نقد و بررسی بازی Gears 5 – جهش ژنتیکی ماشینها در میانهی نسل
گیرز اینبار با قصهگویی و بازنویسی روتینها، تلاش میکند احساسات مخاطبین خود را با داستان بازی درگیر کند.

با شروع نسل هشتم و عوض شدن استودیوی سازنده بازی ورق کمی برگشت و گیرز اینبار تلاش کرد تا با روایت کردن داستان در کنار تمام خشونتی که به تصویر میکشد، کمی هم از جنبهی احساسی ما را هدف قرار دهد، اما متاسفانه چندان هم موفق نبود تا بالاخره نوبت به پنجمین شماره از این سری رسید! در ادامه با نقد و بررسی بازی Gears 5 همراه گیمنیوز باشید.
سهگانهی گیرز از محبوبترین بازیهای نسل هفتم بود که وقتی این نسل تمام شد جز کاراکتر مارکوس فینیکس و پناه گرفتنش پشت سنگرها، خاطرهی چندانی از آن در ذهن ما باقی نماند. چون گیرز هیچگاه تلاش نکرده بود قصهگوی خوبی باشد و در عوض همهی تلاشش این بود تا گروهی را نشان دهد که هم قسم شدهاند تا موجودات کریهالمنظر را نابود کنند.
و به نظر میرسد گیرز 5 کاملترین شماره از سری این سری تا به امروز باشد که با روایت صحیح داستان، احساس مخاطبین خود را درگیر میکند و در همین حال به سوالات باقیمانده در ذهن آنها طی این سیزده سال نیز پاسخ میدهد. و از سوی دیگر تغییرات قابل توجهی که در گیمپلی بازی ایجاد شده، بالاخره چاشنی جدیدی را به گیمپلی این بازی اضافه کرده است.

قصهگویی، برای تاثیرگذاری احساسی بیشتر
آنت سیمونز در کتاب «بهترین قصهگو برنده است» توضیح میدهد چهطور با سرمایهگذاری روی داستان میتوانید سود کنید و خب میدانیم بازیهای ویدیویی هم یکی از بهترین مدیومها برای روایت داستاناند، چون به مخاطب اجازه میدهند با داستان درگیر شده و خود آن را پیش ببرد. گیرز هیچگاه از این پتانسیل استفاده نکرده بود، هیچگاه تلاش نکرده بود از پیشزمینههای داستانیای که برای آن نوشته شده استفاده کند و همواره باید لوکاستها را از سر راه برمیداشتیم، بیآنکه حتی بدانیم این موجودات از کجا و برای چه به سمت ما هجوم میآورند.
اینبار اما قرار است کمی در داستان بازی عمیقتر شویم و پاسخ سوالاتی که تمام این سالها در ذهنمان مانده را بیابیم. و اغراق نیست اگر بگوییم گیرز 5 گریزی در کشف گذشته است. گذشتهای که در آن جنگهای داخلی رخ داده، تمام شده و بلافاصله پس از آن لوکاستها به سمت مردم حملهور شدهاند و همه را قتلعام کردهاند. گیرز 5 شما را در مسیری قرار میدهد که بتوانید پاسخ این سوالها را پس از سالها کشف کنید و امکان کشف آن را دارید، چون اپیک در زمان خلق اولین شماره از گیرز از نویسندگانی استفاده کرده که رمان مفصلی از وقایع داستانی آن نوشتهاند و ارزش کار آنها حالا و پس از گذشت یک دهه نمود پیدا کرده است.
گیرز 5 سینماییتر از همیشه آغاز میشود و با نشان دادن گزیدهای از آنچه در شماره چهارم بازی رخ داده، تلاش میکند زمینه را برای روایت داستان خود فراهم کند. داستانی که خطی آغاز میشود، اما در ادامه دست شما را باز میگذارد تا بتوانید آنطور که دوست دارید آن را پیش ببرید. و در این مسیر شما با صحنههای متفاوتی روبرو میشوید، صحنههایی که هیچگاه تا به امروز مشابه آن را در این سری ندیدهاید.
از درگیری لفظی شخصیتها حول اتفاقات گذشته گرفته تا لحاظاتی که داستان گره در احساسات شما میخورد و باید بین دوراهیهایی که در آن قرار میگیرید یکی را انتخاب کنید. از سکانسهایی که در سکوت محض صرفاً باید به دنبال پاسخ معما باشید، تا صحنههایی که کارگردان یکباره شما را درگیر نمایش غافلگیرانهی خود میکند و در این بین نمیتوان از نقش قطعات خلق شده توسط رامین جوادی، در حماسیتر شدن روایت داستانی بازی نیز چشمپوشی کرد. قطعاتی که حس تنها ماندن، ترس، اقتدار و شکوه را برای شما مجسم میکند و ثانیه به ثانیهی آن مکمل سکانسی است که به تصویر کشیده میشود.

