همهی قهرمانان فیلمهای اکشن در تاریخ سینما، برای رفتار خصمانه و خشونتبار خود دلایلی دارند که معمولا در ابتدای داستان فیلم، منطق روایت را توجیه میکند و بار سنگین قضاوت را از روی دوش تماشاگر برمیدارد. تنها در چنین شرایطی است که بینندهی فیلم اکشن ممکن است با خیال آسوده به تماشای فیلم بنشیند و با قهرمان آن همراهی کند. در حالی که «جان ویک» یک قهرمان دوستداشتنی برای مخاطبین بیشمار مجموعه فیلمهایش محسوب میشود، آیا واقعا تلاشی که فیلم در شکل دادن به این منطق داستانی و توجیه رفتار قهرمانش میکند کافی است؟ در ادامه با نقد و بررسی فیلم John Wick: Chapter 2 با گیمنیوز همراه باشید.
«جان ویک» یک آدمکش حرفهای و کاملا زبانزد است که در حقیقت روزگاری در حرفهی خود بهترین بوده، تا زمانی که تصمیم میگیرد از دنیایی که زمانی در آن زندگی میکرده فاصله بگیرد و از چرخهی تبهکاران خارج شود. اما مطابق منطق همهی داستانهای اکشن با اساس «انتقام» گذشتهی قهرمان او را رها نمیکند. دلیلی برای آسوده خوابیدن جان ویک وجود ندارد وقتی مردی با یک پیمان خونی قدیمی به خانهاش میآید و او را تهدید میکند و زمانی که جان تصمیم گرفته دوباره به روزهای بازنشستگیاش فکر کند، خانهاش را به آتش میکشد. این یعنی جان ویک دوباره وارد بازی شده است و دوباره جواز آدمکشی بر پردهی سینما را به دست آورده است.

چنانچه تا اینجا با فیلم مشکلی ندارید به خاطر این است که اطلاعاتی از شما پنهان شده که دانستن آنها بر روند داستان تاثیر میگذارد. در مواجهه با چنین صحنههایی و اساسا وجود شخصیتی مثل دیآنتونیو باید به این اندیشید که چرا جان زمانی حتا به بازنشستگی فکر میکرد؟ چرا او زمانی که فرصت داشت کارهای عقبماندهاش را تمام کند این کار را انجام نداد؟ و بعد اینکه دلیل مماشات جان با سانتینو در برخورد اول چه بود؟ درست است برای همهی این سوالات پاسخهای باورپذیری در فیلم وجود دارد که در زمان مناسب مطرح میشوند تا بتوان گفت فیلمنامه چفت و بست دارد و به جزئیات منطق داستانی توجه ویژهای شده است. اما، یک ایراد اساسی که اتفاقا ریشهی به وجود آمدن این سوالات است همچنان بیپاسخ باقی میماند.
چرا جان ویک که بدترین آدم روی زمین و حرفهایترین قاتل است از کارش کنارهگیری میکند؟ اساسا چه فعل و انفعالی در یک انسان به این قساوت رخ داده تا او را از ادامهی مسیری که در پیش گرفته باز دارد؟ فیلم این اپیفنی ناگهانی را با جادوی «عشق» توجیه میکند و اتفاقا آن را بارها و بارها در انواع مختلف مطرح میسازد تا خیال تماشاگر را از این بابت راحت سازد. اما ما از این عشق چه میبینیم؟ یک گذشتهی مبهم و بسیار کوتاه که متعلق به خاطراتی است که در ذهن جان ویک مرور میشوند و چند سوغاتی ارزشمند از آن. عشق اما جان ویک را به آدم متفاوتی تبدیل نکرده است. چه تغییری در او روی داده که او بعد از کشته شدن سگش و ربوده شدن ماشینش دوباره به همان آدم قبلی و بلکه بدتر تبدیل میشود و حمام خون راه میاندازد؟ عشق تنها مسکنی موقتی برای جان ویک بوده است و به همین دلیل است که نمیشود تغییر او را باور کرد و تا پایان داستانهای جان ویک نیز تماشاگر همچنان به دنبال سوالات منطقی داستان و جوابهای آن میگردد.
