ریک و مورتی در فصل چهارم این سریال ماجراهای عجیب و بیش از اندازه جالبی داشتند. از قسمت ششم که بدون شک یکی از جذابترین اتفاقات کل این سریال بود تا قسمت هشتم که بهترین اپیزود تاریخ پخش سریال تا به این لحظه محسوب میشود، ریک و مورتی شخصیتهای اصلی داستانها بودند و به ماجراجویی پرداختند. در حالی که قسمتهای قبلی این دو شخصیت را در مرکزیت قرار داده بود، این سریال در قسمت نهم به مسئلهی خانواده پرداخته و دیگر شخصیتهای خانوادهی اسمیت را هم وارد بازی کرده است. شاید در نهایت ارجاع اصلی این قسمت واقعا به بازی «فرزندان مورتا» باشد. بازی ساخته استودیوی Deadmage که خانواده را محور اصلی اتفاقات خود قرار داده و راوی داستان فرزندان کوه مورتا است. اما آیا قسمت نهم از فصل چهارم سریال ریک و مورتی به خوبی دیگر قسمتهای این فصل از سریال هست؟ با هم نگاهی به این قسمت خواهیم داشت.
در این قسمت اعضای خانوادهی اسمیت به رهبری «جری» پدر خانواده، و با همراهی «ریک» به یک سفر غیرضروری میروند. سفری که در آن قرار است جری مهارتهای زندگی کردن را به فرزندان خود بیاموزد. ریک نیز همراه آنها شده اما قول داده که خبری از ماجراجوییهای علمی تخیلی او در این قسمت نباشد، به همین خاطر اولین تنشها بین او و جری شکل میگیرند. ریک به جری میگوید که خانوادهاش به او هیچ نیازی ندارند، نه به این معنا که آنها مستقل هستند و میتوانند خودشان برای زندگی خود تصمیم بگیرند و گلیم خود را از آب بکشند، بلکه به این معنا که جری آنقدر به درد نخور و بیفایده است که نمیتواند ابدا کمکی به دیگر افراد مخصوصا اعضای خانوادهی خود بکند.
در طول سریال بارها نبرد ریک سانچز و جری اسمیت را شاهد بودهایم. هر بار در این نبردها، ریک در نقش یک شمایل پدر کلاسیک قرار گرفته و جری به عنوان یک نمونهی متاخر از کهنالگوی پدر، رفتاری مدرن متناسب با شخصیتپردازی مدرن خود ارائه کرده است. این بار هم، تقابل این دو با هم در یک بعد دیگر به همین سمت میرود. در یک طرف دعوا، ریک که به تازگی از «گایا» که یک سیارهی ناشناخته است بچهدار شده، به جری درس زندگی و پدر بودن میدهد. اما نباید فراموش کرد که جری ابتدا میخواست با دست انداختن ریک و تمسخر او (با به کاربردن لفظ فاک-بوی) نشان دهد که او ارزشی برای مفهوم خانواده قائل نیست. اما پس از آن است که ماجرای اصلی آغاز میشود و شاهد عمیقتر شدن برداشت سریال ریک و مورتی از مسئلهای هستیم که در این فصل بیشتر از هر چیز به آن پرداخته است: آفرینش، خدا و ضرورت دینداری.
پس از آنکه «سامر» با به زبانآوردن جملات کنایی خود ذهنیت واقعیاش نسبت به پدرش جری را به او انتقال میدهد، جری که احساس پوچی و به دردنخور بودن میکند از فرزندان خود فاصله میگیرد و آنها را ترک میکند. رفتاری که در شخصیتشناسی جری جایی ندارد، اما در این قسمت به خوبی توجیه میشود. در طرف دیگر، ریک و دخترش «بث» به ساختن یک تمدن جدید با استفاده از بچههای گایا و ریک مشغول هستند. آنها فرایندی را خلق میکنند که طی آن، هر بچهای که زاده میشود به مسیری ورود میکند که آیندهاش را شکل میدهد. این فرایند شامل چند بخش میشود که نگاه کردن به هر بخش اهمیت ویژهای دارد.
