جشنواره فیلم فجر: نقد فیلم بمب؛ یک عاشقانه – یک عاشقانهی ناآرام

شعار سازمان بهداشت جهانی در سال 2017 این بود که برای سلامت روان «بیایید با هم حرف بزنیم!» شعار اصلی فیلم پیمان معادی هم دقیقا همین است. بیایید با هم حرف بزنیم. پیمان معادی در دومین فیلمی که ساخته دغدغهی حرف زدن آدمها با یکدیگر را دارد، اگرچه فیلم حرف زیادی نمیتواند بزند. در ادامه با نقد فیلم بمب؛ یک عاشقانه با گیمنیوز همراه باشید.
فیلم سینمایی بمب، که ادعای عاشقانه بودن دارد، ترحمبرانگیز است. از این بابت که برای چند لحظه ایدهی سینمایی، دست به دامان ضد روایتی شده که اجازه نمیدهد چیزی بیشتر از فضا در فیلم شکل بگیرد. همه چیز به فضاسازی فیلم ربط پیدا میکند و در نهایت، فیلم با خلق لحظاتی ملتهب و شاید تاثیرگذار برای همیشه از ذهن مخاطب رخت میبندد. اینگونه فیلم ساختن در کشورهای شرق اروپا رواج دارد، اما موقعیتهایی که خلق میشوند، به مراتب تاثیرگذارتر و صادقانهتر هستند.
فیلم بمب، بر خلاف اسمش، نه میترکد و نه عاشقانه است. در بهترین حالت میشود این فیلم را یک کمدی-درام متوسط دانست. کمدی درامی که نه میتواند قصهای را تعریف کند و نه احتمالا میخواهد. آنچه پیمان معادی میتواند در این فیلم بسازد، موقعیت است. موقعیتهایی از هم جدا و گسیخته که به وسیلهی اتمسفر خلق شده، فقط میتوانند تاثیری لحظهای بگذارند و بعد به دست موقعیت بعدی به قتل برسند. در این فیلم آن التهابی که لازم است از دوران رو به پایان جنگ هشت ساله به تصویر کشیده شود، در یک فضای مدرسهای و آشنا، به وجود میآید و پس از شکلگیری، انگار همهی رسالت فیلمساز انجام شده باشد، رها میشود.
پیمان معادی، به عمد یا غیرعمد از تمام پتانسیلی که فیلمش ایجاد میکند بهره نمیبرد. مدام مخاطب را با دوربین افسارگسیختهی خود در موقعیتهای مختلف قرار میدهد و او را به نظارهی این و آن میانگارد. در یک صحنه با خود بازیگر، یعنی شخصیت «ایرج» همراه میشود و در یک صحنه با زنش، در یک صحنه با پسر و در یک صحنه با افراد آشنا در مدرسه و در زیرزمین خانه. قصهای، به معنای کلاسیک وجود ندارد. شاید نوع روایت مدرن فیلم برای خلق این اثر بیش از آن چیزی که مخاطب انتظار میکشد غریبه است. شاید هم ارزش واقعی این روایت قرار است بعدا کشف شود.
آنچه در فیلم بیشتر از همه به چشم میآید، دغدغهی فیلمساز برای نشان دادن اهمیت «حرف زدن» است. سکوت، در موقعیتهای مختلف فیلم نقش مهمی را ایفا میکند. سکوت، المان کلیدی خلق روابط در فیلم است. زمانی که ایرج و همسرش سکوت میکنند، رابطهی آنها شکل میگیرد. زمانی که پسر در مقابل لوندی سمانهی فیلم قدرت حرف زدن را از دست میدهد، رابطهی آنها شکل میگیرد. شخصیتها، باید قاعدتا زمانی که حرف میزنند بتوانند با هم به نقطهی مشترکی برسند. فیلم اما این اجازه را به آنها نمیدهد. یکی از این روابط با موشک باران به نابودی محکوم میشود و دیگری با همین حرف زدن. فیلم زمانی که شخصیتهایش را از سکوت میرهاند، خود از تکلم باز میماند.
