اینک آخرالزمان؛ نقد فیلم «مردان ایکس: آپوکالیپس»
مجموعه «مردان ایکس» در سال 2000 کار خودش را خوب آغاز کرد و در قسمت دوم بهتر هم شد، اما با خروج «برایان سینگر» وارد سراشیبی شد و شاهد دو فیلم بسیار بد (آخرین ایستادگی و ریشههای ولورین) از این مجموعه بودیم، اما «متیو وان» با فیلم «درجه یک» و «جیمز منگولد» با فیلم «ولورین» توانستند میراث «برایان سینگر» را از مرگ نجات دهند تا او بازگردد و یکی از بهترین قسمتهای مجموعه، یعنی «روزهای گذشته آینده» را بسازد. فیلمی که بیش از حد، خوب از کار در آمده بود و انتظارات را بسیار بالا برد. «روزهای گذشته آینده» همه چیز داشت، از یک داستان خوب و پرکشش تا صحنههای اکشن خوش ساختی که عجله نداشتند و به مخاطب فرصت میدادند تا از آنها لذت ببرد. حال قسمت جدید این مجموعهی پرطرفدار از راه رسیده و قرار است «آخرالزمان» راه بیاندازد.
در فصل پایانی کتاب «در دل تاریکی»، رمان شاهکار «جوزف کنراد»، آقای «کرتز» قبل از مرگاش، تنها یک کلمه به ذهناش آمد: «وحشت…وحشت…»، او چه چیزی دیده بود؟ به چه چیزی رسیده بود که آن را با کلمهی «وحشت» توصیف میکرد؟ میتوانیم هزاران برداشت از این کلمه داشته باشیم اما نگارنده همیشه فکر میکرد شاید او پایان سیاه دنیا را دیده بود، همانطور که «پروفسور ایکس» و «جین» با دیدن چند تصویر شکسته از پایان دنیا، به وحشت افتادند، با این تفاوت که بحث آخرالزمان، حالا با تشکر از دهها فیلم بلاکباستری که تمرکز ویژهای روی آن داشتهاند، به یک کلیشهی تکراری تبدیل شده که در آخر، یا به وقوع نمیپیوندد یا نجات یافتگانی در آن پیدا میشوند که از سوسک هم جان سختتر هستند. با این حال، فیلم «آپوکالیپس» در تکرار این مکررات و پرداختن به فلسفه آخرالزمان با زبان ساده و از جنس خودش، همراه با شخصیت منفی کلیشهای و مبارزات کارتونی پایانی، هنوز یک فیلم جذاب و دیدنی است که مخاطب را خسته نمیکند و از آخرالزمان، تنها به عنوان یک سکوی پرش استفاده کرده تا یک داستان خوب روایت کند.
فیلم «آپوکالیپس» آغازی شکوهمند و هیجانانگیز دارد. جایی که اولین جهش یافتهی بشریت، «أون صباح النور» بر مصر باستان حکومت میکند و قصد دارد با انتقال به یک بدن جدید، علاوه بر دریافت یک قدرت تازه، یک چرخهی زندگی جدید داشته باشد اما اوضاع خوب پیش نمیرود و به او خیانت میشود. این فصل آغازین، بهترین شروع ممکن برای فیلم و از هر نظر خوب کار شده است. از رنگ بندی نارنجی که حال و هوای مصر و بیابان را تداعی میکند تا آهنگهای حماسی و یک لوکیشن پرجزئیات و دقیق. پس از این بخش، فیلم، «مردان ایکس» بودن خودش را به رخ میکشد. همان سبک آغاز همیشگی که البته این بار به چاشنی «سیری در تاریخ» مزین شده است. بعد از آن «میستیک» را میبینیم که دارد برای حقوق جهش یافتگان مبارزه میکند. اینکه بعد از هفت هشت قسمت از این مجموعه، هنوز هم مشکلات سابق جهش یافتگان، در این فیلم یک معضل است، هم اتفاق خوبی محسوب میشود و هم بد. خوب از آن جهت که حس ارتباط بین فیلمهای مجموعه را تداعی میکند و بد از آن جهت که بدون شک این مقوله، کمی (یا بیشتر از کمی) تکراری شده است و شاید بعضی از مخاطبان، به آن روی خوش نشان ندهند.
