اصلی ذکر شده چندین سکانس مهم در ششمین قسمت فصل دوم سریال شهرزاد وجود دارد که روی اتفاقات قسمتهای آینده بیتاثیر نخواهند بود. بلقیس که در قسمت پنجم با انقلاب قباد روبهرو شد و از حال رفت، اکنون تمام قدرت و کنترلش روی قباد را از دست داده و تقریبا نمیتوان به بازگشت او به دوران قبل امیدوار بود. با این حال کنار رفتن کامل بلقیس به دلایل متعددی از جمله داستان فرعی عشق یکطرفه او به هاشم که به احتمال زیاد زوایای جدیدی از آن در قسمتهای بعدی به نمایش در میآید، دور از انتظار است. همچنین برخلاف تصور اکرم قرار نیست رابطه او با قباد جدی شود. زمانی که قباد از اکرم میپرسد که آیا او میتواند شهرزاد را برگرداند، به خوبی برای مخاطب و اکرم مشخص میشود که نقش او فراتر از یک جایگزین موقت نخواهد بود و تنها هدف قباد بازگرداندن شهرزاد و زندگی دوباره با اوست.

ششمین قسمت سریال شهرزاد نسبت به قسمتهای گذشته جذابیت بیشتری دارد و تا حد زیادی از سکانسهای بیاهمیت و خستهکننده آن کاسته شده و قدمهای موثری برای جذابیت آن برداشته شده است. تم مافیایی سریال در حالی که از فصل اول حس میشد، اکنون جدیتر و دقیقتر از همیشه دنبال میشود. نتیجه استفاده از عنصر مافیا ایجاد هیجان برای مخاطب است که بدون شک استفاده از آن موجب بهبود کیفیت اثر خواهد بود. با این وجود که شخصیت هاشم حضور پررنگی داشته و در دیالوگهایش به طور موثر از تمثیل استفاده میکند، برخی شخصیتها از جمله شاپور با وجود پتانسیل بالا برای تاثیر بر داستان و شخصیتپردازی، کم و بیش فراموش شدند. اما به نظر میرسد این فراموشی موقتی است زیرا خانواده دیوانسالار با خانواده بهبودی وارد جنگی مافیایی شده و از طرف دیگر سروان آپرویز که با شخصیت خود تا حد زیادی بر جذابیت قصه افزوده است مسئولیت پرونده قتلهای زنجیرهای اشخاص مهم کشور را دارد. رویارویی این دو شخصیت متفاوت با قباد مسلما سکانسهای جالبتوجهی را به وجود خواهد آورد.