کمپانی Devolver Digital از سال 2009 در شهر تگزاس آمریکا و با هدف نشر بازیهای مستقل تأسیس شد و از آن زمان همواره عناوین سرگرم کنندهای را برای مخاطبان صنعت ویدئوگیم عرضه کردهاست. از نشر بازی محبوب Hotline Miami گرفته تا Ape Out، جدیدترین اثر Bennett Foddy جاهطلب و هچنین بازی Gris، دستپخت استودیو اسپانیایی خوشذوق Nomada، همگی مهر تأییدی بر خدمت کمپانی Devolver Digital به صنعت بازی است و نباید تأثیر بهسزای آنها را بر این مدیوم نادیده گرفت. اما Devolver در اواخر خرداد امسال یکی از سرگرمکنندهترین عناوین سال 2019 با نام My Friend Pedro را برای پلتفرمهای سوییچ و کامپیوترهای شخصی روانه بازار کرد تا ثابت کند به دور از هیاهوی این صنعت سعی بر به کرسی نشاندن هدف خود و سازندگان بازیهای مستقل دارد و در این مهم به خوبی هرچه تمامتر عمل کردهاست. اما به راستی این هدف چیست؟ در ادامه و با نقد بازی My Friend Pedro با گیم نیوز همراه باشید.
نقد و بررسی ویدئویی بازی My Friend Pedro را در آپارات گیمنیوز تماشا کنید.
My Friend Pedro از همان ابتدای انتشارش با واکنش بسیار عالی منتقدان و مخاطبان خود روبهرو شد؛ انگار قرار نیست از این دست آثار سیر شویم و هنوز هم یکتنه به دل دشمن زدن و از بین بردن آنها با روشهای مختلف حس بینظیری را به ما القا میکند. تنها ساخته استودیو Deadtoast Entertainment که برای ساختش از انجین محبوب بازیسازان مستقل یعنی یونیتی بهره گرفته شده، اثری پلتفرمر و اصطلاحاً Shoot`em Up محسوب میشود و همچون حال و هوای سری فیلمهای John Wick مخاطب را در نقش آدمکشی حرفهای قرار میدهد که موزی به نام Pedro! الهامبخش اوست.
کاراکتر یاد شده در ابتدای بازی در یک قصابی به هوش میآید و به نظر میرسد چیزی از گذشته خود و اینکه چرا در یک قصابی بزرگ بیهوش شده به یاد نمیآورد. او آدمکشی بدون نام، بدون چهره و بدون هرگونه صداییست. اینجاست که دوست شوخطبع او یعنی Pedro عزیز ظاهر شده و او را راهنمایی میکند. این قصابی بزرگ توسط فردی نچسب به نام Mitch اداره میشود و به گفته Pedro، او و افرادش به دنبال کاراکتر اصلی بازی هستند و او باید با استفاده از مهارتهایی که در حرفه آدمکشی دارد از آنجا بگریزد.
جهان نه به یک انسان قهرمان، بلکه به انسانی حرفهای نیاز دارد
بازی در همان ابتدا به وسیله این موز دوستداشتنی! مکانیزمهای اصلی بازی را به گیمر آموزش میدهد. اگر تاکنون موفق به تجربه این بازی نشدهاید بدانید که از همان ابتدای بازی حسابی به انتخاب خود افتخار خواهید کرد و خود را غرق در از بین بردن دشمنان خود با راههای مختلف خواهید یافت. اصلیترین مکانیزم بازی امکان کند کردن زمان به صورت محدود است و برای پیشرفت در بازی نیاز دارید که از این امکان به خوبی استفاده کنید. قاتل حرفهای داستان ما برای فرار از اصابت تیر به بدنش از چرخشهای سریع به دور خود بهره جسته و باید بدانید که کاربرد این کار فقط محدود به فرار از مهلکه مرگ نخواهد شد. هنگامی که در حال پریدن هستید و زمان را کند میکنید کاراکتر اصلی بازی شروع به پشتک زدن میکند و این امکان وجود دارد که در همان وضعیت معلق، دشمنان را به کام مرگ بفرستید. متأسفانه کتمان این حقیقت که کشتن دشمنان در این شرایط لذتی بی چون و چرا دارد، کاری عبث است!