وقتی نوبت به سکانسهای سینمایی بازی میرسد، دیگر مثل گذشته دلتان نمیخواهد صرفاً با فشردن یک دکمه آنها را رد کنید، چون دیالوگهایی که حین و بعد از این سکانسها گفته میشود، هر کدام حاوی سرنخی از اتفاقات گذشته است، اتفاقاتی که آنها را دنبال میکنیم تا پاسخ سوالات باقیمانده در ذهنمان را بگیریم.
صرف نظر از آنچه در گذشته به وقوع پیوسته، گیرز 5 داستان مستقل خود را نیز به خوبی (یا حداقل بهتر از همیشه!) روایت میکند. داستانی که قهرماناش کِیت است و شما در نقش او در موقعیتهای مختلفی قرار میگیرید تا به بفهمید سوارمها چرا دوباره به سمت شهرهای شما حملهور شدهاند و یا اینکه چرا در پایان شماره چهارم بازی مادربزرگتان علامت لوکاستها را به شما داد و بدین ترتیب سبب به وجود آمدن چالش بین شما و دیگر همجوخهایهایتان در کاگ (COG) شد. که در راس آنها جِیدی(فرزند مارکوس فینیکس است) قرار دارد!
مارکوس به عنوان قهرمان نسل هفتی گیرز، باز هم در بسیاری از سکانسهای بازی در کنار شما حضور دارد یا حداقل از طریق ارتباط رادیویی با شما در تماس است، تا نقطه اتصال تمام وقایع بازی از بین نرود. و با اینکه مارکوس در کنترل شما نیست و نقشش نیز به اندازهی گذشته پررنگ نیست، اما این شخصیت کاریزماتیک کماکان قهرمان بلامنازع این بازی است. در واقع مانور بازی روی مارکوس و فرزندش جیدی به مراتب کمتر از شماره قبلی است، و در عوض بازی میکوشد ارتباط کِیت با لوکاستها را به معرض نمایش بگذارد.
تلاش برای بازنویسی روتینها
طی تمام این سالها و در تمام شمارههای اصلی و فرعیای که از گیرز منتشر شده، تغییرات گیمپلی بازی خیلی محسوس نبوده و صرفاً در حد بهبود برخی از مکانیکهای اصلی بازی و اضافه کردن موارد جدید انگشتشماری به آن بوده. اما اینبار و از شروع اکت دوم بازی متوجه خواهید شد که بازی قرار است مسیری نسبتاً متفاوت را نسبت به گذشتهی خود طی کند. و همانطور که پیشتر نیز به آن اشاره کردیم، بخشهایی از داستان گیرز 5(اکت دوم و سوم) خطی نخواهد بود و در عوض شما را در محیطی پهناور قرار میدهد که خود میتوانید از بین ماموریتهای اصلی و فرعی، یکی را برای پیشبرد داستان بازی انتخاب کنید. در واقع نمیتوان گفت بازی به طور کامل جهانباز شده، اما تلاش سازندگان بازی در شکاندن کلیشههای همیشگی این سری قابل تحسین است.
اکتهای دوم و سوم بازی که در دو محیط کاملاً متضاد هستند، یکی کوهستانهای یخ زده و دیگری بیابانهای صحرایی و از آنجایی که در این سرزمینهای پهناور خودتان باید از گوشهای به گوشهی دیگر نقل مکان کنید، وسیلهای در اختیار دارید که میتوانید خودتان راندن آن را به عهده بگیرید و یا یکی از همتیمیهایتان آن را هدایت کرده و در عوض شما روی صندلی جلوی آن بنشینید. حین جابجا شدن در بستر این دو اکت، آنچه که بیش از همه توجه شما را به خود جلب خواهد کرد تغییرات اقلیمی محیط آن است، از بارش برف و محدود شدن میدان دید گرفته تا رعد و برقهای صحرایی که میتواند جان شما را بگیرد و این تنوع محیطی هیچگاه تا به حال در این سری دیده نشده.

