نقد و بررسی انیمیشن Incredibles 2 – چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و مارولی باشم

شگفت انگیزان 2 (Incredibles 2) صرفا یک انمیشین نیست. این چیزی است که تمام آثار پیکسار سعی در بیان آن دارند. تلاش همیشگی پیکسار برای فرار از رده بندی شدن و دیدن شدن به عنوان یک انیمیشن و نه چیزی بیشتر. این ایده و این تلاش در طول ساخت آثار مختلف پیکسار نه تنها باعث حضور پیوسته آنها در بین بهترین انیمیشنهای سال و برنده همیشگی بودن در بخش انیمیشن جوایز اسکار شده، بلکه دوبار آثار پیکسار را در جمع کاندیداهای بهترین فیلم سال اسکار قرار داده که پیش از آن تنها یکبار و توسط «دیو و دلبر» به دست آمده بود. بنابراین پیکسار سالها تلاش کرده که آثارش نه تنها به عنوان یک انمیشین برای کودکان، بلکه یک اثر همهچیزتمام برای همه سنین دیده شود؛ یک فیلم. در ادامه با نقد و بررسی انیمیشن Incredibles 2 یا بهتر بگوییم فیلم Incredibles 2 با گیمنیوز همراه باشید.
پس باید با شگفت انگیزان 2 هم مانند یک فیلم برخورد کرد و از قضا، فیلمی که دنبالهای بر فیلمی فوقالعاده است. «شگفت انگیزان» در زمان مرگ فیلمهای کامیک بوکی ظهور کرد. پروژههای سینمایی سوپرمن و بتمن یکی پس از دیگری شکست خورده بودند، مارول حقوق محبوبترین کامیک بوکهایش را به کمپانیهای مختلف واگذار میکرد و کمتر بازیگر مشهوری سمت این دسته از فیلمها میرفت، مبادا به واسطه شکستشان چهرهاش خدشهدار شود. در چنین دورهای «شگفت انگیزان» به عنوان یک پدیده خارقالعاده ظهور کرد. پدیدهای به شدت سینمایی که به خوبی فرم و ژانر را میشناخت، در مواقع لزوم از آنها استفاده روایی و کاربردی میکرد، در مواقع لزوم به وسیله آنها مخاطب را میخنداند و در مواقع لزوم از طریق آنها خود ژانر را به سخره میگرفت.
اما بالاتر از همه این نکات، ابزاری که شگفت انگیزان مانند همهی آثار آن دورهی پیکسار با قدرت از آن استفاده میکرد، احساسات و اشتراکات انسانی بود. شگفت انگیزان بیش از آنکه در ارتباط با ابرقهرمانها، نجات دادن شهر و مردم در خطر، تقابل خیر و شر و پیروزی ابدی خوبی باشد، راجع به انسانیت، ضعفهای مشترک همه ما، میلهای سرکوب شده، پیشرفت، رسیدن به خود واقعی و مهمتر از همه خانواده بود. دعواها، مشکلات، ترسها، جدالهای کلامی و تکه انداختنهای زیر لبی کاراکترها به یکدیگر برای کمتر کسی ناآشناست. هرکسی که تجربه حضور در خانواده را داشته تمام این لحظهها را تجربه کرده و به خوبی با شخصیتها و موقعیتشان همذاتپنداری میکند. و به همین دلیل، فیلم بدل به چیزی فراتر از یک تجربه سینمایی معمولی میشود. فیلم تبدیل به یک آینه و یک فرصت برای نگاه تماشاچیان به خود و وضعیت خود میشود. و این موفقیت بزرگی برای هر اثر هنری محسوب میشود. شگفت انگیزان، مخاطب را با ارزشی دوباره کشف شده در ارتباط با خانواده ترک میکرد و این بزرگترین دستاورد فیلم بود.
«شگفت انگیزان 2» در لحظه پایان شگفت انگیزان یک آغاز میشود. خطری جدید شهر را تهدید میکند و خانواده شگفت انگیز داستان ما به کمک یکدیگر خطر را برطرف میکنند. اما این بار این برطرف کردن خطر بی تبعات نیست. تاریخ تکرار میشود و دولت آنها را تهدید میکند که دست از رفتارهای ابرقهرمانانشان بردارند وگرنه پیامدهای زیادی برای خانواده آنها پیش خواهد آمد. به عنوان خرابی جانبی، پسری که دختر خانواده به او علاقه داشته پی میبرد که او یک ابرقهرمان است و دوست خانوادگی شگفت انگیزان در دولت، حافظه او از صحنه را پاک میکند اما به طور تصادفی علاقه او به دختر خانواده نیز پاک میشود.
