راهنمای RDR 2: آموزش رسیدن به بهترین پایان‌بندی Red Dead Redemption 2

دره در ایالت نیو هانوور استعاره به دره بزرگ گرند کنیون در آریزوناست نمیدونم چرا همیشه راک استار از اسم های واقعی و اینا استفاده نکرده مثلا تو جی تی ای هم آرم و اسم ماشین ها رو نمیزنه درست

خواهشمندم اتوماتیک من پاسخ طوماری نده به سوالم من جوابم یک کلمست من مپ فول کامل علاقمندم بنابراین به جان علاقه دارم تا بتونم به تکزاس و نوادا و آریزونای بازی برم پس میخام بدونم لباس و تفنگ لجندری رو اگ با ارتور پیدا کنم برا جان چی میشه تکلیف؟؟من میخام جان رو فول کنم از همه لحاظ مخصوصا سلاح

من هم موافقم آرتور دیگه مرد نمی‌تونیم اون را برگردونیم

با سلام و درود خدمت جناب آقای زعفرانی، احساس می کنم شما هم با من هم عقیده هستید و این را چه از نوشتار شما در نقد این بازی و چه از نوشتن این مقاله کوتاه فهمیدم.
در باب اپیلوگ
مرگ آرتور مورگان پایان بازی نبود؛ اصلاً اگر چنین باشد که نه آرتور رستگار می شود نه قوس شخصیتی جان مارستون کامل می شود و نه بازی در رساندن پیام و مفاهیمش موفق عمل می کند. چرا که اپیلوگ همچون لوله کوچکی در قامت دو فصل نه تنها – در ارجاعات متعددی که بازی در طول شش چپتر به ژانر وسترن برای به تصویر کشیدن تاریخچه ژانر وسترن از ابتدای تاریخ پررنگ شدن و شکل گیری در هنر هفتم به وسیله جان فورد (شروع بازی با درشکه شبیه به فیلم Stagecoach)، اوج گیری و شهرتش (چپتر دوم، سوم و چهارم)، ایجاد زیر ژانری به نام اسپاگتی( چپتر پنجم در گوآرما و شباهتش به وسترن های اسپاگتی از چهره گرما زده کاراکتر ها تا تعلیق، هجو و سکوت طولانی در وقفه ها) و مرگ معنوی اش در دهه هشتاد ( بهم خوردن بخاطر ایجاد اختلاف در گنگ و ایجاد فاصله زمانی ۸ ساله تا اپیلوگ) – با نشان دادن افول، کم‌رنگ شدن و بی اهمیتی آن از ابتدای دهه نود با سریال های خانوادگی و درام تا توجه اندک کارگردانانی همچون پل دبلیو اس اندرسون و کونتین تارانتینو به این ژانر در قرن بیست و یکم ‌(پایین آوردن حداکثر ریتم بازی و کنش های داستان توسط دن هاوزر با مراحلی شبیه به سیمز تا مراحلی که با اضافه کردن عناصر کارآگاهی و همچنین جایزه بگیری به آثاری همچون Django Unchained، The Hateful Eight و 3:10 to Uma ارجاع داده می شود) کارش را در به تصویر کشیدن تاریخچه به پایان می‌رساند؛ بلکه با وصل کردن دو لوله بزرگ دیگر (شش چپتر داستانی دیگر و داستان نسخه اول) مانع از به هدر رفتن پتانسیل بازی در پخش پلا شدن و ریختن بذر ها و مفاهیم به بیرون از لوله در شش چپتر دیگر و بسط داده نشدنش به نسخه اول می شود. در واقع آرتور مورگان تنها در صورتی رستگار می شود که جان مارستون رستگار شود. در چپتر چهارم آرتور با رها کردن مری در جهت وفاداریش به داچ و گنگ به قصد رستگار شدن در وظیفه اش و به امید بازگشت مری در آینده بخاطر درخواستش، رفته رفته با پی بردن به ماهیت اصلی داچ در چپتر گوآرما رستگاری را نه در وفاداری داچ بلکه بعد از مرگ وجدان نمادینش هوزه آ هنگام نزدیک شدن بیش از حد به شیطان درونش مایکا در بیداری داچدو دور کردن هرچه دورتر او از مایکا می بیند. در چپتر ششم اما با پی بردن به اینکه مری او را نمی خواهد، جایی که با راهبه ای صحبت می کند و وسط صحبت های امیدوار کننده راهبه صحبتش را قطع می کند و با گفتن اینکه انسان های زیادی را کشته و نقل از پدر و مادر و همچنین پسر مرده اش لایه دیگر از شخصیتش