سریال Only Murders in the Building شبکه هولو (Hulu) تا کنون در دو فصل 10 قسمتی پخش شده است. در حال حاضر سه قسمت دیگر از فصل دوم سریال OMitB آماده پخش هستند و همچنین شبکه آن را برای فصل سوم هم تمدید کرده است. در دومین قسمت از بخش جدید پایلوت به بررسی قسمت اول سریال Only Murders in the Building و اندازهگیری میزان موفقیت آن میپردازیم.
یک توضیح کلی درباره پایلوت: در پایلوت به بررسی اپیزود آغازین هر سریال میپردازیم. بر این اساس و با توجه به پنج معیار اصلی افتتاحیه، شخصیتها، کشمکش، فرم و جذابیت مشخص میکنیم که آیا سریال ارزش ادامه دادن را دارد یا خیر؟
اطلاعات کلی سریال Only Murders in the Building
سریال Only Murders in the Building یک کمدی-جنایی سر حال و با نشاط است که موضوع قتلی در یک ساختمان در شهر نیویورک را پیگیری میکند. این سریال توسط «استیو مارتین» و «جان هافمن» خلق شده و از شبکه Hulu در حال پخش است. ستارگان اصلی سریال عبارتند از: استیو مارتین، «مارتین شورت» و «سلنا گومز». که هر سه تهیهکننده سریال هم محسوب میشوند.
- تعداد فصلها: 2 (تمدید شده برای فصل سوم)
- تعداد اپیزودها: 20
- تاریخ پخش اولین اپیزود: 31 آگوست 2021
- شبکه: هولو
- بازیگران اصلی: استیو مارتین، مارتین شورت، سلنا گومز
خلاصه داستان
در ساختمان بزرگی به نام «آرکونیا» در منهتن شهر نیویورک، قتلی رخ میدهد. سه غریبه به نامهای «چارلز هیدن – سویج» (استیو مارتین)، «الیور پاتنام» (مارتین شورت) و «میبل مورا» (سلنا گومز) که هر سه دنبالکننده یک پادکست جنایی هستند، تصمیم میگیرند راز این قتل مرموز را فاش کنند. آنها پادکست جنایی خودشان را با نام Only Murders in the Building منتشر میکنند و در هر قسمت، جزئیات جدیدی از رخداد قتل «تیم کونو» را برملا میکنند.
نگاهی به قسمت اول سریال Only Murders in the Building
در یک نگاه کلی به قسمت اول سریال Only Murders in the Building متوجه میشویم که سریال لحن کمدی خود را خوب انتخاب کرده و به خوبی هم موفق میشود آن را اجرا کند. البته گهگاه شوخیهای سریال بیمزه و گاهی آزاردهنده میشوند، اما جذابیت بازیگران و اجرای خوب آنها همراه با کارگردانی درست و کمنقص که صحنهها را به سادگی به اجرا در آورده، مانع از تحمیل هرگونه حس بدی به مخاطب در پس شوخیها میشود.
در قسمت اول «فقط قاتلین داخل ساختمان» چالشهای زیادی برابر سازندگان قرار دارد. چگونه ایدهی یک پادکست جنایی و در پی آن شکلگیری یک داستان پلیسی گیرا توجیه شود؟ چگونه شخصیتها برای هدفی که دارند خلق و پرداخت شوند؟ و مهمتر از همه، روابط شخصیتها چگونه ساماندهی شود تا بیننده را مجاب به تماشای ادامه سریال کند.
و اما سوال اصلی این است که آیا سازندگان در قسمت اول موفق میشوند از پس این چالشها برآیند؟ جواب ساده و کوتاه آن این است: بله.
پس باید بیشتر در این قسمت جستجو کرد و دید که چگونه سریال موفق میشود در قسمت اول خود مخاطب را قلاب کند.
افتتاحیه
در ابتدای فصل اول یک نیمسکانس از ورود «میبل» به خانهاش و یافتن یک جسد خونین دیده میشود. اما بیننده هنوز اطلاعاتی درباره شخصیتها ندارد. «سلنا گومز» فقط یک جمله میگوید: «چیزی نیست که فکر میکنید.» و ما وارد یک سناریوی نیمه آماده برای فصل اول میشویم.
