با توجه به فصل گذشته، گمان بر این بود که با انتشار قسمت یازدهم سریال شهرزاد، به نیمه فصل جدید رسیدهایم اما متاسفانه یا خوشبختانه سازندگان این سریال اعلام کردند که فصل دوم این سریال تنها 15 قسمت خواهد داشت. متاسفانه از این بابت که به دلیل کاهش قسمتها ممکن است با پایانبندی ضعیف و سرهمبندی شدهای رو به رو شویم و همچنین شخصیتهایی که تاکنون از پتانسیل آنها استفاده نشده تنها چهار قسمت برای نمایش توانایی خود فرصت دارند که چندان کافی به نظر نمیرسد. خوشبختانه از آن جهت که به واسطهی کم شدن قسمتهای سریال، داستان سرعت خواهد گرفت و سکانسهای اضافه و بیمورد کمتر خواهند بود. با این وجود در قسمت جدید سریال شهرزاد همچنان مشکلات قسمتهای گذشته به چشم میخورد یعنی: سکانسهای مهم و تاثیرگذار کم تعداد اما غافلگیرکننده هستند اما در کنار بخشهای اضافی و بیاثر که بیش از اندازه نیز طولانی هستند قرار میگیرند.
عنصر مهمی که از ابتدا در رابطه با سریال شهرزاد وجود داشته، خاکستری بودن شخصیتهای داستان است. برخلاف سایر سریالهای ایرانی که شخصیتهایی سیاه و یا سفید دارند شخصیتهای این سریال خاکستری هستند و بنا به موقعیتی که درآن قرار میگیرند اعمالی را انجام میدهند. خاکستریترین شخصیت این قصه «اکرم» است. دقیقا در لحظاتی که تمام مقدمات برای منفی شدن او فراهم شدهاست، گوشهای از انگیزههایش برملا میشود که به سرعت تصورات مخاطب را بر هم میزند. در فصل اول اکرم توانست با خدمت به خانواده دیوانسالار، خانوادهاش را از سرنوشت شومی که در انتظارشان بود، نجات دهد.
در فصل دوم آنچه که از اعمال و رفتارهای اکرم استنباط میشود، انگیزههای شخصی و دستیابی به قدرت به منظور تغییر جایگاهش است. اکرم با موفقیت توانست موجبات جدایی قباد و شیرین را فراهم و یکی از بزرگترین موانعش را به تصور خودش از میان ببرد. همچنین او به قباد کمک کرد که شرط همکاری با شاپور را به جا بیاورد. اگر هدف اکرم کمک به خانوادهاش است، این قبیل اعمال او با توجه به نیتش قابل توجیه است. در قسمتهای ابتدایی فصل دوم نسبت به شخصیتپردازی کارکتر شهرزاد کمی بیتوجهی شده بود اما خوشبختانه با پیشرفت داستان این اشکال برطرف شد و توانستیم همان شخصیت فصل اول را مشاهده کنیم.
یکی از برترین سکانسهای حضور شهرزاد بدون شک اعلام تصمیم به بزرگان خانواده دیوانسالار و به زبان آوردن دلایل خود بود. اما شهرزاد در قسمت یازدهم متفاوتتر از همیشه است. در سکانسی که فرهاد از تصمیمش برای انتشار شبنامه برای مقابله با خانواده دیوانسالار و به خصوص قباد میگوید، شهرزاد سعی میکند از این اقدام او جلوگیری کند. در اینجا با شهرزادی مواجه میشویم که محتاط شده، در لحظه تصمیم نمیگیرد و به تاثیر اعمالش روی زندگی دیگران فکر میکند و در واقع به سدی در مقابل قلم فرهاد بدل شده است. این تضاد شخصیتی او به دلیل قدرت قباد و نقش تعیینکننده او در آینده خود و خانوادهاش است، دلیلی که کاملا معقولانه است. این ویژگی به دلیل شخصیتپردازی درست و پرورش شخصیت به مرور زمان است.
در قسمت یازدهم نیز دو بخش به صورت غیر طبیعی طولانی شدهاند. بخش اول به سکانسهای شاپور و ثریا مربوط است. در قسمتهای گذشته بارها شاهد رابطه نهچندان عاشقانه آنها بودهایم. همچنان شاپور برای جلب محبت ثریا تلاش میکند و در مقابل ثریا به مانند قبل او را پس میزند. حتی بازی عالی رضا کیانیان هم نمیتواند به جذابیت این صحنهها کمک کند. شاپور به همان اندازه که زیردستانش را تحت کنترل دارد، قصد دارد ثریا را نیز کنترل و روابط او را محدود کند و نقاشی سمبلیکش به خوبی این هدف او را، هر چند خودش به آن اقرار نمیکند، به خوبی نشان میدهد. همچنین تنگ کردن حلقه روابط اجتماعی او نیز در راستای همین هدف است. اما موردی که باعث میشود این سکانسها بیتاثیر و خستهکننده باشند، تمرکز بیش از اندازه سازندگان و تکرار مداوم آنها در مکانهای متفاوت است.
دیگر بخش طولانی و ملال آور سریال مربوط به نصرت و شربت است. رابطه بین این دو شخصیت تاکنون به دیالوگهای کوچه بازاری و یکی به دوهای متعدد خلاصه میشد. با این حال از زمان فرار شربت از عمارت دیوانسالار، پیشبینی میشد که سکانسهای آنها از کلیشه خارج شود. نهایتا این اتفاق در دقایق پایانی قسمت یازدهم افتاد و مخاطب را غافلگیر ساخت و نتیجه تغییر به یک باره شرایط نصرت و شربت این شد که قسمت یازدهم با یکی از برترین سکانسهای سریال شهرزاد به پایان رسید. همچنین باعث شد شخصیتی که تا پیش از حذف شدن از سریال اهمیت چندانی به آن داده نمیشد و از شخصیتهای خاکستری قصه بود به یکی از ماندگارترین شخصیتهای سریال تبدیل شود. اما موردی که تا اندازهای به سکانسهای نصرت و شربت لطمه زد، طولانی شدن سکانسهای آوازخوانی است که بدون هیچ کارکرد و متضاد با فضای کلی سریال بوده است.
برخی سکانسها در این قسمت از جمله خواب قباد، مکالمه شهرزاد و فرهاد در کنار بالین شیرین و پایانبندی کم نظیر این قسمت را بسیار زیبا و تاثیرگذار کرده اند اما بازهم نمیتوانند ریتم کند این اثر را جبران کنند. باید باز هم صبر کرد و دید در چهار قسمت باقی مانده حسن فتحی این کندی را چگونه جبران خواهد کرد.