اما خب تمام مناطق این دو بخش نیز از ابتدا آزاد نیست، در واقع شما میتوانید در بستر آن حرکت کرده و نقاط مختلف را کشف کنید و بعضاً با انجام مینیگیمهای مربوط به آن پاسخ یکی از معماهای داستان را بیابید و یا آیتمی را برای ارتقای جک(که در ادامه در موردش صحبت خواهیم کرد) به دست آورید. البته این فضاهای بزرگ، بعضاً خالی نیز به نظر میرسند و هرزگاهی این سوال را از خودتان خواهید پرسید که چرا باید بیش از ده دقیقه در حال جابجا شدن از نقطهای به نقطهی دیگر باشید، در حالی که با هیچ ماموریت جانبیای روبرو نمیشوید؟
در تمام طول بازی، جک، روباتی خواهد بود که شما را همراهی میکند و تواناییهای مختلفی را در اختیار شما قرار میدهد. از هیپنوتیزم کردن دشمنان گرفته تا آوردن سلاحهای سنگین و دیگر موارد مشابه. اما تمام این تواناییها از ابتدا آزاد نخواهد بود، بلکه به سبک بازیهای نقشآفرینی باید تواناییهای جک را ارتقا دهید که این کار از طریق پیدا کردن آیتمهایی که در گوشه و کنار مراحل بازی گنجانده شده امکانپذیر است. به نوعی سازندگان بازی تلاش کردند تا المانهایی از یک بازی نقشآفرینی را نیز در قالب ویژگیهای جک به بازی اضافه کنند. اما بیشک مهیجترین ویژگی جک این است که در بخش چندنفرهی بازی نیز یکی از بازیکنان میتواند کنترلش را به عهده بگیرد و ماموریتهای مربوط به او را انجام دهد.
ادامهای صرفا تکاملی
وقتی نوبت به بخش چندنفرهی بازی میرسد، نباید انتظار تغییر چندان بزرگ و اساسیای را داشته باشید. در واقع استودیوی سازنده بازی در این بخش چیز جدیدی را از خود اختراع نکرده، بلکه در عوض تلاش کرده آنچه را که در گذشته نیز در بازی وجود داشته کاملتر کند. و خب اولین گام در رسیدن به این هدف طراحی سیستم برای ارتقای سطح بازیکنان بازیکنان بوده. سیستمی که به شما اجازه میدهد بازی کنید، امتیاز کسب کنید، سطح خود را ارتقا دهید و در عوض امکان شخصیسازی آیتمهایتان را برای شروع راندهای بعدی داشته باشید. سیستمی که به بخش چندنفرهی بازی شکل میدهد، اما ابدا به عمق آن دست نمیزند و وقتی وارد بخش چندنفره میشوید تعداد زیادی از مودهای همیشگی را همراه با چند مود جدید خواهید دید.
اما مطمئناً دو مود اصلی و محبوب بخش چندنفرهی بازی Horde و Escape خواهد بود. هُرد که همانند گذشته شما را در یک تیم پنجنفره قرار میدهد و شما باید با ساخت و ساز به مبارزه با لوکاستها طی 50 مرحلهی آن بپردازید. و خب در این راه میتوانید منابعی را جمعآوری کنید که امکان خرج آنها برای ارتقای پرک بازیکنتان وجود خواهد داشت. اما اسکیپ مود جدید و مهیج دیگری است که طی آن شما در یک تیم سه نفره قرار خواهید گرفت و باید تلاش کنید تا با از سر راه برداشتن سوارمها، از گاز کشندهای که در محیط پیشروی میکند فرار کنید.

و خب بخش چندنفرهی بازی خیلی بیشتر از این جای صحبت را باقی نمیذارد، چون تفاوت چندان زیادی با شمارههای قبلی نداشته و اگر هم تغییری در آن دیده میشود، صرفاً تغییر کوچک در جهت تکامل آنچیزی که است بارها آن را دیدهایم. و این بارها حالا قدمتی حدود سیزده سال دارد!
کلام آخر
گیرز 5 هم مثل هر بازی دیگری نقاط ضعف و قوت خود را دارد، اما از بسیاری از جهات این بهترین شمارهایست که تا به حال در سری گیرز ساخته شده. اولین و مهمترین تغییر بازی نسبت به شمارههای قبلی، قصهگویی در جهت تاثیرگذاری بیشتر است که این کار به خوبی طی بازی انجام میشود و با گریزی به اتفاقات گذشتهی این سری، شما را در میانهی داستانی قرار میدهد که از نظر احساسی تحت تاثیرتان قرار دهد. از منظر گیمپلی نیز استودیوی سازنده بازی گامهای تحسین برانگیزی برای بازنویسی روتینهای همیشگی این سری برداشته، که مهمترین آن محیطهای باز و غیرخطی بازی است. و نهایتاً بخش چندنفرهی بازی جایی است که کمترین تغییر در آن حس میشود. با تمام این تفاسیر گیرز 5 میتواند یکی از بهترین بازیهای اکشن امسال باشد و تجربهی آن خالی از لطف نیست.