را رو می کند که تا قبل از این خلافش را فرض می کردیم؛ تمایلش به داشتن خانواده. از طرفی جان مارستون شاید تنها شخصیت بازی است که در طول گذر زمان تغییر می کند و بر خلاف دیگر کاراکتر ها که رفته رفته به ماهیت اصلی خود نزدیک می شوند و لایه های جدیدی از شخصیت خود نشان می دهند قوس شخصیتی معینی دارد ولی این قوس شخصیتی در تبدیل شدنش به هفتیر کشی ماهر و بی همتا نیست زیرا از همان ابتدا نیز او با وجود حمله گرگ ها در کولاک برف زنده می ماند، با شنیده شدن اسمش همه از وی حساب می برند و اوست که اولین نقشه سرقت بازی را میکشد حتی جایی در چپتر ششم نیز با وجود تیر خوردن و پرت شدن از قطار سالم می‌ماند، بلکه این قوس در تبدیل شدن او از مردی که هیچ اهمیتی به زن و بچه‌اش نمی دهد به مردی که حتی حاضر است داچ را برای خانواده اش فدا کند. بنابراین فراهم شدن شرایطی برای آرتور که جان و خانواده اش را نجات دهد او را نیز در رستگار شدن جان رستگار می کند و همچنین شکل گیری عمقی میان خانواده مارستون آرزوی دیرینه اش در برابر داشتن خانواده را برآورده می کند. موضوع اینجاست که او هرگز موفق نمی‌شود داچ را متقاعد کند که راهش اشتباه و رو به تباهی است پس پشت کردن داچ در دادن اسلحه به او و رفتن به سوی مایکا در آینده، آرتور در رستگاری شکست خورده می کند و همچنین قطع رابطه مری با او او را در اهداف شخصی نیز تبدیل به فردی شکست خورده می کند نه رستگار. همانگونه که با بالا رفتن و دور شدن دوربین به سمت آسمان از سمت آرتور در هنگام طلوع خورشید این فاصله گرفتن از غار و دور شدن است که به سمت روشنایی می رود همانگونه هم آینده نگری آرتور در جهت رستگاری جان و پررنگ تر شدن رابطه او و خانواده‌اش در بلند مدت هست که او را رستگار می کند نه مرگش و تلاش بی ثمرش در نجات داچ از تباهی. اما اگر اپیلوگی وجود نداشته باشد رستگاری جان و رابطه او خانواده اش به طرز ایده‌آل بیشتر از آنکه واقعی عمیق جلوه کند، مصنوعی به نظر می آید چون صرفا به نمایش آن به صورت لیپ سرویس بسنده می کند و به موشکافی آن نمی پردازد. بخاطر همین اینجاست که اپیلوگ اهمیت پیدا می‌کند و این اپیلوگ است که به بازی پایان می دهد و گره گشایی می کند. در اپیلوگ جان مدام با خانواده اش طی اتفاقات متفاوت اختلاف پیدا می کند، حتی تا جایی پیش می رود که به ابیگیل تمایل واقعی‌اش را در اینکه او قبلاً گله های حیوانات را می دزدید نه اینکه از آنها مراقبت کند بیان می کند. او هنوز هم کامل نشده چ، حتی بازی خط دیگری باز می کند و با نشان دادن رابطه او و پسرش چه در زمانی که می خواهد به او اسب سواری یاد بدهد او را بخاطر فحاشی نصیحت می کند و چه زمانی که بعد از لو رفتن هویتش و کشتن افرادی که او را قاتل برادرشان می دانستند سعی در آرام کردن پسرش دارد. اما با فراهم شدن موقعیتی که او می تواند با حمله به کسانی که به مزرعه آنها حمله کردند و کشتنشان روز های قدیم را زنده کند رابطه با همسرش به بیراهه کشیده می‌شود و اینجاست که با در آغوش گرفتن لباس فرزندش که با بزرگ شدنش و ایجاد احساس مسئولیت شدید در درونش به معنای واقع کلمه تغییر می کند. به بانک می رود و با اینکه تماما در بدهی غرق می شود برای جلب رضایت ابیگیل زمینی می خرد و بعد از هزاران مشقت به کمک آنها و چارلز زمین را از مخروبه ای به یک مزرعه قابل سکونت تبدیل می کند، در کنار آن با رفتنش به سراغ سیدی اداره با آن که دل خوشی از قانون ندارد ولی با