بررسی قسمت دهم و یازدهم فصل هشت The Walking Dead – قدم قدم تا پایان

قسمت دهم با نام میشون شروع شد با نیگان، ایند، سایمون جدیس ادامه پیدا کرد و با ریک تمام شد. حالا وضع و حال هرکدام از آنها را در هر گوشهی داستان دنبال میکنیم و میخواهیم همگام با سازندگان تکههای این پازل را کنار هم بگذاریم. پازلی که در قسمت بعدی این مجموعه به همان شکل دیده نشد اما میشود آن را با داستانهایِ یوجین، گابریل، دوایت و مگی دنبال کرد تا تقریبا تصویر کاملی از همان پازل را ببینیم. پازلی که برخلاف ظاهرش میتواند به نفع هیل تاپ باشد. این دو قسمت بیش از پیش به کاراکترهای سریال نزدیک شد، در جهت شناساندن بهتر آنها خرده داستانهایی را برای ما روایت کرد و البته آرامشی نه چندان را قبل از طوفانِ احتمالیِ پایانِ این فصل برای ما به تصویر کشاند. در ادامه با بررسی قسمت دهم و یازدهم فصل هشت The Walking Dead با گیمنیوز همراه باشید.
گابریل/ یوجین: “ایمان”

“کشیش” و “ایمان” کلماتی هستند که حداقل در ظاهر متناسباند. حالا و اینجا گابریل این تناسب را برای بینندگان واقعی میکند. گابریل مردِ مذهب است. این اواخر بیشترین کلمهای که از زبانش شنیدهایم “ایمان” است. او به راه خود ایمان دارد و سوا از پایانِ راه، رفتنِ همین راه را رسیدن میداند. تحت هیچ شرایطی از دوستانش دست نمیکشد و حتا به دشمنش هم کمک میکند. در آن سمت اما تناسب “دانشمند” و “واقع گرا” را یوجین برای ما به نمایش میگذارد. یوجین مردِ علم است. نه آنقدر که میگوید اما هم خودش و هم ما باور کردهایم او مغز به درد بخوری برای حل مشکلات دارد. به زنده ماندن به هر طریقی، معتقد است و در هر شرایطی که جانش به خطر بیافتد از دوستانش دست میکشد و حتا با دشمن علیه همان دوستان متحد میشود.
یوجین مردِ علم است. نه آنقدر که میگوید اما هم خودش و هم ما باور کردهایم او مغز به درد بخوری برای حل مشکلات دارد.
تقابل مرد علم و مرد مذهب اما این بار کمتر خط کشی شده و سیاه و سفید است. خط واضحی که آنها را از هم جدا کند وجود ندارد وقتی گابریل در همان اوایل راز خودش را برملا کرد که عدهای را به کشتن داده و یوجین در همان مقرِ نیگان دکتر کارسون را برای کمک به مگی به همراه گابریل فراری میدهد. این بار مرز بندیها کمرنگتر از هر زمانی بین آنهاست و چه یکی ایمان به راه درست داشته باشد و دیگری نه، حالا هر دو در حال ساختن گلوله برای نیگان هستند. البته بی هیچ ایمانی برای تحویل این گلولهها به منجیها!
جدیس/ دوایت: “خشم”

یکی از آزار دهندهترین سکانسهای این فصل را این بار جدیس خلق میکند. او هنرمند است و هنرمندانه این کار را انجام میدهد! او که بلااستثنا هر عهدی بست را برای زنده ماندن افرادش و دور شدنشان از خطر شکست او که خیانت کرد تا خودش و گروهش زنده بمانند، این بار پیش از بستن عهدی که حتا فرصت شکستنش را داشته باشد، مقابل خودش همهی افرادش را میکشند تا او حالا در عجیبترین مکان این دنیا تنهاتر از قبل شود. دیگر از ظ
اهرِ سرسخت او خبری نیست و ما هم مثل خودش به پوست و خون و گوشتی که بر روی تابلوی نقاشیاش نقشی تازه را رقم میزند خیره میشویم و تا خاموش شدن آن دستگاهی که همه افراد زامبی شدهاش را خرد و خمیر کرد لحظه لحظه تنفر او از منجیها را درک میکنیم.
ماندن آنها یعنی ماندن خشمشان.
دوایت خیانتکار دیگر داستان است. او هم تنهاست. به همان اندازه متنفراز منجیها و نیگان. اگرچه جنس خیانت، تنهایی و نفرتش با جدیس متفاوت است اما او برای رسیدن به خواستهاش منجیها را یکی یکی میکشد، راهی که به نظر میرسد جدیس نیز در پیش بگیرد. جدیس و دوایت کاراکترهای جذابیاند که بعید است سازندگان به همین زودی آنها را از داستان سریال حذف کنند. ماندن آنها یعنی ماندن خشمشان. خشمی که میتواند در جنگِ پیش رو, اتفاقات مهیجی را خلق کند و البته معادلهی جنگ را به نفع هیل تاپ تغییر دهد. خشمی که از داستان آنها با منجیها پدید آمده. یکی افراد و مقرش را از دست داده دیگری عشقش و البته نیمی از صورتش.
مگی/ سایمون: “قدرت”