«برایان سینگر» را برای کارگردانی این فیلم باید تحسین کرد، او در آخرین ساختهاش، کنترل شدهتر از همیشه کار کرده است. او در سکانسهای اکشن، افراطی عمل نکرده و تلاش کرده تا آنها را در داخل چارچوب داستانی فیلم قرار دهد، فیلمبرداری فیلم عملأ بینقص است و نه تنها شاهد قاب بندیهای مناسب در بخشهای درام فیلم هستیم، بلکه در سکانسهای اکشن هم، تکانهای کمی وجود داشته و این اجازه به مخاطب داده شده تا نگاهی دقیق به هیجان موجود در فیلم داشته باشد. باید به فیلترها و رنگهای استفاده شده در فیلم هم اشاره کنیم که «سینگر» با هوشمندی کامل از آنها استفاده کرده و توانسته فیلم خوش رنگ و لعابی از کار دربیاورد. او البته در عمق فاجعه، طنز تسکینی را هم فراموش نکرده و سعی کرده تا فیلماش به تلخی نزند.
در بخش بازیگران و شخصیتها، فیلم مطابق دیگر آثار مجموعه، یک فستیوال راهاندازی کرده که از همهجایش ستاره میبارد. خوشبختانه، فیلم توانسته به اکثر شخصیتهای اصلی بها دهد و آنها را خوب عرضه کند. برگ برندهی فیلم بازیگراناش است که فوقالعاده کار کردهاند، «مایکل فسبندر» یک «مگنیتوی» درجه یک است، شاید حالا دیگر وقتاش رسیده که او را همردهی «ایان مککلن» قرار دهیم. «جیمز مکآوی» هم در نقش «پروفسور ایکس» خوب ظاهر شده است. باید به «نیکولاس هولت» هم نیمنگاهی داشته باشیم که بازی مناسبی به نمایش گذاشته است. اما در این میان، در بازی «جنیفر لارنس» نسبت به «روزهای گذشته آینده» پیشرفت چندانی مشاهده نمیکنیم و «اولیویا مان» تقریبا جز نشان دادن صورتاش، نمیتواند کار دیگری انجام دهد. در فیلم همچنین «اسکار ایزاک» را در نقش «آپوکالیپس» داریم، او کارش را به درستی انجام داده اما واقعیت این است که شخصیتاش آن اُبهت و عظمتی که انتظار داریم را در خودش ندارد.
فیلم «آپوکالیپس» بهترین قسمت مجموعه نیست و شاید نسبت به آثار پیشین، از زوایای مختلف، برتری محسوسی نداشته باشد اما بدون شک یک فیلم دیدنی است که میتواند با کمی «پاپ کورن» و «نوشابه»، آخرهفتهی خوبی برای مخاطباش به ارمغان بیاورد. فیلم از نظر بصری و جلوههای ویژه، جزو با کیفیتترین آثار مجموعه و حتی امسال است. تعدد لوکیشنها و محیطهای مختلف، دیالوگهای خوب، یک ملاقات کوتاه با «ولورین» و یک سکانس دیوانهوار با حضور «کوئیک سیلور» کافی است تا از این فیلم دو ساعت و نیمه خسته نشوید و اگر هم حوصله داشتید، بعد از آن میتوانید به این مسئله فکر کنید حالا که جهان غرق در فساد و کشتار و گرسنگی است، اگر شما جای «آپوکالیپس» بودید، تصمیم به نابودی آن میگرفتید یا خیر.
در ضمن پرداخت ضعیف شخصیت ها ، تکرار مکررات و داستان بسیار قابل پیش بینی همراه با فشردگی بیش از حد داستان باعث میشه بیننده نتونه ارتباط خوبی با این فیلم برقرار کنه
بر خلاف نقد های دیگه شما که همزمان با خلاصه بودن تمام اطلاعات مورد نیاز را به خواننده ارائه میکرد ، این نقد به خیلی از نکات ریز و درشت فیلم اشره نکرده بود . به عنوان مثال میشد به نمادگرایی موجود در این فیلم که این بار به صورت زیر پوستی و نگران کننده تر در بسیاری از دقایق فیلم و حتی در داستان اصلی وجود داشت اشاره کرد . همچنین شخصیت apocolypse ک به طور مستقیم نماد منجی ادیان ابراهیمی بویژه مذهب شیعه بود و در فیلم به صورت مستقیم تشویق ب مقابله با آن میشد جای بحث یا حداقل اشاره را داشت . باز هم ممنون بابت نقد .