از آنجا که توجه به محتوای بازیهای ویدئویی، همواره از جمله مواردی بوده که حساسیتهای خاص خود را داشته و علیرغم اصول موجه آزادی بیان و اندیشه، ساز و کارهای قانونی و اخلاقی معمولا بر این محتوا نظارت دارند، در این یادداشت به طور خلاصه به شبهدغدغهی ولنگاری فرهنگی در بازیهای ایرانی میپردازیم. به طور خلاصه باید گفت که نظارت بر محتوای آثار فرهنگی، نوعی سانسور و خروج از خط مولّد خلاقیت و شکوفایی هنری را در پی دارد که خواه ناخواه شکل میگیرد و از این جهت، از نظرِ هنرمندان و تولیدکنندگان در هیچ زمینهای، پذیرفته نیست.
اما به هر حال هر جامعهای موازین و قوانین خاص خود را دارد و شاید از این بابت که سازمانها و نهادهای معمولا دولتی و حکومت بر اساس این موازین و قوانین اقدام به حفاظت از محتوای مورد انتشار و رصدِ آنچه به عنوان یک محصول فرهنگی در دسترس عموم قرار میگیرد میپردازند. سانسور، توقیف و اعمال اصلاحیه برای فیلمها سالها است که بلای جان سینمای ایران شده و نه تنها بسیاری از کارگردانان مولف را از صحنهی سینمای روز ایران جدا کرده است، که بسیاری از جوانان برای ورود به عرصهی فیلمسازی را از ابتدا دلسرد کرده و یا بعد از مدتها به خاموشی کشانده است. از این رو، مسئولان متولی امر صدور «مجوز»های چندگانه سالها است که به عنوان مقصر اصلی افول سینمای ایران در بسیاری از ژانرها و تبدیل شدن فیلمهای ایرانی به نوعی خاص از فیلمهای «اجتماعی سیاه» و فرار از سوژههای متنوع در ردیف اتهام نشستهاند. به هر حال به نظر نگارنده اعمال فشار برای اصلاح فیلمها و نظارت محتوایی، بدون ساز و کار مشوق و بدون دستیابی به فرمولی که اساسا به بیشتر موردتوجهقرارگرفتن فیلمِ توقیفی منجر نشود، کار صحیحی نیست.

از این رو در سالهای اخیر، وزارت ارشاد در بسیاری از زمینههای کار خود، مجوزهای «پیش از انتشار» را لغو کرده است. حوزهی کتاب، یکی از حوزههایی است که وزارت ارشاد توانسته با مدیریت جدید خود پویایی بیشتر در آن به وجود آورد و اگرچه در سینما هنوز هم همان ساز و کار قبلی پابرجا است و عملا چند بار صدور مجوز برای مراحل متفاوت تولید و عرضه لازم است، بسیاری از فیلمسازان بالاخره به اکران فیلم خود در سینماها رسیدند. در حوزهی بازیهای ویدئویی نیز، همین رویه در پیش گرفته شده است. بازیها برای ساخته شدن نیاز به اخذ مجوز و رد شدن از فیلترهای نظارتی ندارند و تنها بعد از پایان ساخت، و در هنگام انتشار ارزیابی میشوند.
موضوعی که بسیاری از بازیسازان به شدت از آن راضی هستند و به زعم آنها حرکت رو به جلویی محسوب میشود. اینکه استودیوی بازیسازی میتواند در جهت خلاقیتهای خود و ایدههای تازه و بکر فعالیت کند و به اصولی همچون «سرگرمی» و «جلب رضایت مخاطب» بیشتر از سانسور نشدن توجه کند و ذهنش مدام درگیر خط قرمزها و محدودیتها نباشد، یک موضوع حائز اهمیت است. اما آیا بازیها بدون نظارت رها میشوند و هر کس هر چیزی که دلش بخواهد میتواند در ایران به عنوان بازی ویدئویی به انتشار برساند؟ پاسخ قطعا خیر است. اگرچه ساز و کار نظارتی پیش از ساختِ بازیها عملا وجود ندارد، بازیسازان میتوانند در همین مرحله و یا هر مرحلهی دیگری از بازیسازی، با کسب مشاوره از مرکز اسرا، از سرنوشت بازی خود پس از انتشار مطلع شوند.
پس از انتشار نیز بازی برای اخذ ردهبندی سنی مناسب به مرکز اسرا ارجاع داده میشود و آنجا مواردی که عمدتا بر اساس «خوداظهاری» سازندگان بررسی میشوند نتیجه را مشخص خواهند کرد. ساز و کار نظارتی که باعث میشود علاوه بر مسدود نشدن راه بازیسازان در بروز خلاقیتها، از ولنگاری فرهنگی در بازیها نیز جلوگیری شود. در نتیجه بازیکنندگان میتوانند به آثار متنوعتری دست پیدا کنند و ضمن آنکه از خطرِ مواجهه با محتوای زیانبار (بر اساس موازین و قوانین جمهوری اسلامی) دور خواهند بود، به عنوانِ مصرف کنندهی بازیهای ویدئویی ایرانی، به رونق این بازار کمک بیشتری خواهند کرد، چرا که اساسا میل آنها به سرگرم شدن با بازیهای ایرانی ارضا میشود و آنوقت نیاز کمتری به بازیهای خارجی خواهند داشت.