نفر دومِ جنگ گروه ریک و نیگان مگی و سایمون هستند. این دو که در نبود نفر اول میتوانند لیدر گروه خود شوند خیال کوتاه آمدن ندارند. سایمون یکی ار افراد مگی را مقابلش میکشد، مگی در جواب او یکی از افراد نیگان را همراه با تابوتی برایش میفرستند. علیرغم این داستان آنها راهی کاملا متفاوت و البته قابل پیش بینی را در پیش گرفتهاند. سایمون حالا دیگر سایمون است نه نیگان. خیلی وقت است او را با نام خودش صدا میزنند. خیلی وقت است هر کاری را بدون نیگان هم انجام میدهد. او حرفهای شده و حالا میتواند از نیگان هم خطرناکتر شود وقتی به او یادآوری میکند که باید بیرحمتر باشد و خب کدام شاگردی تا ابد شاگرد باقی میماند؟
این اختلاف و جنگ قدرت میتواند به نفع همان گروهی شود که کمتر از بقیه خواهان قدرت است!
مگی اما با حمایت افرادش فرمانده هیل تاپ شده. او “زن”ی “حامله” است که هیچ کدامش باعث نشده مبارزی عالی نباشد. او برای نابودی منجیها پس از مرگ گلن با دیگران هم قسم شد اما آدمِ بیگدار به آب زدن نیست. او بر خلاف سایمون همه چیز را بررسی میکند. همه چیز را کنترل میکند حتا خشم و نفرتش را. برای هر تصمیمش دلیل مهمی دارد. او حالا در حال آزاد کردنِ تدریجی منجیها در هیل تاپ است و غذای افرادش را بین آنها هم تقسیم میکند اما میداند قبل از هر چیز در حال جنگی است که باید آن را ببرد. سایمون قدرت بیشتری از نیگان میخواهد و مگی همکاری با ریک برای نابودی نیگانها را. ریک در ابتدای این فصل به مگی میگوید اوست که باید رهبر گروه شود، نیگان اما به سایمون یادآوری میکند حد خود را بشناسد و فقط کارش را – که اطاعت از اوست- انجام دهد. این اختلاف و جنگ قدرت میتواند به نفع همان گروهی شود که کمتر از بقیه خواهان قدرت است!
ریک/ نیگان: “پایان”

آخرین سکانس قسمت دهم مکالمهی ریک و نیگان است. مکالمهای که غیرقابل انتظارترین چهرهی نیگان زمانی که خبر مرگ کارل را میشوند، به ما نشان میدهد. او که ازشنیدن این خبر ناراحت شده به ریک میگوید مسئول مرگ کارل و بقیهی افرادی که این اواخر کشته شدهاند اوست. اوست که نه فرماندهی خوبی بوده و نه پدر خوبی. از ریک میخواهد تسلیم شود، دست ازاین لجاجت بردارد تا باعث کشته شدن افراد بیشتری نشود. تا این جنگ را تمام کند و اجازه دهد منجیها منجی خودش و افرادش شوند. ریک اما با وجود خواندن نامهی کارل به نیگان -که از او خواسته بود جنگ را تمام کند- میگوید سر حرفش هست و قطعا او را میکشد. این مکالمه رنگ و بوی تسویه حساب شخصی داشت.
اوست که نه فرماندهی خوبی بوده و نه پدر خوبی.
میدانیم جنگ جنگ این دو نفر نیست. جنگ مسلک است و جنگ یارانشان اما آنها جدا از این جنگ باید با هم رو به رو شوند. جدالی چهره به چهره که به نظر میرسد، شروعش در پایان باشد.
در حالی فصل هشتم پس از شروع نیم فصل حالا به قسمتهای پایانی نزدیک میشود که پس از مرگ کارل، بینندگان شاهد اتفاق خاصی نبودهاند. حتا کشته شدن عجیب دکتر کارسون و مرگ افراد جدیس نیز فرقی به حال قصه نکرده، هنوز هم نیگانها در یک طرف و یاران ریک در طرف دیگر این جنگ هستند. صحنههای کلوزآپ از زامبیهایی که تکه تکه میشوند دیگر برای بینندهای که 8 فصل این مجموعه را پیگیری کرده نمیتواند عدم کشش داستانی سریال را جبران کند. دیالوگهای اضافهای که فقط زمان را گذارند و گاف سازندگان در صحنهی جنگل (دستکشهای رزیتا که ثانیهای هست و ثانیهای نیست) بیش از پیش دستپاچگی آنها را برای مخاطب روشن میکند. حالا بینندگان امیدوارند در چند قسمت باقیمانده جنگ واقعی را و به طور دقیقتر پایان این جنگ را با ریتم تندتری ببینند. جنگی که حالا بیش از هر زمانی متمرکز شده. هیل تاپ برابر مقر نیگان. و البته تنها گروهی که خارج از این دو پایگاه و در ظاهر، خارج از این جنگ هستند. گروهی که از منجیها زخم خوردهاند و شاید آخرین تکهی این پازل باشند!