ده فیلم ندیدهای که میتوانید در تعطیلات نوروز تماشا کنید
گستردگی دامنه تولیدات سینمایی و نیز کمبود وقت، معمولا باعث میشوند که بسیاری از فیلمهای خوبی که ساخته میشوند، زیر انبوهی از تبلیغات پرزرق و برق عناوین معروف، گم شده و کمتر کسی آنها را بشناسد و اگر کسی نام این آثار را نیز شنیده باشد، ترجیح میدهد وقت کم خود را با فیلمهای معروف و تضمین شده سپری کند. به همین دلیل تعطبلات چند روزه نوروز، فرصت مناسبی است که سری به آرشیو فیلمهایمان زده و آثاری که قبلا به هر دلیلی ندیدهایم را به تماشا بنشینیم. خود من هر سال لیستی حدود بیست فیلم را برای نوروز انتخاب میکنم که عمدتا آثاری هستند که در طول سالهای گذشته رغبتی به دیدنشان نشان ندادهام.
در این متن کوتاه سعی کردهایم 10 فیلمی که شاید نامشان کمتر به گوشتان خورده یا به دلیل تبلیغات کم و ناشناسی عوامل آن، از کنارشان با بی تفاوتی گذشتهاید را معرفی کنیم. آثاری که عمدتا سرگرم کننده و اصطلاحا “خوشحال” هستند. پس تا پایان ما را همراهی کرده و مطمئن باشید که از دیدن هیچ کدام از عناوین زیر، پشیمان نخواهید شد.
- In Bruges
کمدی سیاه مارتین مکدونا، محصول سال 2008، فیلمی بود که با وجود تمام شایستگیهای خود گمنام ماند. فیلم داستان دو آدم کش حرفهای با هنرنمایی تماشایی کالین فارل و برندان گلیسون، میباشد که پس از یک ماموریت به ظاهر ناموفق، به دستور کارفرمای خود هری (رالف فاینس)، به شهر بروژ در بلژیک میآیند. فیلم به شدت زیبا و رویایی و بروژ شهری فوقالعاده است. یک شهر قرون وسطایی تاریخی که گویی پایان دنیاست. قاب بندیها و نماهای مارتین مکدونا که با موسیقی جادویی و اعجابانگیز کارتر بورول همراه هستند، شما را در قلب اروپای کهن فرو خواهند برد. در بروژ، بسیار هیجانانگیز و مفرح است. فیلم، بی مهابا با بسیاری از موضوعات شوخیهای فنی و ریز میکند و اگر خود را رها کرده و به دست کارگردان و عوامل آن بسپارید، در سرتاسر فیلم محو تماشای بازی فوقالعاده بازیگران و نماهای جادویی در بروژ خواهید شد. فیلم غافلگیریهای بسیار برای مخاطب دارد و هرگز او را به حال خود رها نمیکند. فیلمنامه درست و عالی مکدونا که چندین جایزه و نامزدی از جمله نامزدی اسکار را برای او به ارمغان آورد، به قدری ظریف و پولیش شده است که در حین دیدن در بروژ، ناخودآگاه زبان به تحسین مارتین مکدونا باز خواهید کرد.
- The Animatrix
سهگانهی ماتریکس واچوفسکیها را تقریبا اکثر سینما دوستان میشناسند. در سال 2003، انیمیشنی به نام انیماترکس، به تهیهکنندگی و نویسندگی واچوفسکیها ساخته و مستقیما وارد بازار محصولات ویدئویی خانگی شد. این انیمهی حدود یک ساعت و نیمه، از 9 فیلم کوتاه تشکیل شده که از نظر داستانی ربطی به هم ندارند ولی همگی در دنیای سهگانه ماتریکس اتفاق میافتند. تعدادی از این داستانها به نحوهی اطلاع افراد مختلف از نرمافزار ماتریکس میپردازد و تعدادی دیگر، به بازگویی تاریخ دنیای ماتریکس میپردازد. در این انیمه از ریشههای درگیری و جنگ بین انسانها و ماشینها که در نهایت به بردگی انسان ها و طراحی نرمافزار ماتریکس منجر میشود، پرده برداشته میشود. دیدن اینکه همه چیز چگونه و ازکجا شروع میشود، انگیزه زیادی برای طرفداران ماتریکس خواهد بود تا به تماشای این اثر دیدنی بپردازند.