در یک بخش بچههایی که تا پیش از ورود ریک به ماجرا در مقام «دانش» در بدو تولد از بین میرفتند، نجات پیدا میکنند و به مسیر ویژهای هدایت میشوند. کنایهی واضح سریال به تولید مثل انسانها پیش از رسیدن به دانش و تکنولوژی پزشکی برای نگهداری از نوزادان است. در بخش بعدی، آزمایشهایی روی بچههای تازه متولد شده انجام میگیرد و آنها دستهبندی میشوند. دخالت دانش در این مسیر، باعث میشود که عمدهی فرزندان ریک بر اساس استعدادهای ذاتی خود و تواناییهایشان در مسیر درستی برای زندگی قرار بگیرند. دستهبندی ریاضیدانان، ورزشکاران، فضانوردان و دیگر موارد، به ما یاداور میشود که از نظر ریک سانچز این چیزها اهمیت بسیاری دارند. در طرف دیگر، «تولیدناپذیرها» قرار میگیرند که به گفتهی ریک، شامل «دیجیها»، «اینفلوئنسرها» و دیگر افراد به دردنخور جامعه هستند. آنها را یا باید بازیافت کرد و دوباره در این چرخه به حرکت درآورد یا باید از چرخه بیرون انداخت که «در نهایت فرقی با هم نمیکنند.»
سریال در این فرایند یک کنایهی دیگر هم به نظم خیالی دنیا در پرورش انسانها میزند که وسیعتر و مهمتر از کنایهی قبلی است. در یک صحنهی بسیار کوتاه، میبینیم که تازه متولدشدهها به یک فضای شبیه به ماشینِ پینبال فرستاده میشوند و به صورت تصادفی و بر اساس شانس (معنای علمی شانس را در نظر بگیرید -احتمال-)، در جاهای مختلف دنیا پراکنده میشوند. این بخش از ماجرا را حتا دانش هم نمیتواند هضم کند، و جبر جغرافیایی برای سالهاست که تغییرناپذیر و بدون چارهترین اتفاقی است که در دنیا به صورت طبیعی برای انسانها میافتد.
اما جری که ناامید از خود و شخصیت به دردنخور تازه کشف شدهاش است، به صورت تصادفی با تولیدناپذیرها روبرو میشود. همانطور که سامر به او گفت، جری تنها زمانی میتواند احساس مفید بودن بکند که دیگران تا آخرین حد ممکن پایین کشیده شده باشند و آن وقت جری با احمقانهترین و ابتداییترین رفتارهای خود میتواند در نقش یک قهرمان برای آنها ظاهر شود و بر آنها تاثیر بگذارد. همین اتفاق هم میافتد. آن دسته از فرزندانی که از نظر ریک به دردنخور بودند و در گوشهای خارج از فرایند تولید تمدن توسط او انباشت شدهاند، بهترین موقعیت را برای جری فراهم میکنند تا از احساس پوچی و به دردنخور بودن جدا شود و برای یک بار هم که شده احساس مفید بودن داشته باشد. جری در میان آنها که از نظر عقل و تجربه از او بسیار پایینتر هستند به یک پیامبر میماند.
او شروع به تشکیل یک قبیله یا خانوادهی جدید میکند و آنها را برای کمپ کردن آموزش میدهد. کاری که بیشتر از هر چیز دوست دارد اما نشان داده که در آن هم چندان استعداد و مهارتی ندارد. در عوض برای کسانی که هیچ ایدهای راجع به زندگی و تمدن ندارند، او یک منجی و یک پدر لایق است. بنابراین هر چه میگوید را با گوش جان میپذیرند و تلاش میکنند که بهترین نمونهی خود برای جری باشند. رفته رفته آنها در نقش پیروان جری قرار میگیرند و او را برای تغییر دنیا و از بین بردن «شر» (bad) همراهی میکنند. تقابل جری و پیروانش با ریک، بث و فرزندان با استعدادی که تمدن را با سازههای غولپیکر و پیشرفته بنا کردهاند دیدنی است.
