آنچه از سالهای میانی دههی 2010 با عنوان تلاش زنان برای مبارزه با آزارهای جنسی در آمریکا آغاز شد در سالهای پایانی این دهه در سینما و تلویزیون در بهترین سطح ممکن به بار نشست. در کنار فیلم Bombshell که موضوع بحث این نوشته است، سریال The Morning Show نیز با شباهتهای بسیار به جریان مبارزه زنان علیه آزارهای جنسی و سوءاستفادههایی از این دست در فضای کاری در آمریکا میپردازد که خود موضوع بحث دیگری خواهد بود. هر دو اثر با قامت کشیده و کیفیت قابل قبول خود، موضوع را از زاویه دیدی حق به جانب روایت میکنند و اگرچه فیلم Bombshell تلاشی برای تحلیل ماجرا و چرایی به وجود آمدن چنین رفتارهایی ندارد، سریال The Morning Show با توجه به زمان بیشتری که در اختیار دارد، با آرامش به بررسی ابعاد مختلف این موضوع میپردازد. فیلم Bombshell اما روایتی است از تلاش شجاعانهی سه زن در یک خط داستانی که به حکمرانی رئیس فاسد و پارانوید شبکه تلویزیونی فاکس خاتمه میدهد. در ادامه با نقد و بررسی این فیلم با گیمنیوز همراه باشید.
فیلم Bombshell همانگونه که خود در ابتدا تصریح میکند، روایتی دراماتیزه شده از یک ماجرای واقعی است. برداشتی سینمایی که بر شانههای حقیقت تلخ جامعهی در حال ترقی زنان در آمریکا ایستاده و با داستانها و شخصیتهای فرعی به یک داستان جذاب و گیرا تبدیل شده است. در این فیلم به طور مشخص به داستان سه زن پرداخته میشود. «مگن کلی» (شارلیز ترون)، «گرتچن کارلسون» (نیکول کیدمن) و «کایلا» (مارگو رابی) که دو تای اولی شخصیتهای واقعی داستان و نفر سوم، شخصیتی خلق شده برگرفته از داستان زنان دیگر است. در این داستانها، این سه زن نقاط اختلاف و مشترک زیادی دارند، اما مهمترین نقطه اشتراک آنها، آزار جنسی «راجر ایلز» رئیس شبکه تلویزیونی فاکس است. آنچه آنها را از هم جدا میکند، فاصلهی طبقاتی حرفهایشان و آیندهای است که برای خود در نظر میگیرند.

گرتچن به دنبال شکایت از راجر و رسوا کردن اوست و برای رسیدن به این هدف نه تنها به خوبی خود را آماده کرده و منتظر فرصت است، که هیچ فرصتی را از دست نخواهد داد و مشتاقانه و با شهامت برای برداشتن قدم اول تلاش میکند. تصویر او در این فیلم تصویر زنی ساختارشکن است که در یک ساختار مردسالارانه گیر کرده، اما به هر حال در پی رهایی و رسیدن به جایگاه واقعی خودش است. او اولین کسی است که علیه راجر اعلان جنگ میکند، اما آخرین نفر نیست. در پی او دهها زن دیگر به فکر مقابله با ترسهای معقول و غیرمعقول خود میافتند. اما تنها فکر کردن کافی نیست. در حالی که در خط داستانی موازی برای «کایلا» اتفاقات مشابهی در حال رخ دادن هستند، کمتر کسی فکر میکند که راجر هنوز هم رفتارهای قدیمی خود را با زنان جوان ادامه میدهد. از جمله مگن که بعدا وجدان خود را با این سوال درگیر مییابد که: آیا این ادامه دار شدن رفتارهای راجر نتیجهی سکوت اوست؟

فیلم Bombshell از یک روایت مدرن و قدرتمند استفاده کرده تا صدای این زنان را به گوش افراد بیشتری برساند. در این راه، علاوه بر شکلگیری و روایت قصههای منحصر به فرد به موازات یکدیگر، ماجرا به شکل جذابی به سیاست و اهمیت رسانه نیز گره خورده است. فیلم تلاش میکند نشان دهد آنچه مخاطب برنامههای تلویزیونی میبیند به همان سادگی که فکر میکند نیست، و یک تصویر بزرگتر و البته پیچیده در پشت پرده مخفی نگه داشته شده است. فرمول قدیمی و جذاب هالیوود برای اهمیت بخشیدن به این تصویر پشت پرده در این فیلم هم به کمک کارگردان آمده و ماجرا در خلال گفتگوهای عمدتا چند نفرهی اعضای تیمهای مختلف در فضای کار روایت میشود تا تک تک افراد حاضر در زمان و مکان وقوع داستان، درگیر آن شوند و ضمن بالا رفتن تنش، این حس به تماشاگر القا شود که نه تنها همهی افراد متاثر از این اتفاقات هستند که آنها را میتوان به نوعی مسبب یا حداقل تشدید کنندهی بحران هم دانست. اهمیت پول و قدرت (هم سیاسی و هم اقتصادی و فرهنگی) در نهایت آن چیزی است که فیلم Bombshell از دنیای مردان برای مخاطب خود به یادگار میگذارد و شجاعت و فداکاری را هم، از دنیای زنان.
فیلم Bombshell روایت سهمگینی از فروریختن استیلای یک مرد قدرتمند است که سالها پشتش به سکوت و «وفاداری» زنان دیگر گرم بود. اما زمانه عوض شده و همانطور که زنان میخواهند در دنیای امروز بدون تعرض زندگی کنند و حرفهی خود را ادامه دهند، در آن با تکیه بر تواناییهای خود صاحب جایگاه شوند و پیشرفت کنند و هیچ رئیس جمهوری نتواند آنها را با القاب زشت و ناشایست مورد خطاب قرار دهد، مردان هم به دنبال راههای جدیدی برای حفظ برتری خود نسبت به زنان هستند. «روپرت مرداک» صاحب اصلی فاکس، هنگامی که میخواهد خبر اخراج راجر آیلز را اعلام کند، به وضوح تصویری از این تلاش برای حفظ جایگاه برتر ناشی از پول و قدرت ارائه میدهد و زمانی که کایلا تصمیم میگیرد از فاکس، حتا بدون حضور راجر هم جدا شود، این پیام به مخاطب میرسد که هنوز راه درازی تا رسیدن به وضعیت تعادل باقی مانده است.