اگرچه آمریکاییها خود در دوران جنگ سرد و بعد بیشتر با هالیوود و رسانههای ریز و درشت تلویزیونی و غیرتلویزیونیشان معنا و مفهوم پروپاگاندا را چند درجه ارتقا دادند، حکومت رایش در آلمان پیش و هنگام جنگ جهانی نیز تکیه زیادی بر همین اصل و استفاده از آن برای کنترل ذهن شهروندان، همقسمان و همراهان خود داشت. تایکا وایتیتی نویسنده و کارگردان فیلم Jojo Rabbit با نگاه متفاوتی قصد داشته تا اثر این تبلیغات را نشان دهد و با استفاده از یک حکومت شکست خوردهی فاشیستی، موضوعی که هنوز هم در جهان از اهمیت برخوردار است را به زبان سینما بازطرح کند. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Jojo Rabbit همراه گیمنیوز باشید.
Jojo Rabbit یک درام جنگی نوجوانانه است که قصهی شخصی خود را در فضایی کاملا فانتزی از دوران حکومت حزب نازی بر آلمان و سالهای پایانی جنگ جهانی دوم روایت میکند. فیلم نشانههایی از کمدی را در خود دارد اما بهترین صحنههایش از متن و پرداختی کاملا تراژیک خلق شدهاند، بنابراین تلاش لحن فیلم (در بازی و بیشتر کارگردانی) برای کمدی به نظر رسیدن شاید در ابتدا کمی ناخوشآیند به نظر برسد. رفته رفته با آشنا شدن تماشاگر با شخصیتها و موقعیت هر کدام در داستان، این لحن کمدی موضوعیت خود را پیدا میکند و میتواند به عنوان یک ابزار برای هجو موقعیتِ تاریخی اسفناک در نظر گرفته شود. اولین مواجهه با همهی شخصیتهای فیلم از این لحن کمدی برخوردار است و تنها بعد از عبور از این مرحله است که بیننده متوجه میشود نباید آنها را خارج از قاموس خود جدی بگیرد.

«جوجو» پسر آلمانی تنهایی است که معتقد است گوش دادن به فرامین هیتلر تنها راه نجات کشور و نژاد برتر ژرمن است. او در خیالات خود با «آدولف» (با بازی تایکا وایتیتی) همکلام میشود و برای همهی تصمیمات خود در حیطهی موضوعی حزب نازی و سرسپردگان هیتلر با او مشورت میکند. فیلم با حضور آدولف در اتاق جوجو آغاز میشود و یک رابطهی مستحکم بین این دو را نشان میدهد. این رابطه در طول فیلم سیر جالبی را طی میکند و نشانگر حضور نمادی از پیشوا در ذهن افراد و به خصوص کودکانی است که در معرض تبلیغات قرار گرفته و به نوعی تحت تاثیر پروپاگاندا و کنترل ذهنی آن قرار گرفتهاند. در ادامهی فیلم در مقاطع مهم سناریو برای شخصیت جوجو، حضور آدولف تعیینکننده میشود و چنان ادامه مییابد تا در پایان با تلاش جوجو برای رسیدن به صلحی ذهنی با شرایط، در اوج ناملایماتی که از سوی نازیها به او و خانوادهاش تحمیل شده است به یک نقطهی اوج رسیده و به پایان برسد. پایان شخصیت آدولف در داستان جوجو، همزمان با پایان کار هیتلر و حزب نازی در داستان کلی فیلم روایت میشود که از دقت تاریخی لازم برخوردار نیست.
«رُزی» مادر جوجو (با بازی اسکارلت جوهانسون) است. او در حالی که از حضور پسرش در کمپ نازیها و علاقهی جوجو به آدولف هیتلر به عنوان پیشوا حمایت میکند، در خفا یک ضدنازی است و فعالیت اجتماعی خود را دنبال میکند. سرنوشت رزی بسیار تلخ است و به غایت دراماتیک روایت میشود، اما لحظات حضور او در داستان فیلم بسیار شیرین و خوشآیند هستند. رزی بار انسانیت را در فیلم به دوش میکشد و رفتار او با «السا» و رابطهاش با جوجو و پشتیبانی عاطفیاش از او در عین حال که خود در شرایط دشواری قرار دارد و در کنار مبارزهاش با حزب، بزرگ کردن جوجو به تنهایی و در نبود پدر هم شرایط او را پیچیدهتر و سختتر میکنند. خروج تراژیک رزی از داستان برای جوجو تقریبا تحملناپذیر است و او را به نقطهی اپیفنی مقصود فیلمنامه میرساند. همزمانی این اتفاق با به اوج رسیدن خط داستانی جوجو و السا و نیز تیره شدن رابطهی او با آدولف یکی از نقاط قوت برجستهی فیلمنامهی فیلم Jojo Rabbit است.
