چهار کتاب که توسط نویسندگانشان به فیلمهای فوقالعاده تبدیل شدند
مرور آثار اقتباسی در سینما به ما ثابت میکند که بهترین روش برای تبدیل یک کتاب خوب به یک فیلمنامهی خوب، یا حتا در مواردی بهتر، سپردن این کار به نویسندهی آن است. این اتفاق در طول تاریخ سینما بارها و بارها تکرار شده و نتایج متفاوتی داشته است، اما در این سالها کمتر نویسندهای را پیدا میکنیم که توانسته باشد خودش دست به کارگردانی داستان خود بزند. با نگاهی به نتایج جستجوی برای “نویسندگانی که رمانهای خود را یک تنه به فیلمهای موفق تبدیل کردند” به این نتیجه میرسیم که این کار هم شدنی است. چهار فیلمی که با هم در ادامه مرور میکنیم این موضوع را به اثبات میرسانند. این نویسندهها توانستند کلماتی که خود نوشته بودند را به تصاویر تبدیل کنند و این کار را به نحو احسن انجام دادند.
-آدریانا تریجیانی – “Big Stone Gap”
«تریجیانی» در واقع مدتها منتظر ماند تا توانست اولین کتاب خود را بنویسد و داستان خود را برای همه تعریف کند و این کار را اینقدر خوب انجام داد که یک زندگی حرفهای موفق را برای خود رقم زد. در کنار موفقیتهای کتاب، این طرفداران بیشمار آن بودند که به تریجیانی اشتیاق بیشتری برای یک فیلم سینمایی از این سهگانه تزریق میکردند. درست آن موقع که او احساس کرد همه چیز برای ساخته شدن یک فیلم سینمایی از روی این رمان مهیا است، هیچ کس جز خود او برای این کار مناسب به نظر نمیرسید. بنابراین دست به کار شد و با کمک یک تیم بازیگری محبوب و کلی علاقه و اشتیاق، یک فیلم سرزنده و موفق خلق شد.
-استفان کباسکی – “The Perks of Being a Wallflower”

کباسکی این رمان محبوب و کالت را در سال 1999 نوشت، اما درست سیزده سال طول کشید تا این داستان پر پیچ و خم دبیرستانی راه خود را به پردهی نقرهای پیدا کند. کباسکی خودش وظیفهی تبدیل کتاب به فیلمنامه را بر عهده گرفت و حتا آن را کارگردانی هم کرد (که دومین فیلمش بود، اولین فیلمی که او ساخت در سال 1995 و «چهار گوشهی هیچکجا» نام داشت که خیلی کم دیده شد). بر عهده گرفتن کارگردانی این فیلم ریسک بزرگی بود که نشان میداد او چقدر به این که رمان دوست داشتنیاش به طریق درست به فیلمی که او میخواهد تبدیل شود اهمیت میداد. تکیهی فیلم بر استفاده از موسیقی برای نشان دادن و انتقال مفاهیم حسی به خوبی در فیلم هم مشاهده میشد و کباسکی با کنار هم قرار دادن تیم بازیگری جوان و با استعدادی که بازیگر هری پاتر یعنی «اما واتسون» را هم شامل میشد، توانست فیلم موفقی بسازد.
-الیا کازان – “America, America”
کازان فقط یک سال بعد از اینکه رمان نوشتهی او به قفسهی کتابفروشیها راه یافت فیلمنامهاش را نوشت و آن را کارگردانی کرد. بخشهایی از «آمریکا، آمریکا» از تجربیات عموی کازان در مهاجرت از یونان به امریکا شکل گرفته بود. این رمان به یک فیلم سه ساعتهی حماسی تبدیل شد که تقریبا از یک تیم بازیگری کاملا آماتور و نابازیگر استفاده میکرد. کازان این فیلم را بیشتر از بقیهی فیلمهای خودش دوست داشت.
-استفن کینگ – “Maximum Overdrive”
داستانها و نوشتههای کینگ بارها و بارها برای سینما و تلویزیون اقتباس شدهاند، اما این بار قضیه فرق دارد چون این فیلم را خود او کارگردانی کرده است. این فیلم بر اساس یک داستان کوتاه به نام «کامیونها» ساخته شده و از این قرار است که یک ستارهی دنباله دار مرموز اشیای بیجان (مثل کامیونها) را به قاتلین بیرحم و خونخوار تبدیل میکند. این فیلم البته بهترین کار استفن کینگ نیست اما بدون شک او را چنان دیوانهی تبدیل این قصه به فیلم نشان میدهد که میگویند “سر صحنه اصلا نمیدانست که دارد چه کار میکند!”