این همه به خاطر جور شدن پول وامش و بیرون آوردن خود از زیر بدهی و فراهم کردن زندگی راحت اینکار را می کند. سپس بعد از آمدن ابیگیل به خاطر نامه ای که به او نوشته بود یک بار برای همیشه در کنار او از او درخواست ازدواج می کند و اینجاست که قوس شخصیتی جان کامل می شود. البته در مرحله ای که می خواهد با پسرش ماهیگیری کند و رابطه‌شان را به ایده‌آل برساند سگش گزیده می شود و با وجود اینکه سگ را از مرگ نجات می دهد اما جک گریه کنان و ناراضی خط داستانی او و جان را تمام می کند، که باعث می‌شود میزانی از قوس شخصیتی اش در جهت رسیدن به پدری ایده‌آل از دست برود و همین باعث می‌شود هم نسخه اول اهمیت پیدا کند و ترسیم جان در آن بازی به عنوان پدر فداکاری که در نهایت رابطه اش به صورت کامل با پسرش برقرار می شود و با یاد دادن مهارت هایی همچون شکار او را نیز مانند خود به یک هفتیر کش بی مانند تبدیل کند و هم در ترسیم این بازی در جایگاه پیش درآمد موفق عمل کند. اما در پایان با آمدن ادلر و چارلز و رفتن جان به سمت مایکا دیدن آنکه که آنقدر مایکا در جهان ذهنی داچ (کمپ) ریشه پرورانیده که افرادش هم جای کمپ را فرا گرفته، و ریش هایش سفید شده با متقاعد کردن داچ وظیفه آرتور را انجام می دهد‌ و او را رستگار می کند. در واقع فقط داچ هست که می تواند مایکا را از پای درآورد و این داچ هست که با شلیک کردن به او تصمیم به حذف او بگیرد زیرا مایکا در واقع نمادی از وجه منفی داچ و زیر پا گذاشتن تمام اصولی است که با آن با شخصیت فره اش همه را فریب می داد است. پس رها کردن کمپ و رفتن به سوی پایانی معلوم و در عین حال در آینده‌ای معلوم، نشان از پذیرش ذات واقعی خود دارد اما با رهایی این جهان ذهنی به چیزی جز پوچی نمی رسد و سکوت او نیز بخاطر همین موضوع است. جان نیز با برداشتن پول ها و رفتن به سمت مزرعه ماجرا را در اینجا به پایان می رساند. حالا در تیتراژ نهایی و به تصویر کشیده شدن نام سازندگان رفته رفته می فهمیم که اشتباه تراژیک جان در جهت انتقام از مایکا همان کاری که بار ها آرتور همه را از آن نهی کرده بود باعث دستیابی مامور راس به او رقم خوردن اتفاقات نسخه اول و مرگش می شود. اما اگر پایان تیتراژ و نشان دادن راس و همکارش‌ که به مزرعه نگاه می کنند، همچون نقطه ای بر پایان بازی باشد؛ نشان دادن جان و ابیگیل که درست در جایی که بعدها در آنجا دفن می شوند و در بک گراند ایستاده اند به مانند عکس پایانی یک کتاب شاید بی اهمیت جلوه کند اما مهم است. در واقع شاید آگاهی ما از مرگ جان و ابیگیل غم انگیز و بدبینانه باشد شاید حضور نداشتن جک و اشاره به آن در بک گراند (میراث جان و ابیگیل که خانه آنهاست) در جهت آینده نا معلوم جک بعد از انتقام از راس بدبینانه باشد، اما به همان میزان هم آگاهی از فدا شدن جان برای خانواده اش بخاطر اهمیتی که برایشان دارد و مرگ ابیگیل بعد از ۳ سال به دلیل عشقش به جان هم زیبا و هم خوش بینانه است.

سلام بازی تا چپتر ۶ تموم کردم ۳۰٪ شد میخواستم بدونم در این شرایط می تونم بازیو‌۱۰۰٪ کنم؟ لطفا راهنمای کنید♥️

بعد از مرگ آرتور پول هاش که همراهش بود چی میشه؟

***اسپویل بازی***
لطفا لحظات داستانی مهم بازی رو تو کامنت‌ها اسپویل نکنید
یعنی اگه به دنبال پولا ها بریم باز هم ارتور میمیره
لطفا جواب بدید
ممنون

یه یوزر دیگه بساز و از اول بازی کن

میشه دوباره برگردونی مرحله رو من ارتورو کشتم الان میخوام برش گردونم پشیمون شدم