نقد و بررسی فیلم Tully – مادرانگی در آستانهی ۴۰ سالگی

فیلم تالی با تصویری زیبا از مادری در ارتباط با فرزند پسرش و سادگی و زیبایی این تعامل شروع میشود اما زود این تصویر زیبای خیالی که بارها در تمامی فیلمها و سریالهای هالییودی دیدهایم رنگ میبازد. اگرچه در نگاه نخست مارلو همان زندگی ساده و قشنگ خانوادگی را که بیشتر فیلمها و سریالهای هالیوودی بر آن تاکید و تبلیغ میکنند دارد، چنان غمزده است که تنها با اتکا بر حس شوخطبعی خود میتواند اوضاع را بر خود هموارتر کند و احساس درونی خودش را بگوید، ابراز نگرانی دیگران و یا کمک های نه چندان ارزشمندشان کاری پیش نمیبرد، مارلو در این جدال تنهاست وبا پیش رفتن فیلم بیشتر متوجه میشویم این جدال نه تنها بیرونی نیست بلکه درون او عمق و ریشه دارد. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Tully با گیمنیوز همراه باشید.
«مارلو» با بازی خیرهکنندهی (شارلیز ترون) مادری چهل ساله است که فرزند سوم خود را باردار است. فرزندان او «سارا» و «جوناه» (پسری با اختلالات رفتاری شبیه به اوتیسم) مارلو را در شرایط سختی قرار میدهند. پدر خانواده «درو» با بازی (ران لیوینگستون) توجه خاصی به مارلو ندارد و تنها سرگرمیش وقت گذارندن با بچهها و انجام بازی است درحالی که به وضوح میتوان دید زندگی زناشویی آنها در شرف یک فروپاشی است، تنها اوقات صحبت این دو خلاصه میشود درانجام مسئولیتهایشان به عنوان پدر و مادر و هماهنگ کردن یک مهمانی.
مارلو با وجود چهره خستهاش بارها به ما نشان میدهد چه قدر مادر شجاعی است و با وجود مشقت بارداری باز هم از دیگر فرزندانش باز نمیماند: با بدخلقی پسرش میسازد، سعی در متقاعد کردن مدیر مدرسه پسرش دارد، نمیخواهد فرزندش را با پرستاری که نمیشناسد تنها بگذارد و اعتقاد دارد خودش از پس کار خودش بر میآید.
فیلم مارلو سومین همکاری «جیسون ریتمن» به عنوان کارگردان و نویسندگی «دیابلوکودی» است، اما از شخصیت خاص و پرشور نوجوان همچون «جونو» (Juno) و شخصیت دلفریب (شالریز ترون) در بزرگسال جوان (Young Adult) خبری نیست، مارلو تصویر همان زن واقعی در دنیای امروزی است که باید در جدال با خواسته و حسرتهای خودش و مراقبت از فرزندانش و برنامههای پر زرق و لعاب رسانهها که هر روز زیبایی را در شکل و مدلی خاص معرفی میکند سرگردان باشد.
تقابل زندگی ساده و شیوه پرورش فرزندان مارلو از طبقه متوسط جامعه در کنار برادر خودش «کریگ» (مارک دوپلس) و همسرش «الیس» (الین تن) که نمونهای از خانواده سرمایه داری است به وضوح خانواده مارلو را به ما نزدیکتر میکند، در حالی که در چهره مارلو نمونه واقعی از مادر را میبینیم، در تصویرکشیدن الیس دقت نظری برای تطبیق معیارها با ارزشگذاری هالیوودی میبینیم.
تولد فرزند سوم میا، مارلو را بیش از پیش تنها و پرمشغله میکند، تکرار چرخه شب بیداری او، بدن خستهاش بر روی کاناپه و بیتوجهی بقیه خانواده ما را به درک افسردگی و ناراحتی مارلو نزدیک میکند.
شاید اگر بتوان فیلم را به سه پرده مجزا تفکیک کرد، پایان پرده اول ما را با مارلو آشنا میکند مادری که بر اساس گفته برادرش، مادر بودن و داشتن خوانواده را دوست داشته اما اکنون به طرز عجیبی ناامید و افسرده و سردرگم و خسته است چیزی که به وضوح در یک سوم ابتدایی فیلم مشاهده میکنید.
ناگهان همه چیز با آمدن پرستار شبانه با بازی (مکنزی دیویس) بیشتر از آنکه ما متصورشویم تغییر میکند، تالی پرستار جوانی است که برخلاف سنش، گهگاه حرفهای پختهتری میزند، او عاشق میا است و رفتارش ما را بر سر دوراهی شک یا اعتماد به او قرار میدهد، این خود معمایی است که دیابلو کودی (نویسنده) برای درک بهتر شخصیت مارلو قرارداده.
