Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

جنون و طبیعت؛ یادداشتی بر ورنر هرتسوگ و سینمایش

1

زمانی که هم‌دوره‌ای های هرتسوگ ماندد فاسبندرز و وندرز داشتند در سینما فیلم می‌دیدند و زندگیشان را صرف سینما کرده بودند، هرتسوگ در حال اکتشاف در طبیعت بود، در حال گذراندن زندگی‌اش در طبیعت و بین مردم بومی. ورنر هرتسوک تائوئیست و طبیعت گرای سینماست، فردی که درکی خاص و عمیق از جهان دور و بر خود دارد، او کسی است که درکش از جهان را می‌توان با کافکا مقایسه کرد، دلیل اینکه فیلم‌های او هم مانند کتاب‌های کافکا آزار دهنده اند یا در بیانی دیگر ما نمیخواهیم تا آخر با آثار هنریشان همراه شویم هم این است که آن دو زندگی را به ما نشان می‌دهند، شکل واقعی‌اش را و این هم نشان‌دهنده‌ی جهانبینی عمیق آن دو است. فرض کنید چند صد سال بعد انسان ها بخواهند تمدن مردم عصر ما را بشناسند و برای این کار به سراغ آثار هرتزوگ بیایند، فکر می‌کنید با این کار چه چیزی نصیبشان می‌شود؟ مردمانی را کشف خواهند کرد که با خود و طبیعت تضاد وحشتناکی داشته؟

hero_Werner_herzog

همکاری هرتسوگ و کینسکی عجیب‌ترین و یکی از بهترین همکاریِ کارگردان-بازیگر است، هر دو انسان های مجنون، نترس و ماجراجویی هستند، همیشه با هم درگیر بودند ولی همدگر را بیشتر از بقیه درک می کردند، آن دو در چهار فیلم با هم همکاری کردند، ترکیب این دو نفر می شود بمبی که جنونش هر فیلم و تماشاگری را منفجر خواهد کرد، دو فرد نترس که وقتی با هم ترکیب می‌شوند و باهم اند, درجه ی جنون فیلم را به بالا ترین حد ممکن می‌رسانند. “کبرا ورد” آخرین همکاریِ ورنر هرتزوگ و کلاوس کینسکی است, در فیلمهایی که این دو با هم همکاری داشته اند , کینسکی و همراهانش را خیلی دوست دارم, کینسکی و فرمانده ی بازنشسته در ” کبرا ورد “, کینسکی و آشپز, ناخدا و خبرچین در ” فیتز کارالدو “و … ورنر هرتزوگ, شیرِ سینما, طبیت گرای ما, در این فیلم خشم طبیعت را میخواهد به ما نشان دهد. فیلمای هرتزوگ سمفونی فرهنگ هاست, او بخش بزرگی از فیلمهایش را صرف نشان دادن فرهنگ ها و باور های چه درست و چه غلطِ بومیان میکند, او با این کار فیلمش را تا مرزِ شاعرانگی جلو میبرد. ” کبرا ورد ” حمله ی هرتزوگ به برده داری, مذهب و بروژوا ها است, نه فقط این فیلم بلکه کل سینمای هرتزوگ به همین شکل است.