اولین سوالی که در مورد فیلم به عنوان یک دنباله مطرح میشود این است که فیلم، چه چیزی فراتر از اثر ابتدایی برای گفتن دارد؟ آیا فیلم میخواهد مشکلات خانوادگی و احساسی جدیدی را وارسی کند؟ آیا فیلم تصمیم بر بروز جنبههای دیگری از زندگی قهرمانی دارد؟ آیا فیلم واکنشی به تمام فیلمهای ابرقهرمانی است که در سالهای میان ساخت نسخه اول و دنباله ساخته شدند؟ آیا فیلم قرار است ژانر ابرقهرمانی را برای مخاطب بازتعریف کرده و نمونه بهتری از آثار کارخانهای شدهی مارولی به مخاطب تحویل بدهد؟
اگر در جواب هریک از این سوالها در مورد فیلم میشد به واژه «آری» رسید، فیلم اثری کامل و به شدت قابل تأمل میبود. اما در کمال تأسف پاسخ چیزی جز «خیر» نیست. فیلم به سبک همه دنبالههای ابرقهرمانی و اکشن سالها و حتی دهههای اخیر، با تصور شناخت مخاطب از همهی شخصیتها آغاز میشود. بنابراین اولین توقع از فیلمی با چنین پیشینه و پیشساخت شخصیتها برای مخاطب این است که شخصیتها را در سطح جدیدی ببرد. آنها را بازتعریف کند، روابط خانوادگی دیده نشده و جنبههای ناشناخته زندگی و شخصیت آنها را به ما نشان بدهد و ارتباطی جدید و تقویت شده میان مخاطب و شخصیت برقرار کنند. اما نه تنها این توقع به هیچ عنوان به واقعیت بدل نمیشود بلکه فیلم به مسیری کاملا خلاف جهت نسخه ابتدایی حرکت میکند. فیلم از فرم به سادهترین شکل ممکن استفاده میکند و از کاراکترها و شناخت تقویت شده مخاطب از فیلمهای ابرقهرمانی به عنوان دلیلی برای تنبلی روایی سوء بهره میبرد.
شخصیتها از نسخههای پر امید، پر ایراد و پر ترس، بدل به نسخههای نزدیک به بی ایراد و کامل خودشان شدهاند. از قهرمانهای بازنشستهی از فرم خارج و گاها دستپاچلفتی و خرابکار، بدل به همهچیز بلدهای بی بدیلی شدهاند که رفتار دولت با آنها بهانهجویی و بیدلیل جلوه میکند و نه تلاشی منطقی برای جلوگیری از آسیب دیدن عموم از رفتارهای مسئولیت ناشناسانه ابرقهرمانها. همه شخصیتهای اصلی در اکثر اوقات محقاند و اگر ایراد ناچیزی دارند به سرعت آن را کشف و برطرف میکنند. حتا نوزاد خانواده، جک-جک، نیز بینیاز از هرگونه کمک و مبرا از هر خطری است. و به همین سادگی، شگفت انگیزان به شکست ناپذیران تبدیل میشود. از یک فیلم دربارهی تجارب مشترک انسانی و خانواده تبدیل به یک فیلم ابرقهرمانی دیگر میشود. یک اثر مارولی.
فیلم از نظر بصری برجسته است. در تمام جنبههای تکنیکی بدون هیچ شکی بهترین انمیشین ساخته شده تا به امروز است و شگفت انگیزان یک در مقایسه با آن از نظر بصری پرایراد به نظر میرسد. اما علیرغم تمام پیشرفت بصری، مانند بخش روایی فیلم، فیلم شگفتانگیزیاش را از دست داده. موهای به هم ریخته و شخلته و پر از نقص شخصیتها در فیلم اول، حالا بدل به نسخههای تراشخورده و بیایراد شده. دیوار ساخته شده از مذاب مخفیگاه دشمن فیلم اول، بدل به یک دفتر صرفا پیشرفته شده، چیزی شبیه دفتر آنتاگونیستهای جیمزباند. تمام خلاقیتهای بصری فدای بدل شدن فیلم به یک فیلم ابرقهرمانی روز شده است.
صحنههای اکشن فیلم بیآنکه ذرهای نفسگیر باشند و خطری واقعی را برای قهرمانان فیلم ایجاد کنند، میآیند و میروند. برخلاف نسخه اول صحنههای اکشن تنها راجع به همان درگیری و برخورد و اکشن است نه روابط خانوادگی نه معضلات میان فردی و نه ضعفهای شخصیتی هر یک از قهرمانان فیلم. و بدین ترتیب بخش زیادی از فیلم بدل به تجربهای پوچ و خالی از احساس یا خلاقیت میشود.
در شخصیتپردازی فیلم قدمی رو به عقب برمیدارد و شخصیتهای پرداخت شده و ملموس فیلم قبلی را بدل به نسخههای تک بعدی و کارتونی شدهی خودشان میکند. شخصیتهای نسل جدید ابرقهرمانان و خواهر و برادر دیوور به شدت سهلانگارانه و کودکانه پرداخت شدهاند و تمامی شخصیتها از یک ضعف بزرگ رنج میبرند؛ ضعف انگیزش. حتا انگیزش آنتاگونیست فیلم نیز بیپایه جلوه میکند و قدرت کافی برای توجیه رفتارهایش را ندارد. تنها شخصیتی که حرف جالبی در تمام طول فیلم برای زدن دارد، “Screenslaver” است که در نهایت تبدیل به شخصیتی پوچ میشود تا حرفهای او نیز بیارزش جلوه کنند.
فیلم این بار نه انتقادی بر فیلمهای ابرقهرمانی است، نه آنها را به سخره میگیرد و نه حتی خلاق است. فیلم تبدیل به یکی دیگر از آثار خوش ساخت ابرقهرمانی میان سیل کنونی این آثار شده و تنها نکته تفاوتش با آنها این است که یک انیمیشن است. قهرمانها سفر عاطفی و شخصیای ندارند، مفهوم جدیدی را بازکشف نمیکنند، به ارزش جدیدی پی نمیبرند و مهمتر از همه آینهای از مخاطب نیستند. بزرگترین گناه فیلم این است که نه همذاتپنداری ما را جذب میکند و نه ما را آنطور که باید سرگرم میکند و نتیجه چنین عملکردی تنها یک چیز است. مانند بسیاری از طرفدران شگفت انگیزان، برخلاف گذشته، من هم منتظر شگفتانگیزان بعدی نخواهم بود.