شواهد زیادی وجود دارد که خبر از غیبت نایت کینگ در نبرد وینترفل و دور زدن مدافعان آن میدهد. در ادامه با ما در گیمنیوز همراه باشید تا دلایل آن بپردازیم.
همهچیز برای نبرد بزرگ آماده است؛ سلاحهای شیشه اژدها تهیهشدهاند، استراتژی نبرد چیدهشده و ارتش مردگان در تاریکی شب به آستانه وینترفل رسیده است. اما صبر کنید! بهنظر میرسد چیز مهمی در این میان کم باشد؛ موجودی چشمآبی با دو شاخ روی سر و چهرهای دلهرهآور: شاه شب سوار بر اژدهای یخیاش!
از همان ابتدا که سرنخها منتهی به نبرد بزرگی در شمال شدند، مبارزه با شاه شب و ارتش هولناکش در وینترفل تبدیل به امری بدیهی شد. اما حالا که چیزی به رخداد این نبرد نمانده، تئوری سوالبرانگیزی سربرآورده که حضور پادشاه مردگان در این نبرد را محتمل نمیداند. این تئوری با ارائه شواهد و مدارک جالبتوجه، تاکنون طرفداران زیادی پیدا کرده و شاید پیچش داستانی بزرگ فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت را لو بدهد.
همگی این سریال را با غیرقابل پیشبینی بودنش میشناسیم. چه میشود اگر یکی از همین غافلگیریها، غیبت نایت کینگ در نبرد وینترفل باشد؟ شاید او ارتش بزرگ خود را به وینترفل فرستاده تا حواس اتحاد استارک-تارگرین و اژدهایانش را پرت کند و خود راهی هدف دیگری شود: کینگزلندینگ!
آخرین آماری که از ارتش مردگان داریم میگوید که با بیش از ۱۰۰ هزار وایتواکر بهعلاوه یک اژدهای یخی طرف هستیم. این رقم حالا با رسیدن ارتش به وینترفل قطعاً بیشتر شده؛ چرا که حالا خاندان آمبر و دیگر مردم نگونبختی که به موقع به وینترفل نرسیدهاند، حالا برای فرا رسیدن شب بیپایان میجنگند. نیروهای مدافعان وینترفل با ۱۰۰ هزار دوثراکی بههمراه آنسالیدها و ارتش شمال هم مانع بزرگی بر سر راه هستند. اما شاه شب با دور زدن وینترفل و حرکت به سمت جنوب، بهراحتی میتواند ساکنین وستروس در مناطق میان شمال تا کینگزلندینگ را به خدمت خود درآورد. حال جمعیت ۱ میلیون نفری پایتخت را در نظر بگیرید. نایت کینگ سوار بر ویسریون میتواند چنان نیروی پشتیبان بزرگی برای خود فراهم آورد که حتی از ارتش اصلیاش هم بزرگتر است.
بنابراین روی کاغذ، نیروی ارتش زندگی هیچ شانسی در مقابل مردگان ندارند. برخی از تئوریپردازان حتی به دو مورد از سرنخهای بزرگی که در فصول پیشین داده شدهاند اما کسی آنها را جدی نگرفته اشاره میکنند. در فصل دوم و هنگام ورود دنریس به خانه نامیرایان، میبینیم که وی در رویاهایش وارد تالار تخت آهنین شده و آنرا ویران و پوشیده از برف مییابد. درست پیش از آنکه دنریس در رویا به تخت آهنین دست بزند، صدای جیغ اژدهایانش او را منصرف کرده و به سمت شمال میکشاند. احتمال این رویا، استعارهای از آنچه در فصل پیش رخ داد و پیامدهای آن باشد؛ درست همانند رویا، دنریس از لشکرکشی به پایتخت منصرف شد و در عوض با جان اسنو به شمال رفت.
یکی دیگر از شواهد، رویای برن در فصل چهارم سریال است. او در این رویا سایه اژدهایی را بر فراز کینگزلندینگ میبیند. شاید آن زمان بهنظر رسید که منظور دنریس سوار بر دروگون است، اما حالا شک داریم که شاید هدف شاه شب سوار بر ویسریون بوده است، خصوصاً به این دلیل که در این رویا، سایه تنها یک اژدها دیده میشود (در حالیکه دنریس سه اژدها داشت).