تالی در بدو ورودش وجود DNA مشترک بین مادر و فرزند را دلیل عشق و وابستگی این دو به هم میداند و به درستی اشاره او به رشد و نمو همزمان مادر و فرزند ما را به درک بهتری از مادربودن میرساند، تالی نه تنها سعی در نگهداری از میا دارد بلکه به حرفهای مارلو نیز گوش میدهد و کارهای عقب افتاده منزلش را انجام میدهد، بنا به گفته مارلو کاپ کیکهای عروسکی درست میکند تا او را به همان مادر فوقالعادهای که میخواهد تبدیل کند.
با قدم گذاشتن تالی در خانه مارلو همه چیز تغییر میکند و شما دیگر شاهد شادی و رضایت مادری هستید که وقت کرده گاهی برای خودش باشد.
در اوج ارتباط مارلو و تالی، آنها سری به گذشته و محل زندگی مارلو میزنند و آنجاست که مارلو میفهمد به خاطر گذشته خانوادگی سختش، همیشه زندگی با ثباتی میخواسته و از آیندهای که برای خود رقم زده راضی است و شاید بهترین دیالوگ این اثر صحبت تالی درمورد خانهای با پلههای قدیمی و تختی نرم و گرم و خانهای با سه بچه که تعریفی از خانواده مارلو و خانه امن اوست باشد.
فیلم تالی درامی دلنشین با لحظات زیبا، بازی خیره کننده و باور پذیر شالریز ترون و روایتی که از دل واقعیت امروز زاده شده و مارا با خود همراه میکند تا میان مادرانگی و فردیت و خواستههای انسان و میل به تغییر به درک بهتری برسیم؛ اما [کارگردان] پیش از آنکه معنایی مشخص بیابیم فیلم را تمام میکند و مارا با پرسشهایمان تنها میگذارد.
برخلاف فیلم «اتاق» (Room) که برای مادر بودن حد و مرزی مشخص نمیکند و آن را در عشق و فدارکاری مادری میبیند، مارلو خود را مادر خوبی نمیداند و مادران خوب را با درست کردن کاپ کیک، خانهای تمیز، غذاهای خوشمزه… ارزشگذاری میکند که این عقیده او هم محصول تفکری است که هر روز در رسانهها تبلیغ میشود همچون نگرانی او برای اندامش.
گذشتهای که مارلو طی کرده و تجربیاتی که دارد هیچگاه گفته نمیشود فقط چندین نشانه و سرنخ درمییابیم. مارلو در فضای خانوادگی سرد و با پدری که ازدواجهای با ثباتی نداشته زندگی کرده، دورهای همخانه و دوست خوبی داشته و از او با تلخی جدا شده و ازدواج کرده و چیزی که مارلو در گذشته همیشه در پی آن بوده زندگی با ثبات است اما حالا که سالها است آن را دارد از روند کسل کننده و تکراری آن خسته است، شاید پرسش اصلی در دل این صحبت دو نفره مارلو و تالی نهفته است، هنگامی که تالی از او میپرسد آیا رویایی داشته او هیچ نمییابد و اگر رویایی از او قرار باشد محقق بشود تلافی کردن بر سر دنیاست نه فرو خوردن احساسات درونی خودش.
مارلو با وجود چهره خستهاش بارها به ما نشان میدهد چه قدر مادر شجاعی است و با وجود مشقت بارداری باز هم از دیگر فرزندانش باز نمیماند.
مارلو هیچگاه به طور دقیق و درست نمیدانسته چه میخواهد و یا اگر میدانسته حالا سالهاست که فراموش کرده، مادری چهلساله در آستانه میانسالی که با ارزشگذاریهای غلط جامعه و رسانه، عدم شناخت خود با نوع خاصی از غمزدگی و افسردگی دست و پنجه نرم میکند شباهت بسیار زیاد به خیلی از مردان و زنان اطرافمان دارد. دیابلو کودی (نویسنده) نگاه تیزبینانه و دقیقی دارد، همانگونه که در «جونو» باردارشدن یک نوجوان، نوع نگاه او و قدم گذاشتن در دورهای جدید از زندگیش را روایت میکند، مارلو نیز ایده روایتی قابل تحسینی دارد اما او، ما و مارلو را با چند تصویر کلیشهای ساده در انتهای فیلم و هزاران پرسش برای مقابله با این درد همهگیر رها میکند.
ما هیچوقت نمیفهمیم که آیا مارلو در این روند جدال و یا دیدار با خودش توانست به درکی از خواستههای خودش برسد؟ آیا اکنون که او بر اثر گذشت سالها تغییر کرده وکشتی جدیدی است (اشاره به بخشی از دیالوگ فیلم) در دیدار با مارلو 26 ساله باز هم خواستههای جوانیش و محقق شدن آنها برای مارلو 40 ساله کافی است؟ آیا مارلو میتواند خودش را دربرابر افسردگیهای احتمالی آینده حفظ کند؟
با تمامی این پرسشها، باز هم فیلم Tully به کارگردانی جیسون ریتمن و نویسندگی دیابلوکودی و بازی زیبای شارلیز ترون و تلاش ستودنی او در افزایش وزنش، آنقدر دلنشین هست که ما را برای ساعتی در دنیای منحصربه فرد مارلو غرق کند.