از آنجایی که این 9 فیلم کوتاه توسط چند کارگردان و نویسنده خلق شدهاند، هر کدام جو و سبک خود را دارند. طراحی هنری و گرافیک این انیمه، با توجه به ترکیب ایدههای ژاپنی و غربی، بسیار دیدنی و دلربا از آب درآمدهاند. دیدن این اثر زیبا را به همه طرفداران ماتریکس و کسانی که قصد دارند به جمع طرفداران ماتریکس و حتی کسانی که صرفا دنبال یه انیمیشن زیبا میگردند، توصیه میکنم.
- Moonrise Kingdom
میخواهید داستانی غریب و متفاوت از عشق را تجربه کنید؟ برای این تجربه باید به تماشای فیلم قلمروی طلوع ماه، به کارگردانی و نویسندگی وس اندرسون بنشینید. قلمروی طلوع ماه، داستان عشق دو نوجوان است که به سفر اودیسهوار آنها و نیز تلاش بقیه پیشآهنگها برای یافتن آنها میپردازد. فیلم همان فضای خاص وس اندرسون را دارد. فضایی که چه در آقای فاکس شگفتانگیز و چه در هتل بزرگ بوداپست، شاهد آن بود. فیلم بسیار امیدبخش و مفرح است. دیدن عشق زیبای این دو نوجوان، به قدری شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد که تا مدتها حسرت آن را می خورید که چرا چنین اتفاقاتی برای شما نیفتاده است. بازی زیبای بازیگران، موسیقی خوب و … میتوانند دلیل دیدن این اثر باشند اما چیزی که قلمروی طلوع ماه را به یکی از فیلمهای مورد علاقه من تبدیل کرده، فضا و دنیای خاص وس اندرسون است. جوی که با وجود تمام غریبی خود، در ته ذهن و قلبمان با آن آشنا هستیم. شاید بتوان گفت قلمروی طلوع ماه، مفرحترین و زیباترین عنوان این لیست باشد.
- The Big Lebowski
اثری ماندگار و قدرتمند از برادران کوئن که تقریبا در هر سبکی کار کردهاند و عموما آثارشان با تحسین منتقدین و تماشاگران مواجه شده اند. لبوفسکی بزرگ، داستان یک روز از زندگی یک امریکایی معمولی است که با یک میلیونر اشتباه گرفته میشود. داستان در عین کلیشه بودنش، پر است از المانهای دنیای کوئنها. یک کمدی-جنایی مفرح و جذاب که تا آخرین لحظه، ذرهای از ریتم نمیافتد و خستهکننده نمیشود. بازی های فوقالعاده جف بریجز و جولیان مور و جو خوشایند سینمای کوئنها، لبوفسکی بزرگ را به معجونی دلپذیر و خوشایند تبدیل کرده است. ضمن اینکه فلیپ سیمور هافمن فقید نیز، یکی از بهترین و ماندگارترین هنرنماییهای خود را در این فیلم به نمایش گذاشته است. اگر به دنبال یک کمدی چفت و بست دار و جذاب میگردید که سخیف و احمقانه نباشد و بتوانید با افتخار و سربلندی از آن در جمع دوستانتان سخن بگویید، پیشنهاد ما قطعا لبوفسکی بزرگ خواهد بود.
- Super 8
محصول سال 2011 به نویسندگی و کارگردانی جی جی آبرامز و تهیه کنندگی استیون اسپیلبرگ میباشد. سوپر 8 که نام آن از نام دوربینهای فیلمبرداری قدیمی گرفته شده است، داستان تعدادی نوجوان است که قصد دارند در ایستگاه قطاری متروک که خارج شهر است، به فیلمبرداری فیلم خود بپردازند که با اتفاقی که برای قطار حامل ادوات فوق محرمانه ارتش پیش میآید، زندگی همه آنها و نیز مردم شهر تحت تاثیر قرار میگیرد. همانطور که از آبرامز انتظار داریم، با یک داستان با تم بیگانگان فضایی روبرو هستیم با این تفاوت که علاقهی شخصیتهای اصلی فیلم به سینما و خالپردازیهای آنها، و ترکیب این موارد با حضور موجودی اسرارآمیز، فیلم را از دیگر آثار این سبک جدا میکند. سوپر 8 را میتوان ادای دینی به سینما و عاشقان سینما دانست. فیلم به شدت جذاب و خوشساخت به نظر میرسد و این جذابیت را فدای هیچ چیز دیگری نمیکند. در عین حالی که حرفهای انسانی و اخلاقی خوبی دارد، اما ارکان جذابیت و داستان خوب خود را برای شعار دادن نابود نمیکند و پیامهای ارزشی خود را نیز در قالب فیلمنامه و داستان خوب خود بیان میکند. سوپر 8 را میتوانید با خیال راحت در جمع خانواده تماشا کرده و از آن لذت ببرید.