herzog and kinski

در اواخر سال‌های ۱۹۷۰ ارول موریس هنوز فیلمی نساخته بود و مرتباً از ساختن اولین فیلمش حرف می‌زد. هرتسوگ که با او آشنایی داشت یک روز آن‌قدر از شنیدن لاف‌های موریس در مورد کارهای آینده‌اش خسته شد که قسم خورد اگر موریس بالاخره بتواند فیلم بسازد کفش‌هایش را خواهد خورد. موریس بالاخره مستندِ تحسین شده‌ی ” دروازه‌های بهشت ” را ساخت، و هرتزوگ هم سر حرفش ایستاد. یک مستندساز معروف دیگر، لس بلنک، هم در رستوران حضور داشت و مستند کوتاهی ساخت با عنوان ” ورنر هرتزوگ کفشش را می‌خورد “. تعجب آور نیست که هرتزوگ، با توجه به دستور غذایی که به کار برد در یکی دیگر از فیلم‌های بلنک با عنوان سیر به اندازه ده مادر مقدس خوب است نیز حضور دارد. او توضیح می‌دهد که: “خب، آن را با سیر پختم. مساله این بود که، اصلاً نمی‌دانم چرا این کار را کردیم، آن را در رستوران شه پانیس در برکلی پختم. آن روز غذای اصلی رستوران اردک بود و یک ظرف بزرگ چربی اردک داشتند. فکر کردم چربی اردک پیش از جوشیدن خیلی داغ می‌شود , پس کفش‌هایم را در‌‌‌ همان روغن داغ پختم. اما روغن داغ باعث جمع شدن و سفت شدن آن‌ها شد، آن قدر سفت و چغر شدند که مثل غذا نمی‌شد خوردشان، مجبور شدم با قیچی باغبانی آن‌ها را به تکه‌های کوچک تقسیم کنم. بعد این تکه‌ها را با نوشابه فراوان فرو دادم. مثل قرص، چون اصلاً نمی‌شد جویدشان بنابراین کفش‌هایم مزه‌ی سیر و نوشابه می‌داد. اما هضم کردنشان آسان بود، می‌توانید کمربندتان را بخورید، هیچ مشکلی برایتان پیش نمی‌آید. این ها را گفتم تا پیش زمینه ای بر “فیتزکارالدو” باشد، بوی جنون را از تمام فیلم میشود حس کرد, بوی رنج هایی که برای ساخت این فیلم کشیده شده در تک تک نماهای فیلم استشمام می‌شود . هرتسوگ زحمت بسیاری برای این فیلم کشیده و نتیجه اش را هم دارد میبیند, شاهکاری فراموش نشدنی که از لحاظ نمایان کردن طبیعت و زیر و رو کردن قوانین اش در سینما نظیر ندارد. فیتز کارالدو همان ورنر هرتزوگ است, همان کله شقی ها, پافشاری ها و جنون ها, او فکر های بزرگی در سر دارد, دوست دارد کاری را انجام بدهد که تابحال کسی آن را انجام نداده, جایی برود که تا بحال کسی نرفته, برای رسیدن به هدفش حاضر است دو شبانه روز پارو بزند, با طبیعت خو گرفته و نترس است, او کل آمازون را با کشتی میرود, کشتی را از کوه عبور می‌دهد و با آن از رودخانه ای رد میشود که تابحال کسی زنده از آن برنگشته, او این ها را متحمل می‌شود بدون اینکه چیزی بدست بیاورد. او کشتی را می‌فروشد و با پولش یک گروه اپرا می آورد, بهترین کت, سیگار و صندلی را میخرد و برمیگردد. او اپرا را به آمازون آورده. همان کاری که گفته بود انجام میدهد   هرتزوگ چهارسال صرف این فیلم کرد؛ هر کس دیگری جای او بود خیلی زود‌تر عطای این پروژه را به لقایش می‌بخشید. برای صحنه‌هایی هم که فیتزکارالدو و کارگرانش مجبورند یک کشتی بخار را از روی یک کوه عبور دهند، هر فیلمساز مدرن- نه، هر فیلمسازی از هر دوره ای- جز هرتزوگ به جلوه‌های ویژه متوسل می‌شد و کار خود را آسان می‌کرد. اما او کشتی را ساخت و آن را از روی کوه کشید. مشکلات و دشواری‌های افسانه‌ای تولید فیلم فیتزکارالدو را لس بلنک در مستندی دیگر با عنوان ” سنگینی رویا‌ها ” به تصویر کشیده است. در قسمتی از این فیلم , هرتزوگ عصبی و خشمگین رو به دوربین می‌گوید: “من دیگر نباید فیلم بسازم، باید بروم دیوانه خانه، آدم که با زندگی‌اش این کار را نمی‌کند.” . هرتزوگ فیلمش را رویای تب آلود می نامد , با دیدن مستند ” سنگینی رویا ها ” متوجه خواهید شد که منظور او چه بوده …

