بندیکت کامبربچ (Benedict Cumberbatch) این بازیگر خوشصدا و خوشچهرهای که نقشهایش از «شرلوک هلمز» تا «دکتر استرنج» را شامل میشوند، باری گفته که تنها از ایفای دو نقش در کارنامهی کاری بلندبالایش خرسند است.
یکی از این نقشها «هملت» است که در سال 2015 آن را ایفا کرد. دیگری؟ پاتریک ملروز، نقشی که به آن هجوم میبرد -و آن را فتح میکند- متعلق به سریالی با همین نام است از شبکهی شوتایم که پخش آن مدتی است تمام شده.
بخشهایی از این نقش، شرورانه سرگرمکنندهاند، بخشهایی دیگر به طرز چشمگیری دراماتیک. اما همهی این نقشآفرینی تکاندهنده و باورپذیر است.
رمان اول با نقشآفرینی پاتریک ملروز (Patrick Melrose) -یک اریستوکرات بریتانیایی با گذشتهای که مدام روح او را آزار میدهد، و اعتیادی که تقریبا او را میکشد- در سال 1991 منتشر شد. همانند دیگر قسمتهای آن توسط «ادوارد سنت آوبین» نوشته شده، و بیشتر به یک اتوبیوگرافی دراماتیک از تلاش او برای نبش قبر و مقابله با شیاطین درونش و نیز کودکیاش میماند.
مادر سنت آوبین زن ثروتمند آمریکایی که نه تنها به پدر انگلیسیاش پول، که قدرت نیز اعطا کرد. سوءاستفاده از این قدرت، به پاتریک جوان و مادرش نشانه رفت و این کار سخت ظالمانه و شدید بود، و حالا در این مجموعهی تلویزیونی به آرامی برملا شده است.
دو قسمت ابتدایی سریال پاتریک ملروز، داستان دو کتاب اول را روایت میکنند، اما نه به همان ترتیب. یک خط داستانی، سوءاستفادهی دهشتناک پدر از فرزند 5 سالهی خود را برملا میکند. دیگری،پاتریک را در 20 سالگیاش زمانی که با اعتیاد به هروئین دست و پنجه نرم میکند، در حالی نشان میدهد که از مرگ پدرش مطلع شده و برای جمعآوری خاکستر او به نیویورک سفر میکند.
دو سوال در مواجهه با سریال پاتریک ملروز به وجود میآیند. اول: آیا پاتریک میتواند از این چرخهی تلخ و خصمانهی مصرف مواد خارج شود؟ و دیگری: چه چیزی او را به این چرخه وارد کرده است؟
برای رسیدن به پاسخ سوال دوم، ما زمان زیادی را به تماشای کودکی پاتریک میگذرانیم، جایی که «سباستین مالتز» نقش پاتریک را در کودکی بازی میکند و «جنیفر جیسون لی» نقش مادرش را و اما مهمتر از همه، «هیوگو ویوینگ» در نقشی که از شدت فرومایگی ترسناک میشود، پدر پاتریک است.
سکانسهای گذشته، حتا آنهایی که یک مهمانی شام معمولی خانوادگی را به تصویر میکشند، یا هواخوری تابستانه زیر درخت انجیر را یاداور میشوند آنقدر قدرتمند هستند که حتا متوجه نمیشوید کامبربچ برای زمان زیادی در این قسمتها حضور ندارد. و زمانی که او هست، این بازیگر آنقدر در بازتاب همهی درد و رنجها و احساسات پاتریک حاذق است که ما را در هر قدم مخاطرهآمیز این مسیر با خود همراه میکند.
دیگر بازیگران سریال، از جمله «بلیث دنر»، «آلیسون ویلیامز» و «هالیدی گرینجر» به این سریال کمک میکنند، اما این کامبربچ است که میتواند تمامقد در هیبت شکننده و پر تلاطم پاتریک ملروز ظاهر شود و گسترهی کاملی از احساسات، از ناتوانی در کنترل خشم تا زار زدن همچون یک کودک که در جستجوی مادر خود تنها به غریبهها رسیده است را بینقص و بدون لحظهای شکنندگی به اجرا بگذارد.
«دیوید نیکولز» که این داستان را برای تلویزیون اقتباس کرده و «ادوارد برگر» که هر پنج اپیزود را کارگردانی کرده است، به طور واضحی در همان خطی قرار دارند که ستارهی اصلی آن، کامبربچ در آن حرکت میکند.
داستان شخصیت پاتریک ملروز، به طرزی فراموشنشدنی درگیرکننده است، و همینطور تماشای این سریال کوتاه. یکی از سخنان پدر پاتریک که مدام در طول سریال تکرار میشود میگوید: «یا با بهترین برو، یا تنها.» تماشای پاتریک ملروز، با بهترین رفتن است.