درسراشیبی سقوط؛نقد و بررسی فیلم رخ دیوانه به بهانه اکران
متاسفانه بهمن ماه نرسیده بودم که فیلم های جشنواره را ببینم.جشنوارهای که اکثر محصولات یک سال سینمای ایران را جمع می کند و از بین این اثر ها تعدادی اثر به بخش مسابقه راه می یابند و از بین آن ها هم فیلمی به عنوان بهترین فیلم سال انتخاب میشود.در جشنواره پارسال رخ دیوانه بهترین فیلم جشنواره شد.بهترین کارگردانی را هم ابوالحسن داوودی گرفت و فیلم بهترین از نگاه تماشاگران هم شد.
اکران عید فرصت مناسبی بود تا بهترین فیلم جشنواره را ببینم.با دیدن رخ دیوانه اولین چیزی که در ذهنم نقش بست این بود که سینمای ما کم کم دارد از استاندارد های خودش هم فاصله می گیرد.کم کم از دوراهی و چندراهی به بیراهه میرود.یعنی شاه فیلم امسال رخ دیوانه بود؟نمی گویم فیلم،فیلم خیلی بدی است.فیلم داستان دارد،موقعیت دارد،میزان های درست و به اندازه ای هم دارد اما صحبت سر چند ایراد اساسی وارد به فیلم به خصوص در زمینه فیلم نامه است.
داستان ماجرای چند جوان است که که از طریق دنیای مجازی با هم آشنا میشوند و قرار های اینترنتی میگذارند و در یکی از این قرار ها درگیر یک ماجرای پیچیده میشوند که حوادثی را برای آن ها به دنبال دارد.
شروع فیلم عالی است.تا ربع ساعت اول احساس می کنیم که با فیلمی غیر متعارف در سینمای ایران طرفیم.هم در فرم و هم در محتوا که البته این دو از هم جدا نیستند.ریتم فیلم بالاست و اثری پر انرژی را نوید می دهد اما کم کم که که به جلو می رویم شاهد فراز و نشیب های ریتم هستیم که در یک نمودار کسینوسی حرکت می کند.
فیلم مشکل روایت دارد.معلوم نیست راوی فیلم دانای کل هست یا پیروز.بخش هایی از فیلم پیروز راوی است و بخش هایی هم دانای کل.شروع فیلم ما صدای پیروز را می شنویم.یعنی فیلم راوی دارد و آن هم پیروز است.یادمان باشد پیروز هم یک راوی دروغگو و هم یک راوی بازیچه در دست فیلم نامه نویس است که نمی تواند روایت خودش را داشته باشد و متناسب با قصه و داستان روایت می بافد و عوض می کند.
محمد رضا گوهری فیلم نامه نویس فیلم،روایت در فیلم نامه را فدای داستان و ساختار پازل گونه و هم چنین رو دست زدن های متعدد به مخاطب میکند و همین بزرگترین ضربه اساسی را به فیلم میزند.مخاطب سینما شاید برای بار اول متوجه نشود اما بعد از دیدن دوباره و چند باره آن متوجه میشود که راوی دارد به او یک مسیر میدهد و فیلم نامه نویس مسیر دیگر.ساذه تر بگویم اگر قرار است فیلم نامه روایت اول شخص داشته باشد باید حوادث از دید اول شخص روایت شود.یعنی در تمام سکانس هاو پلان ها شخص راوی حضور داشته باشد.این فیلم با روایت اول شخص یعنی پیروز شروع میشود اما در خیلی از سکانس ها پیروز حضور ندارد و روایت دانای کل است.در سینمای قصه محور و به اصطلاح اجتماعی و رئال این کار مطلقا اشتباه است.
فیلم نامه حفره های زیادی دارد.در سینمای قصه محور و اکثر فیلم های سینمای ما وقتی فیلم به نقطه ی بن بستی می رسد فیلم دست به دامان عناصر تصادفی میشود.یعنی حوادث و اتفاقاتی که بر حسب تصادف پیش می آیند و منطق داستانی ندارند.در اواخر فیلم شکوفه تصادفا با ماشین آژانس پشت سر ماشین کاوه است و تصادفا صدای مسعود و پیروز که تصادفی در همان مسیر راه میروند را میشنود و حالا مسیر فیلم در بازی آخر به طور کل عوض میشود.فیلم نامه نویس از ابزار تصادفی استفاده می کند تا به اصطلاح به مخاطبش رو دست بزند.