- Trance
دنی بویل را اکثرا با فیلم تحسین شدهاش یعنی میلیونر زاغه نشین میشناسند. در سال 2013، بویل فیلم Trance (خلسه) را با نقشآفرینی جیمز مکآووی و وینسنت کسل روانه پرده سینما کرد که هرچند از لحاظ هنری فاصلهی زیادی با میلیونر زاغه نشین داشته دارد اما جذابیت آن بسیار بالاست. داستان فیلم درباره سیمون با بازی مکآووی است که طی دزدی تابلوی نقاشی گران قیمتی از “گویان”، به دوست و همکارش فرانک، با بازی وینسنت کسل، خیانت کرده و تابلو را پنهان میکند اما ضربهای که به سر سیمون وارد میشود، باعث فراموشی او میگردد. حال فرانک، سیمون را مجبور می کند تا تحت درمان روانپزشکی به نام الیزابت، به درمان بوسیله هیپنوتیزم بپردازد تا جای تابلو را به یاد آورد. با اینکار سیمون وارد حیطه خطرناکی میگردد که مربوط به گذشته، خاطرات تلخ و ترسناک وی و ضمیر ناخودآگاه سیمون میشود. داستان فیلم جذابیت خوبی دارد و کارگردانی خوب بویل، خلسه را از یک فیلم متوسط، به یک اثر خوب تبدیل کرده است. خلسه سرشار از سکانسهای پرتعلیق و هیجانانگیز است که آدرنالینتان را تا انتها و حتی صحنه پایانی، بالا نگه میدارد.
- Justice League: Flashpoint Paradox
آیا با لیگ عدالت آشنایی دارید؟ لیگ عدالت مشابه گروه انتقام جویان (Avengers) در دنیای کامیکهای DC میباشد. تیمی متشکل از ابرقهرمانهای این شرکت مثل بتمن، سوپرمن، فانوس سبز، فلش و … که برای برقراری نظم و صلح در زمین، تلاش میکنند. داستان انیمیشن “نقطه تناقض فلش” از جایی شروع میشود که فلش با استفاده از سرعت فوقالعاده زیاد خود، موفق میشود در فضا-زمان پل زده و به گذشته سفر کند و جلوی مرگ مادرش را بگیرد. اما این کار باعث تغییرات زیادی در سیر تاریخی وقایع جهان به جای گذاشته و به زودی، جهان را به سمت هرج و مرج و بی نظمی میکشاند. حال خود فلش و هم تیمی هایش در لیگ عدالت، باید سعی کنند اوضاع را سروسامان ببخشند. حضور چندین ابرقهرمان در کنار هم به خودی خود جذابیت بالایی برای طرفداران داستانهای کامیک و ابرقهرمانها، دارد؛ با این حال نقطه تناقض فلش، داستانی به مراتب زیباتر و عمیقتر از کلیشههای معمول این سبک یعنی نجات دنیا از دست افراد شرور و فضاییها دارد. انیمیشن لیگ عدالت: نقطه تناقض فلش، کاری که اونجرز با آن همه های و هوی و خرج و تبلیغات کرد را، با جذابیت و زیبایی چندینبرابر و با بودجه و تبلیغاتی به مراتب کمتر، به مخاطب عرضه کرده است.