تکه تکه کردن دشمنان، امری اجتنابناپذیر
رمز موفقیت بازی در این است که هیچگاه مخاطب خود را رها نکرده و با پیشرفت در مراحل بازی، المانهای زیادی دستخوش تغییر شده، راههای کشتن دشمنان افزایش یافته و همچنین سلاحهای متفاوتی نیز در اختیار گیمر قرار میگیرد. بعضی اسلحهها را میتوان به صورت دوتایی استفاده کرد و همزمان دو نقطه را هدف گرفت، اما میتوان گفت لذتی که استفاده از شاتگان برای از بین بردن دشمنان به شما میدهد، وصف ناشدنیست. اما استفاده از اسلحه گرم، حداقل به صورت مستقیم تنها راه کشتن حریف نیست؛ همانطور که در سری Hitman گفته میشود، قاتل حرفهای کسیست که بدون استفاده از اسلحه این کار را انجام دهد. پروتاگونیست بازی ظاهراً مهارتهایی نیز در نبرد تنبهتن دارد و از آن هیجانانگیزتر اینکه گاهی میتوانید به وسیله پرتاب یک توپ بسکتبال یا بقایای اجساد به سر دشمنان یا بهره جستن از انعکاس برخورد گلوله به تابلوهای فلزی یا ماهیتابهای که در هوا معلق ساختهاید ، آنها را از سر راه بردارید. شلیک به مواد منفجره، راه دیگری برای لذت بردن از کشتوکشتاریست که به راه میاندازید.
تنوع، عامل اصلی ثبات My Friend Pedro در حفظ هیجان
جهان بازی نیز به شکل عجیب و غریبی طراحی شدهاست؛ از قصابی بخش اول بازی که گذر کنیم، کاراکتر اصلی بازی همراه با Pedro سر از مکانی درمیآورد که گروهی جایزهبگیر (Bounty Hunter) آنجا را اداره میکنند و روی سر او قیمت خوبی گذاشتهاند. او همچنین در عالم خیال خود به دنیای Pedro نیز سری زده و با بدخواهان دنیای موزها سروکله میزند! او در ادامه به فاضلاب زیرزمینی گستردهای وارد میشود که ظاهراً پلی است برای رسیدن به دنیای اینترنت و گیمرهای طرد شده همراه با آرکیدهای خود تحت فرمان دیکتاتوری به نام Ophelia بر آنجا حکومت میکنند! حال اینکه چرا و چگونه کارتان در بازی به اینجا میرسد، میتوانید دلیلش را از Pedro بپرسید!
نکته جالبی که در بازی وجود دارد فاصله گرفتن از سبک و سیاق اصلی بازی به هنگام مبارزه با باسفایتهای کم تعداد بازی است. به طور مثال هنگامی که قصد دارید از دست Mitch، همان قصاب عصبانی و افرادش فرار کنید، وارد یک تعقیب و گریز خیابانی خواهیدشد و باید در کنار راندن موتورسیکلت خود، دشمنان را از سر راه بردارید. در مورد دیگر، باید از ارتفاع چندصدمتری یک آسمانخراش به پایین پریده و مبارزه خود را در هنگام سقوط با سرعت هر چه تمامتر پیش ببرید.
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کنیم، پیچیدهتر شدن طراحی مراحل و Level Design بازی با پیشروی در مراحل آن است. هرچه که گیمر به مراحل بالاتری برسد، چالشهای بیشتر و خطرناکتری بر سر راهش قرار میگیرد؛ به گونهای که شاید در مراحل پایانی دستوپنجه نرم کردن با این چالشها به مراتب سختتر از کشتن دشمنان باشد. در برخی مراحل زنگهای خطری وجود دارند که اگر افراد از حضور شما آگاه شوند، تلاش میکنند این زنگها را فعال کنند که در اینصورت اسلحهای خودکار شما را هدف میگیرد. درها و سطوح متحرکی پیش روی شما قرار دارد که با هم در ارتباط هستند و باید با استفاده از دکمههایی که کنترل آنها را برعهده دارند، راه را برای خود هموار سازید. گاهی بر سر راه خود، مینها، لیزرها و سنسورهایی وجود دارد که اگر با آنها برخورد کنید به شدت آسیب خواهید دید. همه اینها باعث تزریق تنوع به گیمپلی بازی پساز طی چندین مرحله میشود. پیچش داستانی در مرحله پایانی بازی نیز حسن ختام جذابی را برای آدمکش حرفهای و دوستش رقم میزند.
حالا فکر میکنم بتوانیم به سوالی که در ابتدای این نقد مطرح شد، پاسخی صحیح و مختصر بدهیم. به نظر میرسد Devolver Digital به عنوان ناشر و استودیوهای سازنده بازیهای مستقل که در این چند سال آثار کمنظیری را تولید و عرضه کردهاند، همگی بر این مسأله تأکید دارند که هنوز هم در کنار بازیهای بزرگ و پرخرجی که طعم یکنواختشان دل هر گیمری را پساز چند ساعت میزند، میتوان بازیهای مستقلی تولید کرد که خلاقیت سرشاری در آنها نهفته و هدفشان نیز سرگرم کردن هرچه بیشتر مخاطب باشد. بازی مستقل My Friend Pedro نیز از این قاعده مستثنا نیست و در آن سرگرمی حرف اول و آخر را میزند.