با ادامهدار شدن استقبال از فیلم Extraction که شاید تنها فیلم اکشن جدید قابل تماشای این روزهاست، تعداد بسیار بیشتری از علاقهمندان به سینما نیز با ایدههای پنهان این فیلم آشنا میشوند. اکشنی که با همکاری کارگردان و بازیگر فیلمهای مارول ساخته شده است و یک فیلم تر و تازهی دو ساعته است که میتواند شما را به خاطر لذت بردن از صحنههای شلوغ، سریع و هیجانانگیزش با خود همراه کند. فیلم Extraction با اینکه فیلم خوشساختی است و حتا در چند سکانس نوآوریهای جذابی در صحنهپردازی و کارگردانی نیز داشته، یک فیلم با دامنهی تاثیر وسیع اما با عمری کوتاه است که در حال حاضر دیدنش بهتر از ندیدنش است، اما طولی نمیکشد که به دست فراموشی سپرده میشود و قابل تکرار نیست. در ادامه با نقد و بررسی فیلم سینمایی Extraction همراه گیمنیوز باشید.
فیلمسازی در هالیوود با وجود کلیشهها و فرمولهای پر زرق و برقی که جواب میدهند و مخاطب را به سینما میکشانند، امروزه کار بسیار سادهای است. البته نه برای سینماگران مستقل با ایدههای جذاب و فیلمنامههای پرشور، که برای کمپانیهای بزرگی همچون دیزنی و فاکس و وارنر و غیره که هنوز هم عملا به شکل سنتی و با ایدهی تهیهکننده فیلم میسازند. فیلم اکشن Extraction نمونهی خوبی برای نمایش این روند حاکم در هالیوود است. فیلمی پر خرج که قطعا بدون بودجهی هنگفتش ممکن نبود ساخته شود. اما میبینیم که این فیلم بدون توجه به بازخوردهای منتقدان و تماشاگران در اکران با بودجهای 65 میلیون دلاری ساخته شده و هیچ نگاهی به باکس آفیس هم ندارد. اگرچه قطعا سینما صنعت سودآوری است و سینماگر میخواهد از قبل فیلمی که ساخته درآمد کسب کند، اما سود اینگونه آثار در تولیدشان است.
آنچه فیلم Extraction را قابل تماشا میکند همین مسئله است. فیلم با وجود اینکه یک فیلمنامهی ساده در ابعاد کوچک دارد، در مقایس بزرگتری ساخته شده است. به نظر میرسد که فیلم یک پروژهی جدی بینالمللی است، چون بازیگران از کشورهای مختلف در آن بازی کردهاند، فیلم در لوکیشن ضبط شده است و گروه تولید آن برای فیلمبرداری به کشورهای مختلف سفر کردهاند و یک ایدهی هالیوودی در جایی خارج از آمریکا و انگلیس رخ میدهد. اینها همه موضوعاتی هستند که برای بزرگ و مهم به نظر رسیدن فیلم خلق شدهاند اما کاربردی بیش از این ندارند. نه فیلم را به یک پروژه بینالمللی تاثیرگذار و واقعی تبدیل کردهاند نه حتا به سیاق آثار تلویزیونی نتفلیکس، با توجه به مخاطب در کشورهای هدف خلق شده و برای آنها شخصیسازی شده است.
فیلمنامه Extraction آنقدر فرمول و کلیشه است که میتوانید آن را دنبالهای برای هر سری اکشن پرطرفداری در هالیوود یا اسپین آفی برای یکی از آنها در نظر بگیرید. نقش «تایلر» (با بازی کریس همسورث) را تام کروز،برد پیت، دنیل کریگ یا آرنولد یا هر بازیگر دیگری میتوانست بازی کند و آب از آب تکان نخورد. ماجرا میتوانست به جای هند در کلمبیا، مکزیک، برزیل، پاکستان، لیبی یا هر کشور دیگری اتفاق بیفتد و باز هم هیچ تغییری در اصل داستان ایجاد نشود. فیلمنامه به جای اینکه موضوع را توجیه کند، توجیهی برای موضوع خود است که دست آخر هم متوجه نمیشویم چه بوده و دقیقا چرا درگیر شدن تایلر به عنوان شخصیت اصلی فیلم با این ماجرا، باید برای ما اهمیت داشته باشد؟
فیلم Extraction سکانسهای زد و خورد و هیجانانگیز زیادی دارد. اگرچه فیلم اصلا تلاش نمیکند به «جان ویک» شبیه شود، چون در همین زمانه خلق شده مجبور شخصیت اصلی خود را تا جای ممکن به جان ویک تبدیل کند. قهرمانی که در نزدیکترین فاصله به نبرد میپردازد. به دشمن خود نزدیک میشود و بدون ترس ماشه را درست روبروی چشمان او میکشد. جان ویک به نوعی سبک قهرمانهای فیلمهای اکشن را تغییر داد (اگرچه هنوز هم قهرمانهای فیلمهای اکشن آمریکایی در واقع نسخهای متفاوت از قهرمانهای کلاسیکی چون «جان وین» هستند) اما فرمول اکشن جان ویکی، در سالهای اخیر برای مخاطب جذابتر بوده است. دیدن درگیریهای نزدیک و تن به تن زیاد در فیلم Extraction با بلاکینگها و کورئوگرافیهای حساب شده اما نه به خوبی جان ویک، نشان میدهد که ایدهی فیلم چقدر برای خود سازنده هم اهمیت نداشته است!