فیلم از اول هم میتوانست شخصیت شکوفه را نداشته باشد و داستان صد میلیون پول را خود مسعود بسازد.علاوه بر اینکه به فیلم لطمه ای وارد نمی کرد باعث از بین رفتن این عناصر تصادفی هم میشد.فیلم نامه نویس به نظرم از شکوفه که درست هم شخصیتش ساخته و پرداخته نشده بود فقط برای غافل گیر کردن مخاطب و بالا بردن ریتم شیب دارش استفاده کرد که به نظرم استفاده نادرستی بود.
اما درباره شخصیت پردازی و داستانک های فیلم.خب همان طور که گفتم ربع ساعت اول فیلم از همه لحاظ سر پاست و این در مورد شخصیت پردازی هم صادق است.شخصیت پیروز و مسعود خوب ساخته و پرداخته میشوند اما این قضیه در ادامه رها میشوند و شخصیت ها و داستانک های دیگر می آیند که شخصیت درستی ندارند.شخصیت ماندانا ناقص است،شکل نگرفته،از گذشته اش چیزی نمی فهمیم و از اعتیادش.در میانه های فیلم متوجه این گذشته میشویم اما مشکل دقیقا از نوع متوجه شدن است.در سکانسی که پیروز با گوشی موبایل وارد خانه ی ماندانا میشود و حرف های ماندانا که از پشت تلفن برای مادرش پخش میشود ما متوجه این گذشته و اعتیاد میشویم.اما ایراد اصلی همین جاست.ماندانا پشت تلفن به مادش میگوید:یک بار دیگه بهت میگم اگه یادت رفته و… اما فیلم نامه نویس با این ترفند دارد اطلاعاتش را برای ما لو می دهد.در واقع ماندانا با تلفن دارد با ما صحبت میکند نه با مادرش.یعنی فیلم نامه نویس نمی تواند شخصیت پردازی کند و نمی تواند داستانک مربوط به این قصه را جلو ببرد و با این ترفند دارد بیان میکند که از فیلم خارج است.
خیلی از داستانک های فیلم مانند همین ماندانا و مادرش و قصه تجاوز،قصه غزل با مادر آمریکاییاش،فیلم فارسی است و فیلم نامه حفره های دیگری هم دارد مانند صحبت کردن ماندانا با سگش از پشت تلفن و اینکه این سگ صدای صاحبش را از پشت تلفن بعد یک سال میشناسد و …
در کل فیلم،فیلم سرپایی است و همان طور که عرض کردم داستان دارد،دوربین نسبتا خوب است و بازی بازیگران هم بد نیست و ما تا اخر داستان را دنبال می کنیم اما همان طور که اشاره شد مشکل اصلی فیلم،فیلم نامه و البته تدوین آن است.تدوینی که خیلی بهتر میتوانست ضرباهنگ فیلم را حفظ کند.فیلم در پایان مفهوم زده هم میشود و فیلم ساز پیامی هم میدهد اما به شعار بیشتر نزدیک میشود.با این حال رخ دیوانه فیلمی است که تماشاگر را جذب و او را سرگرم میکند،اما اثری نیست که بشود مدت ها از آن حرف زد.
اکران فیلم رخ دیوانه در تهران تا چه تاریخی هس؟کسی میدونه؟
با تشکر از نقد های خوب شما آقای عباسی،به نظر من بیشتر فیلم سازهای ما در سردرگمی کامل به سر میبرند.لقمه را راحت نمیخورند،صد دور دور سر میچرخانند و بعد میخورند.اصالت سینمارا از یاد برده اند.به امید ورود فیلم سازهای جوان به این جو یخ زده
فیلم بسیار جذابی است ، بازی های خوب بازیگران و ریتم کلی فیلم قابل توجه است ولی خوب همانطور که اشاره کردید به مانند اکثر فیلمهای سینمای ما ، با مشکل فیلمنامه دست و پنجه نرم میکند!
ولی به نظر من فیلم خوبه. حداقل تو این یکی دو سالی که فیلم ایرانی که دیدم از همشون بهتره.