اگر منطقی به این مسئله بنگریم، هیچ دلیلی وجود ندارد که نایت کینگ با مدافعان وینترفل روبهرو شود. دروگون و ریگال بهراحتی میتوانند ویسریون را شکست دهند. گمان میرود که نایت کینگ نسبت به آتش اژدها مصون باشد، چرا که در فصل ششم و نبرد در آنسوی دیوار دیدیم که وی بدون مشکل از روی آتش دروگون عبور کرد و ویسریون را با پرتاب نیزه کشت. اما تنها اژدهای وی قطعاً نسبت به آتش دروگون و ریگال آسیبپذیر است و دلیلی ندارد که شاه شب او را به خطر بیندازد.
حمله نایت کینگ به پایتخت پاسخی جالب به خونسردی بیشازحد سرسی لنیستر در قبال اتفاقات شمال است. او در حال حاضر منتظر است تا «هیولاها یکدیگر را بکشند» سپس وارد عمل شود و کل وستروس را فتح کند. اما چهره وی پس از آنکه بفهمد زمستان زودتر از آنچه انتظار داشت سراغش آمده، دیدنی خواهد بود. نکته بسیار جالبی که در این میان وجود دارد آن است که لنیسترها پیشتر هم دربرابر چنین استراتژی زیرکانهای شکست خوردهاند؛ زمانی که راب استارک در جنگ پنج پادشاه ارتش خود را دو قسمت کرد و با غافلگیری ارتش لنیسترها، جیمی را پیش چشم تایوین به اسارت گرفت.
جالب است که تاکنون در هیچکدام از پیشنمایشهای این فصل، شاه شب را ندیدهایم. تصویر بسیار کوتاهی در پیشنمایش قسمت سوم اژدهایی را در کوران نشان میدهد که فردی پشتش نشسته، اما گمان میکنیم که این تصویر دروگون و دنریس است. این نکته مرموز، با توجه به اینکه تمام پروموها تاکنون گوشهچشمی از تمام وقایع دادهاند، ما را متقاعد میکنند که حداقل قرار نیست این نبرد مطابق انتظارات باشد.
بزرگترین مشکل این تئوری اما سخنان برن در جلسه چینش استراتژی در وسنترفل است. کلاغ سهچشم میتواند آینده را ببیند، پس چرا در صورتی که میداند شاه شب سراغش نخواهد آمد، باید با پیشنهاد راهبرد اشتباه ارتش زندگی را گمراه کند؟ پاسخ قاطعانهای برای این سوال وجود ندارد. رویابینیها معمولاً مبهم هستند و شاید برن براساس یکسری فرضها نتیجهگیری کرده که اول سراغ او میآیند. یا شاید هم او دروغ میگوید! احتمال دارد برن با اطلاع از آینده، در حال چینش وقایع بهطریقی که باید باشد است (مشابه کاری که دکتر استرنج در فیلم جنگ بینهایت کرد).
از آنجا که شاه شب نشان خود را روی دست برن گذاشته، پس نباید از بابت پیدا کردن برن نگران باشد. هیچ ضرورتی برای عجله در نابود کردن «حافظه بشریت» وجود ندارد، خصوصاً اینکه دیگر خاطرههای تاریخی بزرگ همچون کینگزلندینگ و مقر تاریخ هزاران ساله وستروس نیز وجود دارند که باید نابود شوند. عدهای حتی گمان میزنند که هدف نایت کینگ برای محو خاطره زندگی، سیتادل در اولدتاون را هم به یکی از مقصدهای وی تبدبل میکند. این مسئله شاید اهمیت اقدام سم برای دزدیدن چند کتاب مهم از سیتادل را پیش از نابود شدنش توسط شاه شب نشان دهد.
حرکت نایت کینگ به جنوب میتواند وقایع بسیار هیجانانگیزی را رقم بزند که شاید بران در آن نقش کلیدی داشته باشد. آخرین باری که او را دیدیم، توسط سرسی مأمور شد تا جیمی و تیریون را با کمان زنبورکی ترور کند. این یعنی بران عازم شمال است و در این راه شاید زودتر از هر کسی به نقشه شاه شب پی ببرد. در این صورت، نقش بران در رساندن به خبر به یکی از مقرهای زندگان در شمال یا جنوب بسیار حیاتی خواهد بود.
در هر صورت، چیزی نمانده تا با یکی از بزرگترین پیچشهای داستانی تاریخ فیلم و سریال روبهرو شویم. همه آماده مرگ هستند، اما چه پیش خواهد آمد اگر زندگان در این نبرد پیروز شوند اما در ادامه امیدشان برای پیروزی در جنگ خاموش شود وقتی بفهمند که شاه شب از پیش روی تخت آهنین نشسته است؟! انتظار بسیار دشوار است!