وقتی اساسا این سوالات وجود دارند، فیلم در پرداخت داستان و شخصیتهای خود موفق نبوده است، حتا اگر بتواند آنها را به بهترین و قابل قبولترین شکل ممکن پاسخ دهد. تا پایان داستان این دغدغه در ذهن بیننده وجود دارد که حرکتهای بعدی جان ویک توجیه شوند، و با حرکتهای قبلی او در تضاد یا تناقض نباشند. فلسفهی «انتقام» در فیلم به همین خاطر دگرگون میشود و جان ویک بیشتر رفتاری شبیه به «کینه» از خود بروز میدهد تا اینکه در حقیقت به دنبال انتقام باشد. او خشم خود را در مسیر رسیدن به هدفش بر نیروهای کمکی دشمن خالی میکند و همیشه زمانی که به نفر اصلی میرسد یا گذشت میکند یا کار را سریع و بدون درد انجام میدهد.
جان ویک به هر حال یک آدمکش است و تصمیمی که برای بازنشستگی موقتی به خاطر عشق زندگیاش گرفته بوده او را به آدم بهتری تبدیل نمیکند. او بروس وین نیست، بلکه از تیپ آدمهایی است که میتواند پدر و مار بروس را به قتل رسانده باشد. و حالا او به یک ابرقهرمان فیلمهای اکشن تبدیل شده که دیالوگهای کوتاه و خالی از لحن را به شکلی خصمانه رو به دوربین ادا میکند و در صحنههای اکشن و تیراندازی فوقالعاده و تقریبا باورنکردنی ظاهر میشود.

نکتهی مهم در فیلم John Wick: Chapter 2 این است که این فیلم بهتر از فیلم قبلی ساخته شده ولی حس و حال آن را ندارد. بازگشت کیانو ریوز به صحنهی فیلمهای اکشن دست اول، بعد از تجربهی خودش در کارگردانی که به نظر قابل قبول اما کمتر از اندازه میرسید، در کنار فیلمبرداری یکدست و میزانسنهای آرامشبخش و پایینتر از خط دید، و تضادی که ریتم کلی فیلم با ریتم سکانسهای اکشن داشت، از قسمت اول داستانهای دنبالهدار جان ویک فیلم مقبولتری ساخته بود. اگرچه فیلم دوم قطعا برای هر بینندهای تجربهی کاملتر و کمایرادی است که با صحنههای جذاب و سریع و زد و خوردهایی به نحو احسن کورئوگرافی شده تزئین شده است.
شاید در مواجهه با جان ویک 2 به عنوان یک فیلم اکشن، کم شدن رنگ خلاقیت در نبردهای تن به تن و روی آوردن کارگردان و صحنهپرداز به تکرار حرکات کمی آزاردهنده باشد. شما اگر در یک فیلم اکشن یک حرکت را دو بار ببینید به نظرتان نقصی در آن وجود دارد، حال آنکه در John Wick: Chapter 2 ممکن است یک حرکت را چندین بار در یک سکانس ببینید که از ارزش فیلم قطعا کم میکند. اما فیلمبداری و چینش حرکات آنقدر پیچیده و قدرتمند است که چنین موضوعی برای تماشاگر کم اهمیت باقی بماند و آزاردهنده نشود. کارگردانی درگیری پایانی فیلم، عجیب و غیرقابل پیشبینی است و فیلمبرداری این سکانسها از ابتدا تا انتها شما را روی لبهی صندلی نگه میدارد. حضور دلنشین کیانو ریوز در نقش جان ویک هم همواره دلیلی دیگر برای دوست داشتن این فیلم است، اگرچه او به جز حرکات رزمی و شلیک گلوله، کار زیادی در این فیلم نمیکند. مگر در صحنهی پایانی فیلم که ترس و وحشت را میتوان از نگاه او فهمید و یکی از بهترین بازیها را از یک بازیگر سینمایی که مدتها است از او بازی واقعی گرفته نشده است شاهد هستیم.
فیلم John Wick: Chapter 2 یک فیلم اکشن خوشساخت با فیلمنامهای به مراتب بهتر از فیلم قبلی است، اما متاسفانه بر همان زمینی بنا شده و بالا رفته که خرابهای بیش نبود. یک ساختمان شبک و مدرن که شما را به وجد میآورد، اما با یک لرزش نه چندان قوی فرو خواهد ریخت. پس بهتر است خیلی روی آن حساب باز نکنیم و به عنوان ساعاتی برای سرگرمی از آن لذت ببریم. چون ماندن در خانهای که هر لحظه امکان فروریزشش وجود دارد، کار اصلا عاقلانهای نیست.