اما در این حین یک اتفاق دیگر میافتد و تعادل ماجرا را بر هم میزند. «زئوس» وارد میشود و میفهمیم که اینها در واقع فرزندان گایا و زئوس هستند نه فرزندان مرد. در واقع او تا کنون از گایا فریب خورده و مشغول پرورش دادن فرزندان زئوس بوده است. کاری که از نظر زئوس، خدای خدایان اساطیر یونان باستان، بیهوده و بیفایده است و او کمترین علاقهای به آن ندارد. با پیدا شدن یک شمایل پدر دیگر که از ریک و جری بسیار قدرتمندتر و عظیمتر است، نبرد حساس پدرها در این قسمت به مرحلهی جدیدی وارد میشود. تقابل واقعی ریک سانچز و زئوس، که به گفتهی او تنها یکی از اشکال خداوند است، جذاب اما کاملا به ضرر ریک دنبال میشود. شاید سازندگان میخواهند نشان بدهند که هر چقدر هم علم و دانش پیشرفت کند و به تواناییهای خود بیافزاید، نمیتواند در مقابل هزاران سال اعتقادات بشری ایستادگی کند و محکوم به شکست است.
در حالی که ریک در شرف شکست خوردن از زئوس است، مورتی و سامر تصادفا یک سفینه را به مغز زئوس میکوبند و او را از بین میبرند. سامر که بحران شخصیتی عجیبی را پشت سر میگذارد، به کشیدن مواد عادت کرده و اگرچه این کار از سمت خانواده تقبیح میشود، ریک را به همین خاطر به تحسین وامیدارد، چون همین کار بوده که باعث نجات یافتن ریک از چنگال زئوس شده است. مورتی نیز که این بار اصلا در جریان اصلی ماجرا حضور ندارد، به بازی کردن بازیهای ویدئویی علاقهی زیادی دارد و با تلاش برای پیدا کردن تشابهات کنترل سفینه و کنترلرهای بازی، هدایت سفینه را به دست گرفته و آن را بدون کمترین مهارتی به مغز زئوس کوبیده است. بازی کردن بیش از حد بازیهای ویدئویی هم از سوی خانوادهی اسمیت تقبیح میشود و به خصوص جری با این موضوع مشکل دارد، اما ریک باز هم در اینجا این رفتار مورتی را تصدیق میکند. دیالوگ به یادماندنی ریک در این صحنه، نقطهی عطف متن قسمت نهم از فصل چهارم سریال ریک و مورتی است: «نشئه کردن و ویدئو گیم بازی کردن بهترین کار است، قسم میخورم!»
اما ریک و مورتی در این قسمت کمتر از همیشه شوخی دارد و ابدا در این کار موفق نیست. نه تنها شاهد لحظات خوب از نظر کمدی در این قسمت نیستیم که هیچ شوخی کلامی یا حتا طنز موقعیتی هم در این قسمت یافت نمیشود. دیدن جری و بث در نقشهای مهم در این قسمت اتفاق جذابی است و کنار رفتن زوج ریک و مورتی هم سریال را از یکنواخت شدن نجات میدهد، اما در نهایت یک قصهی معمولی -در مقیاس ریک و مورتی!- روایت میشود و اتفاقات آنچنان جذاب و بهیادماندنی نیستند. تلاش سریال برای ارجاع دادن به اساطیر، که با استفاده از اسم «گایا» (Gaia – Gaea در اساطیر یونان به زمین گفته میشود که یک سیاره نیست بلکه موجودی است قدرتمند و مادر که بعد آسمان و دیگران را به وجود میآورد و با زئوس جماع میکند -بنا بر روایتی-) آغاز و بعد با حضور زئوس تکمیل میشود، نیز فقط جنبهی ابزاری برای پیش رفتن داستان دارد و خبری از استفادهی درست از این شخصیتها و موقعیتهای پیش آمده برای شرح دادن جهانبینی جذاب سازندگان سریال نیست.