لحن کمدی فیلم در بسیاری از صحنهها، مهم و تعیین کننده است. سخنرانیهای مدیر مدرسه با لحن تحکم آمیز، بی ادبانه و پرخاشگر برای شاگردان مدرسه خطاب به صدام اصلیترین موتیف فیلم است. سیامک انصاری در این نقش ظاهر میشود و میتواند بار کمدی فیلم را تقریبا یک تنه به دوش بکشد. اما حضور کمدی در این فیلم اصلا موفقیت آمیز نیست، چرا که فیلم اساسا برای کمدی خلق نشده و هر چه در روابط انسانی، در سکوت و در صحبت اندوخته است با این لحظات کمدی از بین میبرد. رابطهی عاشقانهی دختر/پسر و زن/شوهر در فیلم، آنقدر در این نمودار سینوسی کمدی – درام دچار سردرگمی میشود که مخاطب به ناچار تمام پیرنگها را رها میکند و در پیگیری داستان مدرن از پا میافتد. به همین خاطر، فیلم بمب؛ یک عاشقانه فیلم روایت نیست. روایت را پس میزند. و حال که قرار است موقعیتهای آن با تماشاگر واکنش نشان دهند، کاتالیزور کمدی راه را بر واکنشهای احساسی و عاشقانهی اصلی فیلم میبندد و این اشتباه کارگردانی است که میشود به دلیل کمتجربگی از مجازات او چشمپوشی کرد.
فیلم اما موفق میشود زوج جدیدی از لیلا حاتمی و پیمان معادی خلق کند. تنشهای موجود در این فیلم اساسا هیچ ارتباطی با تنشهای فیلم جدایی نادر از سیمین ندارند و همین به بازیگران کمک میکند تا شخصیتهای کاملا جدیدی را خلق کنند و مخاطب را حتا برای لحظهای هم به یاد آن دو نیاندازد. لیلا حاتمی در فیلم کم و کمرنگ بازی میکند اما حضور او همیشه احساس میشود. او حتا زمانی که در قاب نیست هم در ذهن مخاطب حضور دارد و البته حضور او سرانجام به یک شبهطغیان میانجامد که گره اصلی فیلم را باز میکند. در طرف دیگر، معادی یک تیپ شخصیتی را میسازد و جلو میبرد و درست لحظهای که انتظار میرود مثل بمب بترکد، با یک تکگویی مسخره، بی هویت و ناسنجیده که بد و بی ریخت هم ادا میشود، به طور کلی از حرکت میایستد. حبیب رضایی، بهادر مالکی و سیامک انصاری در بازی دقیقا همین کار را میکنند. سیامک صفری مثل همیشه ظاهر میشود و نقش همیشگی خود را ایفا میکند و به همین سادگی پروندهی بازیهای فیلم پیمان معادی بسته میشود.
آنچه برای فیلم بمب؛ یک عاشقانه باقی میماند دوربین و بازی «محمود کلاری» است. او استادانه پشت دوربین قرار گرفته و به خوبی توانسته فیلم معادی را مدیریت کند. ردپای محمد کلاری در تک تک سکانسهای فیلم بمب دیده میشود و او یک بار دیگر فیلم یک کارگردانِ فیلم اولی را چند مرتبه ارتقا داده است. احتمالا اگر به خاطر او نبود، طراحی صحنه و لباس فیلم هم کمتر به چشم میآمد. طراحی صحنه و لباسی که میتواند یکی از شانسهای اصلی کسب سیمرغ باشد.
موسیقی فیلم را هم که النی کاریندرو ساخته و یادآور شاهکارهای او برای فیلمهای آنجلوپلوس است نمیشود نادیده گرفت. موسیقی در این فیلم به درستی نقش پرکنندهی حفرههای کارگردانی را دارد. معادی برای از دست نرفتن ریتم و تاثیرگذار کردن موقعیتهای خود از موسیقی استفاده میکند. تلفیق موسیقی کاریندرو، تصویر کلاری و بازی قابل احترام بازیگر نوجوان فیلم چند بار به خلق موقعیتهای فوقالعاده میانجامد و مخاطب را به همان میزان که معادی انتظار دارد در اختیار میگیرد.
تدوین فیلم هم میتواند یکی از نامزدهای دریافت سیمرغ بهترین تدوین باشد، با اینکه در فیلم خودنمایی زیادی از تدوین دیده نمیشود، که احتمالا به انتظار کارگردان بر میگردد، بهرام دهقانی یک جا و فقط در یک جامپ کات استثنایی فیلم را از آن خود میکند و چنان ردپایی از خود بر جای میگذارد که قطعا او را به عنوان تدوینگر شایستهی احترام و ستایش میسازد. بهرام دهقانی در پشت سر هم چیدن شاتهای هنرمندانهی محمود کلاری بینظیر عمل میکند و این موضوع به فیلم معادی جان میبخشد.
نقد فیلم بمب؛ یک عاشقانه را خواندید، اگر نظری در مورد این مطلب دارید حتما با ما در میان بگذارید. همچنین اگر در روزهای جشنواره موفق شدید فیلم پیمان معادی را تماشا کنید، حتما نظر خود در مورد آن را در قسمت دیدگاهها به ما و مخاطبین گیمنیوز منتقل کنید.
خیلی منتظرم ببینم پیمان معادی بعد از اون مزخرف برف روی کاج ها چی ساخته