Burden-of-Dreams

تعریف طبیعت گرایی با تکیه بر “معمای کسپر هازر”:

هر انسان هنگامی که به دنیا می آید یک انسان کامل است چون او عضوی از طبیعت محسوب می‌شود. هرچه بیشتر در تمدن انسان ها فرو می‌رود و از طبیعت فاصله می‌گیرد, بیشتر در جهل و دروغ فرو می‌رود. کسپر تمام عمرش را در یک اتاق رحم مانند دور از انسان ها زندگی کرده. او نماد طبیعت و طبیعت هم نماد پاکی و صداقت است . با تماشای عکس العمل کسپر در برقراری ارتباط با یک پرنده, یک کودک و یک انسان بزرگسال می‌توان دوری روز افزون انسان‌ها از طبیعت با بودن در بین همنوعان را فهمید. این معمای کسپر چه بود که اینقدر اورا از بقیه ی انسان ها متمایز میکرد؟ کمال بود که باعث شد او بین انسان های کلیشه ای بیگانه به نظر برسد. شاید خدا افرادی مانند جان مریک(“مرد فیل نما”) و کسپر هازر را به وجود آورد تا به انسان ها نشان دهد که چه اندازه از کمال فاصله دارند …

enigma

یکی از ویژگی های بارز هرتسوگ تسلطش بر واقعیت هست به طوری که می‌تواند به واقعیت روح سینمایی ببخشد. او در مستند هایش موضوع‌ها و سوژه‌های بزرگ و خاص را انتخاب می‌کند و با شیوه‌ی منحصر به فرد خودش به گونه ای آن ها را به تصویر میکشد تا از لحاظ کیفیت جمالشناختی به حد اکثر برسند. او میتواند به درون دو تا مجرم نفوذ کند و به ما نشان بدهد که در درون آنها چه می‌گذرد. او مستند‌هایش را از دیدی به تصویر میکشد که ما هیچوقت قبل از اون قابل به درکش نبودیم . بعد از دیدن فیلم “پیش از طلوع” به یک ویژگی دیگر از هرتسوگ پی بردم و آن هم به چالش کشیدن واقعیت است, او نه تنها حقیقت زندگی انسان ها را در قالب تجربه‌ی اسارت دیتر دنگلر به تصویر میکشد, بلکه با پایه ریزی‌هایش در طول فیلم, باعث میشود تا ما به صحت یک داستان واقعی شک کنیم. ورنر هرتسوگ با یک پایان غم انگیز در غالبی خوش, کاری میکند تا ما به واقعیت به دید یک توهم شیرین نگاه کنیم. این است تفاوت هرتسوگ با دیگر کارگردان ها …

werner_herzog_07

هرتسوگ کافکای سینماست, به همین دلیل خیلی کم اند کسانی که محو سینمای او شوند, مگر کسانی مثل من که زندگی را دوست ندارند !

 

1 نظر
  1. محمدطباطبایی می‌گوید

    متشکر از متن فوق العادتون . دیدم حیفه برای چنین متنی نظری وجود نداشته باشه .من تخصص خاصی درباره سینما ندارم ولی واقعا فیتزکارالدو فیلمی تاثیر گذار با موضوعی بسیار خلاقانه است .فیلمی که هر بار دیده میشه چیزهای جدید ، صحنه ها و مفاهیم جدید را آشکار میکنه .توی این چند هفته گذشته بهترین فیلمهای سال 2018 – 2019 و 2020 رو میدیدم اما هیچ حس خاصی جز تلف کردن وقت نداشتم اما برای بار سوم وقتی این فیلم رو دیدم واقعا احساس رضایت کردم . واقعا برای ساعاتی از این دنیای مادی ، شهر های شلوغ و پر هیاهو ، ترس از نابودی جهان ، امیال جنسی حیوانی و تلاش برای پوچی فاصله گرفتم .احساس رضایتی که به وسیله احترام یک فیلم ساز به مخاطب به وجود میاد . کسی که قبل از هرچیز برای دل خودش فیلم میسازه نه گیشه های سینما .

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.