در نهایت ریک که با وجود همهی برتریهای خود در این قسمت احساس شکست خوردن میکند، در هنگام بازگشت از این سفر با عصبانیت به جری میگوید که او همچنان به دردنخور است و ذهن فقیری دارد، چون یک چوبدستی قدرتمند و الهی داشته که با آن میتوانسته مثلا سرطان را درمان کند، اما به خاطر خودخواهی و کوتهفکریاش کار احمقانهای با آن انجام داده است. و ریک درست میگوید، جری نه یک پدر واقعی و نه یک پیامبر واقعی بود و از دارایی خود بدترین استفاده ممکن را کرد. بعد از آن هم ریک مورتی و سامر را لو میدهد و آنچه قبلا در سفینه گفته بود را پس میگیرد چون در فضای خانواده بدین شکل میتواند حضور خود را ثابت کند.
نقدی که شما کردید به اصل دین و خدا بود یا برداشت غلط مردم از آن ؟
خودتون چی فکر میکنید؟
ممنونم به خاطر این بررسی و نقد های دقیقی که می نویسید و بهره ی ما رو از این شاه اثر افزایش میدین .
به نظرم چند تا نکته دگه هم اومد که مطرح شدنشون خالی از لطف نیست . یکی اینکه یه فیلم از آرنوفسکی به اسم mother هستش که تو اون فیلم در ابتدا یک مرد و همسرش به عنوان نقش اصلی نشون داده میشن که بعد از فرازو نشیب های فیلم به این واقعیت میرسیم که مرده نماد خداست و زنه نماد جهان و یا هستیه و کل فیلم داستان آفرینش و انسان و تاریخ ادیان و جنگ ها و … هستش که در قالب نمادها نشون داده میشه و دیدنش توصیه میشه. تو اینجا همچین نسبتی بین گایا و زئوس وجود داره که شامل موضوعات گسترده ای از جمله ارتباط آگاهی کل با خاک یا ماده و به چرخش در آمدن آن و مباحثی مثل دمیده شدن روح الهی در خاک و مباحث آمیزش نفس کل با عقل کل و … هستش . نکته دگه اینکه داستان به خدایی که بیرون از انسان هستش و حاصل برداشت نادرست و سطحی از ادیان و فلسفه ها و همچنین اساطیر هستش حمله میکنه و در انتها هم نشون میده که سامر و مورتی با مصرف مخدر های شهودزا high میشن و به مغز (ذهن ) خدا نفوذ میکنن که ریک این مورد رو تشویق میکنه و در واقع از بین بردن خداهای ساختگی اطرافمان نه با جنگ و جدل بلکه با به آگاهی رسیدن و یکی شدن با آگاهیه لایتناهی ممکنه و همه این زندگی یک بازیه برای عبور از بت ها و کشف حقیقت خالص . در مورد بازی هم بگم که بسیار مورد توجه وحدت وجودی ها هستش چون اگه شما مثلا ویندوز رو به عنوان ذهن اصلی در نظر بگیرین بقیه بازی ها و برنامه ها بدون ذهن اصلی وجود ندارن و در واقع هر برنامه و یا بازی تجلی و ظهوری از همان ذهن یگانه اصلی هستش و چیزی خارج از اون وجود نداره . و در گیر شدن با معنای بازی کردن و واقیت مجازی و …. خود ممکنه باعث بخشی از حقایق هستی لایتناهی بشه .
ممنون از توجهتون.
نقد من بر فیلم mother رو اینجا بخونید: https://www.dbazi.com/1396/10/03/%d8%a2%d9%86%e2%80%8c%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%a8%d9%87%d8%b4%d8%aa-%d8%a2%d8%aa%d8%b4-%d8%b3%d9%88%d8%ae%d8%aa-%d9%86%d9%82%d8%af-%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85-mother/