سپس شخصیتها با دیالوگهای ورودی خودشان برای قسمت اول پادکست به مخاطب معرفی میشوند. هر کدام از آنها در یک ستینگ جذاب معرفی میشوند. مختصر و مفید. و البته اینها همه پیش از شکلگیری رابطه این سه نفر است. بعدا در سکانس آسانسور، اولین مواجهه سه شخصیت اصلی داستان با یکدیگر را میبینیم. در همین حین «تیم کونو» وارد داستان میشود.
در این صحنههای ابتدایی، به طور خلاصه و با همان لحن طنزی که سریال قصد دارد تا پایان ادامه دهد، با شخصیتها، زمان و مکان وقوع رخدادها و جزئیاتی که بعدا در بسط دادن جنایت اصلی از آنها استفاده میشود مواجه میشویم. این یعنی سریال در شکل دادن به یک افتتاحیه کارامد موفق بوده است.
شخصیتها
«چارلز» یک بازیگر قدیمی است که در یک سریال جنایی پلیسی دهه نود به نام Brazzos ایفای نقش میکرده است. «الیور» یک کارگردان بازنشسته تئاتر است که پس از ناکامی آخر خود در یک اجرای بلندپروازانه در برادوی، مجبور به خانه نشینی شده است. «میبل» دختر مرموزی است که در خانه خالهاش در آرکونیا تعطیلات خود را میگذراند و در حال تغییر دکور خانه است.
این سه شخصیت -پس از یک شروع نه چندان گرم- رابطه خوبی را با هم خلق میکنند. آنها موفق میشوند یک گروه تجسس کمدی را تشکیل دهند. مهمترین جذابیت این گروه در نگاه اول، ساده بودن همه شخصیتها و البته تلاش آنها برای کشف حقیقت به هر قیمت است.
البته که هر یک از این شخصیتها (با بازیهای قابل قبول و موردپسند بازیگرانشان) پسزمینههای خود را دارند. هر یک ایراداتی دارند که از گذشته آنها ناشی میشود. گذشتهای که قرار است رفته رفته با هر قسمت، بخشی از آن فاش شود و در نهایت به پرداخت کامل آنها بیانجامد.
سریال Only Murders in the Building در قسمت اول موفق میشود بخشی از ابعاد متفاوت شخصیتهایش را برای مخاطب برملا کند. در عین حال که زمان و مکان وقوع رخدادها را مشخص میکند، شخصیتها را معرفی میکند و سرآغازی برای رابطه آنها به دست میدهد، موفق میشود برای پرداخت کامل شخصیتها نیز برنامه ریزی کند.
کشمکش
شاید برگ برندهی این سریال در ایجاد کشمکش برای جذب مخاطب در قسمت اول، با برگ برنده هر داستان جنایی دیگری فرقی نداشته باشد. اما سریال Only Murders in the Building به هر حال در ایجاد یک نقطه عطف کنجکاوی برانگیز در ابتدای قصه خود موفق است.
به هر حال یک نفر کشته شده، پلیس این واقعه را به خودکشی تعبیر میکند، اما سه شخصیت اصلی داستان باور دارند که این یک قتل بوده. به چه دلیل ما به آنها اعتماد میکنیم؟ چون آنها امروز در اولین برخوردشان با هم، تیم کونو یعنی مقتول را در آسانسور ملاقات کردهاند. در حالی که هیچ نشانی از تمایل به خودکشی در او وجود نداشته است.
ما با این حربه وارد داستان قتل ساختمان آرکونیا میشویم. در قسمت اول سرنخهای بیشتری به دست نمیآوریم، اما این انتظار برای مخاطب ایجاد شده است. پس این یک دلیل مهم برای تماشای ادامه سریال است.
فرم
شاید تا اینجا تنها دلیلی که برای ادامه سریال داریم قصه آن باشد. ماجرای قتل تیم که بعدا قرار است از راز و رمز آن سر در بیاوریم. سریال با لحن کمدی ادامه داده میشود اما لحظاتی را هم با تکیه بر کلیشههای ژانر جنایی و قصههای «جنایت واقعی» (True Crime) خلق میکند.
