دوران اپلیکیشنهای سرگرمیسازِ هوش، حدس کلمات و تشخیص تصاویر هرگز به پایان نمیرسد. اگرچه خساست در «بازی» خواندن این دست آثار اندکی محافظهکارانهتر از چیزی است که تیتر این مطلب پیشنهاد میدهد، به هر حال، در مواجهه با این نوع موارد و این بار، به طور خاص چیچی، اساسا با ساختمانِ بازی و گیمدیزاینی مواجه نیستیم که با تکیه بر آن بگوییم با یک بازی طرف هستیم. از طرف دیگر، دستهبندی این آثار در بخشی جز بازی هم چندان عاقلانه نیست. پس بالاجبار و با در نظر گرفتن همهی این ملاحظات، با بررسی بازی ایرانی چیچی همراه گیمنیوز باشید.
چیچی در یک مسیر راحت ساخته شده و شبیه به هزاران نمونهی قبل و احتمالا بعد از خودش است. نکته اینجا است که در عین این شباهت، این اثر با همهی آنها میتواند فرق داشته باشد. لااقل، با آن تعدادی که نگارنده تا کنون تجربه کرده و در تخیلش میگنجد که متفاوت است. و این تفاوت، نه در اصلِ ماجرا و نه در روش سرگرمیسازی آن احساس نمیشود، بلکه در مواجه کردن مخاطب با سوال خود را نمایان میکند.
به طور واضح، چیچی مثل همهی آثار شبیه به خودش، چه آنهایی که در استودیوهای ایرانی ساخته شدهاند و چه نمونههای خارجی از یک فرمول استفاده میکند و ابزاری را در اختیار مخاطب خود قرار میدهد تا بتواند به جواب سوال برسد. با این حال، در چیچی مخاطب میتواند حتا بدون استفاده از این ابزارها و تنها از روی حروف هم جواب را حدس بزند و در نتیجه احساس بهتری داشته باشد. موارد زیادی که در بازی قرار گرفتهاند و به عنوان سوال مطرح میشوند، خیلی دیرتر از آنچه که به نظر میرسد از دهن میافتند و این لذتِ پی بردن به آن تصویر پنهان تا مدت زیادی ادامه پیدا میکند.
ساختار چیچی ساده است و آشنا و به همین خاطر زمان زیادی برای پی بردن به عملکرد آن لازم نیست. به هر حال، شما خیلی سریع به بازی عادت میکنید و در دام آن میافتید و این یکی از مثبتترین نکات آن است. در ادامه این شمایید و چندین و چند راهنمایی ممکن که بازی هوشمندانه به شما در ازای استفادهی کمتر از این ابزارهای راهنمایی امتیاز بیشتری میدهد. این وسوسه که توسط بازی ایجاد میشود میتواند به میزان قابل توجهی به اشتیاق شما برای ادامه دادن و تداوم این سرگرمی ساده کمک کند.
چیچی اما در ایجاد رقابت کم میآورد. در واقع چند ایراد بزرگ این رویه را مختل میکنند. اول اینکه زمانی که مخاطب کلمهی مربوط به یک تصویر را نمیداند میتواند با کلید بازگشت به منوی اصلی بازی برگردد و دوباره وارد شود و در همان مرحلهای که بوده تصویر تازهای را تجربه کند و امتیاز بگیرد. ظاهرا تصاویر هر مرحله به صورت تصادفی انتخاب میشوند و این موضوع به کلی وجود راهنماییهای دیگر بازی که برای استفاده از آنها به خرج کردن سکه نیاز دارید را زیر سوال میبرد. چه لزومی دارد از دارایی خود خرج کنید، تا زمانی که میشود با یک بار به عقب برگشتن تصویر تازهای یافت و باز هم پیشروی کرد؟
همین مسئله باعث میشود که ساز و کارِ خرید درون برنامهای چیچی هم مختل و عملا بلااستفاده شود، مگر برای بازیکنندگانی که یا این راه را هنوز کشف نکردهاند یا خودشان از استفاده از آن امتناع میکنند که مورد عجیبی خواهد بود.
ایراد بعدی این است که بازی به صورت تصادفی ممکن است یک تصویر را چندین و چند بار برای شما به نمایش درآورد و در این صورت است که شما بعد از مدتی حتا بدون استفاده از هیچ کدام از ابزارهای کمکی و فقط با نگاه کردن به ترکیب حروف چیده شده پایین تصویر میتوانید امتیاز آن را بگیرید و به مرحلهی بعد بروید. و هیچ بعید نیست که فقط چند تصویر بعدتر دوباره همان سوال قبلی به نمایش درآید. این موضوع تا مدتی میتواند به مثابهی امتیاز راحت و بی دردسر برای مخاطب کار کند، اما بعدتر اشتیاق او را از ادامهی بازی میکاهد و به آفتی تبدیل میشود که مدام نهیب میزند «بازی چیز جدیدی برای ارائه ندارد».
ایراد آخر اما این است که در چیچی از رنگهای کدرتری استفاده شده و رابط کاربری چندان وضعیت دلربایی ندارد. با اینکه همه چیز سر جای خود است و اصلا محیط بازی گیجکننده نیست و نمیتواند هم باشد، جذابیت بصری چندانی در آن یافت نمیشود، و این از عمرِ سرگرمیساز شدن آن میکاهد و بعد از مدتی از اشتیاق مخاطب برای برگشتن به این اپلیکیشن و حدسِ جواب درست کم میکند و شاید خیلی زود آن را به انتها برساند. به هر حال، هیچ سبکِ هنری مشخصی برای این اپلیکیشن در نظر گرفته نشده و تناسب چندانی هم برقرار نشده است، تا چیچی بتواند حداقل به واسطهی قشنگ بودن محیط و رابط کاربری گرافیکی جذاب بهتر عمل کند.
با این همه، چیچی قطعا اثر سرگرمکننده و موفقی است، چون میتواند حداقل تا سیصد مرحله شما را همراه خود کند و لذتِ پی بردن به تصویر پنهان شده را به شما بدهد. بدون شک، رساندن این نوع از لذت به واسطهی ابزاری که چیچی در اختیار مخاطبش میگذارد، کار جدیدی نیست، سادهتر از ایدههای دیگر است. چیچی با کمترین ریسک پذیری ممکن ساخته شده و این بزرگترین نکتهی منفی آن است. اگر بلندپروازانهتر فکر کنیم و قدمهای بلندتری برداریم، شاید نتیجهی موفقیتمان دلچسبتر باشد.