Based on a True Story (2017)
در فیلم Based on a True Story پولانسکی پس از مدتها به ریتم و فضایی برمیگردد که سینمای او را بهتر از همه با آن میشناسیم. او با دقت در جزئیات زندگی مدرن و به تصویر کشیدن آنها، احساسات انسانها را در مواجهه با فضاهای خودساختهشان به سبک خود به تصویر میکشد.
ریتم فیلم مهمترین عنصر آن است. پولانسکی برای کنترل ریتم حتا در انتخاب لنزهای دوربین خود نیز دقیق شده و از آنها برای تمدید زوایای مورد نیاز بیننده برای درک بهتر موقعیت استفاده کرده است تا مجبور نباشد دوربین را به حرکت اضافهای وادار کند یا قطعی در سکانس به وجود آورد.
آخرین فیلم ساخته شده توسط رومن پولانسکی کارگردان شناختهشدهی لهستانی با نام D’après une histoire vraie (یا Based on a True Story ) در فرانسه «بر اساس یک داستان واقعی» نام دارد و اقتباسی است از داستانی با همین نام نوشتهی «دلفین دو ویه» که از درگیریهای ذهنیاش در مقطعی از نویسندگی خود نگاشته است. پولانسکی در این فیلم باری دیگر تلاش میکند تا فضای آپارتمانی را با هراسهای زندگی مدرن تلفیق کند و اتمسفر منحصر به فرد خود را بسازد. در ادامه با معرفی این فیلم با گیمنیوز همراه باشید.
پولانسکی با سهگانهی آپارتمان خود نشان داد که چقدر در روایت تعلیق آمیز در فضاهای کوچک تبحر دارد. فیلم «بچهی رزماری» به تنهایی نشانگر قدرت او در ساخت یک فضای وهم آلود، منحصر به فرد و انتقال هراس و دلهره از طریق دوربین است. او در فیلمهای دیگر خود حتا «محلهی چینیها» نیز این رویکرد را به داستان نشان میدهد. اما اوج شاهکار او در انتقال این فضا و مفاهیم در فیلم «مستاجر» است که خودش در آن بازی میکند. انزوا، استیصال و فروپاشی ذهنی یک انسان در مواجهه با تنهایی و بیهویتی را بهتر از هر اثر دیگری میتوانیم در این فیلم پولانسکی ببینیم.
در کنار آن، پولانسکی در فیلمهای دیگرش از جمله بچه رزماری، دروازهی نهم و فرنتیک، نشان میدهد که به ماجراهای مرموز، انسانهای مشعشع و جهان ماورا اعتقاد دارد و بهتر از هر زمان در فیلم «سایهنویس» این فضا را به زندگی مدرن انسانها متصل میکند. ریتم فیلمهای آپارتمانی پولانسکی در این آثار هم جریان دارد و داستان رفته رفته به چیزی جز آنچه بیننده تصور میکند تبدیل میشود. در حالی که پولانسکی به ظاهر هیچ کار خاصی پشت دوربین نمیکند.
در فیلم Based on a True Story پولانسکی پس از مدتها به ریتم و فضایی برمیگردد که سینمای او را بهتر از همه با آن میشناسیم. او با دقت در جزئیات زندگی مدرن و به تصویر کشیدن آنها، احساسات انسانها را در مواجهه با فضاهای خودساختهشان به سبک خود به تصویر میکشد. نوع آشنایی آدمهای شبیه به هم و درگیری آنها برای رسیدن به نقطهی مشترک احساسی عاطفی، مرکز ثقل پولانسکی برای روایت فیلم Based on a True Story است. او با اتکا به همین نقطه است که میتواند شخصیتهای داستان را به خوبی پرداخت کند، آنها را بدون نیاز به یک اتفاق مهم به هم نزدیک سازد و بعد به مرز بحران برساند.
پولانسکی در کارگردانی فیلمنامهی «بر اساس یک داستان واقعی» تلاش میکند تا حسهایی که بینندهی فیلمهایش با آنها آشناست را در بستر یک داستان که متعلق به او نیست بازنمایی کند. به همین جهت، کارگردانی او در این فیلم را میشود در کنار کارگردانی اقتباسهای متعدد سینمای کلاسیک و مخصوصا آثار هیچکاک قرار داد. سینمایی که اگرچه محتوای آن متعلق به شخصی دیگر با جهانی دیگر است، در فرمی ظاهر میشود که متعلق به کارگردان است و دست آخر اثر هنری اوست.
فیلم بدون شک بدون بازی استثنایی و نفسگیر «اوا گرین» (در نقش Elle) به چیزی که امروز هست تبدیل نمیشد. این بازیگر توانا به خوبی توانسته روحِ سرکش شخصیت خود را تسخیر کند و در قاب دوربین پولانسکی جاری سازد. در کنار او، بازی کنترل شده و درخور «امانوئل سنیه» (در نقش دلفین) توانسته کاملا ایدههای پولانسکی دربارهی شخصیت دلفین را بازتاب دهد. شیمی بین این دو بازیگر به قدری خوب هست که شما را تا انتها به دنبال داستان مرموز بین آنها بکشاند و فیلمساز آنقدر به این دو فضای بروز احساسات داده که در برخی سکانسها کاملا احساس کنید که با یک رخداد غیرطبیعی و مسخ شدگی غیرعادی مواجه هستید و با دقت بیشتری فیلم را دنبال کنید.
ریتم فیلم مهمترین عنصر آن است. پولانسکی برای کنترل ریتم حتا در انتخاب لنزهای دوربین خود نیز دقیق شده و از آنها برای تمدید زوایای مورد نیاز بیننده برای درک بهتر موقعیت استفاده کرده است تا مجبور نباشد دوربین را به حرکت اضافهای وادار کند یا قطعی در سکانس به وجود آورد. هوشمندی او در حفظ ریتم کاملا در خدمت روایت است و مخاطب باهوش میتواند بفهمد که چه رمز و رازی بین این تداومها و قطعهای حسابشده پنهان است و پس از کشف آنها فیلم را بهتر و واضحتر ببیند.
فیلم Based on a True Story احتمالا یکی از قدرنادانستهترین فیلمهای اخیر پولانسکی است که واقعا در ظاهر یک فیلم خیلی خیلی معمولی است، اما دیری نخواهد گذشت که این اثر سینمایی جای خود را در بین سینهفیلها باز میکند و به یک فیلم کالت جدی تبدیل میشود که با هر بار تماشا بیشتر درک خواهد شد.