اگرچه این لحظات چندان برای مخاطب با ارزش و جذاب نمیشوند. در نتیجه انتظار میرود که این لحن کمدی حفظ شود، سریال به روندِ شکلگیری خود در قالب یک پادکست ادامه بدهد و شخصیتها در هر قسمت، مقدار بیشتری از خودشان را وارد ماجرا کنند.
اما در قسمت اول سریال Only Murders in the Building میبینیم که سازندگان علاقهای به فریب دادن مخاطب خود با نمایش ندادن بخشهایی از حقیقت ماجرا ندارند. این یک حسن بزرگ است.
اغلب سریالها و فیلمهای جنایی معمولا یک یا دو بار مرتکب این اشتباه میشوند. در حالی که این بار، سریال هر چه شخصیتهای اصلی دیدهاند را به مخاطب نشان میدهد. چیزی که آنها دیدهاند از مخاطب پنهان نمیشود. و این تبحر خاصی در کارگردانی میطلبد.
جذابیت
باز هم باید به این نکته اشاره کرد که عمده جذابیتهای سریال در قسمت اول آن پنهان هستند. بیشتر از همه قصه است که مخاطب را به خود جذب میکند. که البته این خاصیت داستانهای جنایی است. اما طنز جاری در موقعیتها، شخصیتپردازیها و دیالوگها هم به این جذابیت میافزاید.
از طرف دیگر، سریال در شهر نیویورک اتفاق میافتد که ستینگ آشنایی برای علاقهمندان به سریالهای کوتاه و سیتکامها است. ستینگی که معمولا جذابیتهای خاص خودش را دارد، حتا اگر استفاده چندانی از آن نشود.
و در نهایت، در اولین قسمت از سریال، بازیگران آخرین سنگر جذابیت محسوب میشوند. «سلنا گومز» دیگر فقط یک خواننده نیست و نشان داده که همواره در تلاش برای تثبیت خود به عنوان یک بازیگر در فیلمها و سریالها است. قرار گرفتن «استیو مارتین» با تجربه و جذاب و البته خوشصدا، در کنار «مارتین شورت» که بازی متفاوتی از خود به اجرا گذاشته، تیم بازیگران سریال را کاملا همسو با خواستههای بیننده کرده است.
این که شما چقدر از هر کدام از این موارد جذابیت لذت ببرید و چقدر به خاطر آنها به دنبال کردن سریال بیاندیشید، کاملا بستگی به سلیقهتان دارد. اما به هر حال اینها چیزهایی هستند که سریال برای مجاب کردن بیننده خود به ادامه ارائه میدهد.
رغبت ادامه
جدا از اینکه کشش داستانی برای ادامه وجود دارد، همه عوامل سریال به شما این ایده را میدهند که حداقل یک قسمت دیگر به آن فرصت دهید.
مخاطب داستانهای جنایی، سریالهای کمدی، سیتکامهای نیویورکی و شخصیت سلنا گومز هم که نباشید، سریال رنگ و لعاب متقاعدکنندهای دارد که منجر به لذت بردن از قسمت اول میشود. و اگر شما بتوانید این رویه را ادامه بدهید، قطعا تا پایان فصل همراه سریال خواهید بود.
تازه آن زمان میفهمید که آن نیمسکانس افتتاحیه که «میبل» را در یک صحنه جرم نشان میداد، مربوط به داستانی بود که سریال قرار بوده در فصل دوم دنبال کند. اگرچه این تئوری خیلی قابل اتکا نیست، اما باید در نظر گرفت که زمانی که سازندگان یک سریال از همان ابتدای قسمت اول، به فکر زمینهسازی برای داستان فصل دوم هستند، حتما یک اطمینانی از کیفیت و جذابیت کار خود دارند.
میزان رضایت پایلوت
قسمت اول سریال Only Murders in the Building با 85 درصد میزان رضایت، از پایلوت نمره قبولی میگیرد. اگر دو قسمت ابتدایی این سریال را با هم تماشا کنید، این میزان رضایت ممکن است بیشتر هم شود. به هر حال تماشای این سریال توصیه میشود.