کودکان فراموش شده؛ یادداشتی در باب افول سینمای کودک
سینمای ما بیست و هشتمین دوره از جشنوارهی فیلم کودک را نیز پشت سر گذاشته است. جشنوارهای که صرفا بنا به عادت مرسوم، هر ساله برگزار و تعداد قابل توجهی اثر در ژانر کودک نمایش داده میشود.
اما مسئلهی قابل بحث این است که این ژانر سینمایی در کشور ما مدتها است از دوران اوج خود فاصله گرفته. ریشه این مشکلات هم معلوم است. اما متاسفانه هیچ اقدامی برای رفع این مشکل صورت نمیگیرد.
در واقع اگربخواهیم نگاهی اجمالی به تاریخ این سینما در کشورمان بندازیم ریشههای این ژانر را باید در اواخردهه 50 جست و جو کرد.
بعد از انقلاب ژانرهای جدیدی به وجود آمد که از جمله آن میتوان به ژانر سینمای کودک اشاره کرد که به طور جدی در دهه 60 شکل گرفت و بسیاری از کارگردانان معروف ما از جمله کامبوزیا پرتوی ومحمدرضا هنرمند کار خود را در سینما با این ژانر آغاز کردند.
در این دهه عباس کیارستمی با خانه دوست کجاست، امیر نادری با آب باد خاک، داریوش مهرجویی با شیرک و مدرسهای که میرفتیم، مرضیه برومند و محمد علی طالبی با شهر موشها، بیضایی با باشو غریبهی کوچک، کامبوزیا پرتوی با گلنار و… فیلمهایی ساختند که در این ژانر جزء بهترینها بودند و حتی نگاه عمومی را نیز در بر داشت. درست است که بسیاری از این فیلمها درباره کودک بودند تا برای کودک اما با این حال تاثیر عمده خود را روی نظام آموزشی کودکان و نوجوانان و… گذاشتند.
سینمای دهه شصت از این جهت که بیشتر درباره کودکان بود تا برای کودکان همیشه مورد انتقاد بود تا اینکه در دهه هفتاد شاهد تلاشهایی در این زمینه بودیم. از جمله فیلمهای موفق آن سالها میتوان به سفر جادویی، دزد عروسکها، پاتال و آرزوهای کوچک، بهترین بابای دنیا، مدرسه پیرمردها، علی و غول جنگل و کلاه قرمزی اشاره کرد.
در واقع تفاوت سینمای آن سالها با امروز وجود چرخه نمایشی مناسب و کارآمد برای سینمای کودک بود. در آن سالها رونق سینمای کودک به حدی بود که هر سینماگری که قصد تاسیس دفتر فیلمسازی داشت کارش را با یک فیلم در ژانر کودک آغاز میکرد.
این روزها باید بگوییم این ژانر سینمایی دیگر وجود ندارد.چند سالی است که فیلمهای کودک فقط برای این ساخته میشوند که در جشنواره بینالمللی کودکان و نوجوانان حضور داشته باشند و این جشنواره تداوم داشته باشد. فیلمهای این ژانر متاسفانه بعد از پایان جشنواره هیچ کمکی برای اکرانشان صورت نمیگیرد و از حداقل حمایت محرومند.
یکی از مشکلات امروز سینمای کودک پررنگ شدن نقش دولت در این ژانر است. سالهای موفق سینمای کودک یعنی دهه شصت و هفتاد توسط بخش خصوصی ساخته میشد. اما امروزه بیشتر این ژانر در دست دولت است و تلاشی برای رونق بخشیدن به آن صورت نمیگیرد. ساخت فیلم برای رفع تکلیف و نبود نگاه جدی به سینمای کودک منجر به سطحی شدن سلیقه و در نهایت مرگ سینمای کودک میشود.
یکی دیگر از دلایل افول سینمای کودک تغییر ذائقه مخاطبان و تعدد شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای است. در دهههای گذشته سینما نقش پررنگتری داشت و خبری از شبکههای ماهوارهای و دنیای دیجیتالی و بازیهای متعدد ماهوارهای نبود. ولی امروزه کودکان ما آن کودکان گذشته نیستند و سلیقهی آنها فرق کرده است. اما این دلیلی نمیشود که ما این ژانر سینمایی را نداشته باشیم. کودکان ما با استقبال از فیلم کلاه قرمزی و بچه ننه و شهر موشها درسالهای اخیر نشان دادند که اگر فیلم خوب با نگاهی جدی و فضای شاد ساخته شود قطعن توجه شان را معطوف خواهد کرد.
از دلایل دیگر افول این سینما کمبود بودجه وامکانات و نبود موسیقی و ترانههای شاد در معدود فیلمهای این روزهای کودک است.
سینمای کودک نیازمند تزریق خون تازهای است. نیازمند ایدههای جدید با شرایط روز است. باید قصهها و نگاه بصری دراین فیلمها تغییر کنند.
این سینما باید مسیر مستقل خودش را پیدا کند. بخش خصوصی دوباره سینمای این ژانر را دردست بگیرد. از طرف دولت حمایت برای اکران فیلمهای این ژانر در بهترین فصل صورت گیرد و بودجه به میزان مناسب به این ژانر تزریق شود.
امید آن میرود که این ژانر حیات خود را به دست آورد و با دستی پرتر و نگاهی تازهتر به سینماهای این مملکت باز گردد. و در پایان به قول غلامرضا آزادی (کارگردان و تهیه کننده سینمای کودک) سینمای کودک واقعی باید به کودکان بگوید آرزو نکنید، اراده کنید.