اما مقیاس درگیریها در فیلم Extraction وسیعتر از نبردهای تن به تن و شلیکهای نزدیک با اسلحهی کمری به وسط سر دشمن است. اگر موافق باشید، یک مرحلهی طولانی از بازی ندای وظیفه است که در آن شخصیتها در رفت و برگشتهایی به هم برخورد میکنند و چند بار هم نقششان در داستان تغییر میکند. مهمترین و احتمالا تاثیرگذارترین پیچش داستانی در این فیلم، همراه شدن تایلر و «ساجو» در اکت آخر آن است. و فیلم دقیقا تا سکانس پایانی که روی پل بزرگ داکا اتفاق میافتد و ایدههای پنهانش را نشان میدهد هیچ حرف دیگری برای گفتن ندارد.
البته که قهرمان بودن تایلر و درگیری ذهنیاش برای مخاطب قابل قبول و حتا کمی هم ناراحت کننده است، اما درگیرکننده نمیشود و چون تایلر در واقع شخصیت اصلی داستانِ فیلم هم نیست (بلکه یک ابزار است برای جلو رفتن داستانی که شخصیت اصلیاش پسر ربوده شده و شخصیت منفیاش امیر است) بیش از این هم نمیتوان به آن پرداخت. قهرمان به جای اینکه مستقیما درگیر ماجرا باشد، از نظر روانی درگیر میشود و با احساس همذاتپنداری با «آوی» و ارتباطی که با فرزند از دست رفتهی خود برقرار میکند، به شخصیت درگیر ماجرا تبدیل میشود. فرمولی که حداقل تا پایان این فیلم میتواند مخاطب را با خود همراه نگه دارد، اما دست آخر چه میشود؟
سکانس تعقیب و گریز فیلم فوقالعاده است، فیلمبرداری در این سکانس بینظیر و تعجببرانگیز است و میتوان گفت که کارگردان در فیلم اول خود بلندپروازی کرده و به چیزهایی هم دست یافته است. اما فیلم برای تبدیل شدن به اثری ماندگار به چیزی بیشتر نیاز دارد. به توانایی برقراری ارتباط واقعی با مخاطب. داستان فیلم باید حداقل یک جا برای بیننده مسئله شود. باید یک بار حس کنیم که در موقعیتی مشابه با یکی از شخصیتهای فیلم هستیم. نه آن شخصیت سیاه یا سفید فیلم بلکه آن شخصیت خاکستری که نقش پررنگی هم در فیلم ندارد. اما این ارتباط برقرار نمیشود. شما به عنوان تماشاگر به فیلم وصل نمیشوید. هیچ کدام از دغدغههای شما به عنوان یک انسان ممکن نیست با دغدغههای یکی از شخصیتهای فیلم که در رفتار یا گفتار آنها بازتاب داده شده مستقیم یا غیرمستقیم در ارتباط باشد. مگر اینکه سلطان قاچاق و توزیع مواد مخدر یا یک افسر نیروی ویژهی بازنشسته باشید که در این صورت زندگی شما از این فیلم سینمایی خیلی جذابتر است.
احتمالا بسیاری از تماشاگران ایرانی فیلم Extraction به خاطر بازی گلشیفته فراهانی در این فیلم به سمت آن کشیده شده و آن را تماشا کردند. اما خانم فراهانی که در سالهای اخیر جایگاه خود در سینمای بینالملل را مستحکم کرده بود در این فیلم یک بازی بد از خود ارائه داده است که تصویر خوبی که تا به حال از او سراغ داشتیم را هم به هم میریزد. لحن گلشیفته، بازی با صورتش، نگاههای بیمعنایی که سعی دارد مهم جلوه دهد و نوع حرکاتش در این فیلم اصلا دلنشین نیستند. البته که نقش او آنقدر پررنگ نیست که بتواند به فیلم ضربهای بزند، اما در کنار بازی کریس همسورث به عنوان قهرمان جدید دنیای سینمای اکشن، این بازی چندان هم برازنده نیست.
فیلم Extraction شما را برای انتقال ایدههای پنهان خود همراه میکند. ایدههایی که بعید است یک بار فیلم را ببینید و متوجه آنها نشوید. آن ژنرال فاسد در فیلم و گریم معنادارش، برتری نظامی و احساسی و انسانی نیروهای غربی، معاوضه و معاملهای که در آن تقلب میشود، پولی که هرگز پرداخت نمیشود و قتلهای بیرحمانهای که در کمال خونسردی اتفاق میافتند و شلیکهای متوالی گلوله به سمت هر کس، تصاویر خوشایندی در سینما محسوب نمیشوند اما به واسطهی هنر فیلمسازی، رنگ و آب پیدا کردهاند تا شما ضمن دریافت همهی این ایدهها، از آنچه میبینید لذت ببرید و چند وقت بعد هم آن را فراموش کنید. تا اینکه روزی با شنیدن نام فیلم Extraction اسم گلشیفته فراهانی یادتان بیفتد و چهرهی ژنرالی که او با اسلحهی تکتیرانداز از راه دور از پا درمیآورد!