- Bridge to Terabithia
پلی به سوی ترابیتیا، داستان نوجوانی به نام جسی را روایت میکند که نه تنها در مدرسه و از سوی هم نسلان خود، به علت خاص و متفاوت بودن، پذیرفته نمیشود، بلکه در محیط خانه نیز آن محبت و مقبولیت مورد انتظارش را نمیابد. سپس جسی با لزلی آشنا میشود. دختری که به ظاهر مشکلات او را ندارد اما لزلی نیز همانند جسی، خواستار فرار از این زندگی است. این دو به جنگل پشت خانهشان میروند و دنیایی خیالی برای خود ساخته تا از زندگی حقیقی دردآور خود رها باشند. تا اینکه در میانه فیلم، اتفاقی رخ میدهد که باعث تغییر مسیر زندگی هردوی آنها و نیز خانواده هایشان میگردد. نقشآفرینی جاش هاچرسون و آناسوفیا راب بسیار خوب است و داستان کشش و جذابیت خود را در طول فیلم حفظ میکند. با این حال چیزی که پلی به سوی ترابیتیا را لایق حضور در این لیست میکند، سورپرایز داستانی یک سوم پایانی فیلم است. پلی به سوی ترابیتیا را از دست ندهید. مطمئنم کسی را پیدا نخواهید کرد که پس از دیدن این اثر، ناراضی باشد.
- Mary Poppins
مری پاپینز از زیباترین آثار کلاسیک کمدی موزیکال والت دیزنی است. داستان ساخت این فیلم خودش به اندازه یک فیلم جداگانه جذاب و مفصل است و دو سال پیش نیز این داستان در قالب فیلم نجات آقای بنکس، با هنرنمایی تام هنکس و اما تامپسون ساخته شد و روایتگر تلاشهای والت دیزنی (هنکس) برا بدست آوردن حق ساخت مری پاپینز بود. اما مری پاپینز چیست؟ این فیلم که محصول سال 1964 کمپانی والت دیزنی و با بازی جولی اندروز و دیک ون دایک است، داستان خانواده آقای بنکس را بیان میدارد. آقای بنکس برای نگه داری از دو فرزندش، به یک پرستار نیاز دارد. بچهها آگهیای تهیه کرده که در آن ویژگیهای پرستار ایدهآل خود را نوشتهاند ولی آقای بنکس آن را در شومینه میاندازد. خاکسترهای این آگهی از راه دودکش به دست مری پاپینز که در ابرها زندگی میکند، میرسد و او پرستاری بچهها را قبول میکند. فیلم، یکی از شادترین آثار تاریخ سینماست. در طول فیلم تعداد زیادی ترانه شاد و خوشحال خوانده میشود و فضای رویایی و زیبایی بر مری پاپینز حکم فرماست. فیلم در بخش جوایز نیز بسیار موفق عمل کرده و نامزد 13 جایزه اسکار شده که 5 اسکار را تصاحب نموده است. بعد از دیدن مری پاپینز، اگر علاقهمند شدید تا داستان ساخت این فیلم را بدانید و ببینید ترانههای فوقالعاده این اثر چگونه خلق شدهاند، حتما فیلم نجات آقای بنکس را نیز تماشا کنید.
- Tropic Thunder
تندر استوایی یک فیلم بیکله و در نگاه اول مسخره و احمقانه به نظر میرسد. اما وقتی بتوانید منابع هجو این اثر را بفهمید، به شدت به آن علاقهمند میشوید. تندر استوایی هجو جسورانه و قدرتمندی از هالیوود است. در این فیلم آثار بزرگی مثل اینک اخرالزمان به راحتی به گند هجو کشیده شده و سیاستهای طمعورزانه استودیوهای هالیوودی، زیر تیغ برنده هجو سازندگان قرار میگیرد. رابرت داونی جونیور، جک بلک، بن استیلر و …، با مهارت تمام، توانسته اند مسخرهترین و احمقانهترین نقشهای ممکن را بازی کرده و شما را تا سرحد مرگ بخندانند البته اگر اهل سینما باشید و منابع هجو این فیلم را بدانید. بر خلاف بقیه فیلمهای این لیست، تندر استوایی را به همه توصیه نمیکنم. این فیلم مخصوص طرفداران سینماست. درباره داستان و دیگر ابعاد فیلم حرف نزدم؟! چون اصلا چیزی برای گفتن وجود ندارد. تندر استوایی را خودتان ببینید تا درکش کنید.
پلی به ترابیتیا و سوپر 8 فیلم های خانوادگی بسیار قشنگی هستند که توصیه می کنم همه همراه با نسخه اصلی، دوبله فارسیش رو هم گوش کنند.