مسئولان متولی امر صدور «مجوز»های چندگانه سالها است که به عنوان مقصر اصلی افول سینمای ایران در بسیاری از ژانرها و تبدیل شدن فیلمهای ایرانی به نوعی خاص از فیلمهای «اجتماعی سیاه» و فرار از سوژههای متنوع در ردیف اتهام نشستهاند.
اگرچه در حال حاضر نسبتِ بازیهای ایرانی به بازیهای خارجی همانند خودروی ملی و پورشه و فراری است، اما اگر بازیکنندگان ایرانی هر روز بازیهای ایرانی کمتری برای انجام دادن داشته باشند، سودی نخواهد داشت. در واقع، ظهور نظارت محتوایی و اعطای مجوزهای سختگیرانه و بیموردی که در نهایت به دلسرد شدن بازیسازان ایرانی میانجامد، جایگزینیِ سریعالسیر بازیهای رنگارنگ خارجی در سبد فرهنگی-سرگرمی خانوادهها را در پی خواهد داشت. اتفاقی که نه به نفع بازیساز ایرانی است و نه به نفع بازیکنندهی ایرانی که بالاخره روی خوش به بازیهای ایرانی نشان داده است.
از این رو، صحبتهای نصرالله پژمانفر در صحن مجلس، به نظر به نفعِ بازیسازی و کودکان و نوجوانان بازیکنندهی این مملکت نمیرسد. در حالی که او معتقد است بسیاری از بازیهای ایرانی در حال حاضر دارای قصورات فرهنگی هستند و باید از بازار جمع شوند و به نوعی، طرفدار نظارت بیشتر محتوایی بر بازیها است، به این نمیاندیشد که بازیهای ویدئویی ایرانی ساختهی دستِ بازیسازانی است که سالها زیر فشار این محدودیتها و خط قرمزها رشد کردهاند و به خوبی با آنها آشنا هستند. پژمانفر همچنین ساز و کار ارزیابی پس از انتشار بازیها و نظام ردهبندی را نیز از قلم انداخته و متاسفانه با فرضی غلط به سراغ آن میرود.
به نظر میرسد که اطلاعات نادرستی به نمایندهی مشهد دربارهی بازیهای ویدئویی تزریق شده است که موجب حساسیت بیش از حد و برداشت اشتباه از روند نظارت بر بازیهای ویدئویی که توسط بنیاد ملی بازیهای رایانهای صورت میگیرد گشته و این شائبه را ایجاد کرده است که این روزها در بازار بازیهای ویدئویی ایران شاهد ولنگاری فرهنگی هستیم. آقای پژمانفر بهتر بود پیش از اینکه تئوری قبولِ بازیهای دارای صحنههای غیراخلاقی، توهین آمیز، خشونتآمیز و… در سایت اسرا را بپذیرد و در صحن مجلس فریاد بزند، شخصا آن را تست میکرد. و یا حداقل به این نکته توجه میکرد که سایت اسرا تنها «رده بندی احتمالی» بازی را به بازیساز «اعلام» میکند و تضمین نمیکند که بازی پس از انتشار با همان وضعیت پیشبینی شده بدون مشکل عرضه خواهد شد.
به هر حال هر بازیسازی در ایران میداند که اگر در بازی خود ترویج خشونت کند، از الفاظ رکیک استفاده کند و مرتبا ارزشهای اخلاقی جامعه را زیر سوال ببرد، در نهایت موفق به عرضهی بازی در بازار ایران نخواهد شد، پس هرگز اقدام به ساخت چنین بازی نخواهد کرد. تا جایی که به هنر مربوط میشود، خالق اثر باید بتواند آنچه فکر میکند را در ساختهی خود بگنجاند، اما هنرمند و در اینجا بازیساز، فردی از درون همین جامعه است. بنیاد ملی بازیهای رایانهای و اسرا، قطعا در مقابل رفتارهای مغرضانه در بازیسازی خواهند ایستاد و خانوادهها باید از این موضوع مطمئن باشند. همانطور که مطمئن هستند در بازار رسمی کشور هیچ کس نمیتواند بازی GTA را پیدا کند چون این بازی همیشه در لیست بازیهای ممنوعه بوده و خواهد ماند، اما اگر فکر میکنید که بازیها در ایران فقط از طریق بازار رسمی تهیه میشوند، هنوز با راههای مختلف تهیهی بازی آشنا نیستید. هم شما و هم آقای پژمانفر را به جستجوی کوتاهی در اینترنت به دنبال این بازیها توصیه میکنیم.
در پایان باید تاکید کرد که به نظر نمیرسد کودتای فرهنگی در جریان باشد و ساز و کارِ محکمی برای نظارت بر محتوای بازیهای ویدئویی پس از انتشار وجود دارد. ضمن اینکه بازیهای ویدئویی موجود در بازار نیز به طور مداوم رصد میشوند. بنیاد مکررا به جمع آوری بازیهای غیرمجاز در بازار میپردازد و اگر آقای پژمانفر با اطلاعات صحیحتری تغذیه میشدند با انتشار این حرفها در جامعه، نگرانی را در دل والدینی که به مراقبت از بازیهای فرزندانشان میپردازند نمیانداختند. و شاید اگر با اطلاعات صحیح تغذیه میشدند میدانستند که بازی «کاموا» یک شبیهساز نگهداری از گربه است که نه تنها هیچ چیز خشن، توهین آمیز و غیراخلاقی و ضدفرهنگی ندارد، به خودی خود توانسته تمایل به بازیهای مشابه خارجی را کم کند و خوراکِ فرهنگی مناسبتری به بازیکنندگان ایرانی بدهد.