ساختار فیلم Jojo Rabbit در کنار شخصیتهای اصلی خود به شخصیتهای فرعی زیادی هم نیازمند است. برای اینکه روایت از هر نظر به هدفی که دارد نزدیک شود، شرایطی از جنگ جهانی، آلمان نازی و تلاشهای حکومت هیتلر برای کنترل شهروندان و استفاده از آنها به عنوان پشتیبان و نیروهای انسانی حاضر در جبهههای جنگ (و پشت جبههها) ترسیم میشود که با واقعیت فاصله دارد، و همانطور که گفته شد شرایطی فانتزی شده از واقعیتی با رنگ تیره است که به طور قطع برای سینمایی در این ژانر و با این قد و قامت مناسب نیستند. دوربین از زاویهی دید جوجو وقایع را روایت میکند و بدیهی است که یک پسر بچه دیدی امیدوارانهتر و خوشبینانهتر و رنگیتر به جهان خود داشته باشد. مواجههی جوجو با واقعیتهای زندگیش در این دنیا نیز به همین خاطر با قابهای متعادل، سوژههای شاداب و رنگهای غلیظ همراه است که نشان میدهد کارگردان در کنار تزریق ملاحت و نگاه طنازانهی خود به داستان فیلم برای رسیدن به یک سبک هنری سینمایی نیز تلاش کرده است.
«کاپیتان کلنزندورف» (با بازی سم راکوِل) دیگر شخصیت مهم داستان است که از بدو ورودش به فیلم Jojo Rabbit تاثیر خود را بر آن میگذارد و چهرهای متفاوت از یک سرهنگ ارتش نازی ارائه میدهد. حضور این شخصیت در داستان به نقش او در پیشرفت داستان و در پایانبندی عارفانهاش محدود نمیشود، بلکه به خودی خود یک آشناییزدایی منحصر به فرد از آن تیپ شخصیتی افسران نازی است که در حافظهی ما با سینما به عنوان مردانی زمخت، بدون عاطفه و غیرقابل تحمل ثبت شدهاند که اتفاقا پدرانی مهربان و خانواده دوست بودهاند. راکوِل که پیش از این بازیاش در نقش «جرج دابلیو بوش» پسر در زمان ریاست جمهوری آمریکا هم آشناییزدا و ساختارشکنانه بود، این بار در یک نقشآفرینی کمدی منحصر به فرد نیز موفق میشود شخصیت کلنزندورف را از کلیشهی ذهنی بینندگان خارج کرده و او را به چیزی بیشتر از یک تیپ افسر نازی تبدیل کند.

در نهایت فیلم Jojo Rabbit به اثری فراتر از انتظار مخاطب تبدیل میشود و در حالی که گرفتار برخی کلیشهها است و با برخی کلیشههای دیگر به درستی نمیجنگد، موفق میشود در فضایی که مدتها به جولانگاه تبلیغاتی سینمای آمریکا تبدیل شده بود، با قصهای شریف و شخصیتهایی دوستداشتنی ضمن ارائهی تصویری ناراحتکننده از قدرت تبلیغات احزاب و حکومت فاشیستی آلمان نازی تا پیش از پایان جنگ جهانی دوم و مرگ هیتلر، بر کنترل ذهن انسانها و اثرات مخرب ایدئولوژی حرف میزند و از برههای پایان یافته از تاریخ مدرن بشر، ریسمانی جهانشمول و امروزی و اینجایی میبافد که به همان دلیل که آدمهایی مثل رزی در آن زمان با احساس نیازشان به آن چنگ میزدند، آدمهای امروزی مثل ما نیز به چنگ زدن به آن نیاز دارند.