حتما تا امروز بسیاری انیمیشن جدید پیکسار و «پیت داکتر» (کارخانه هیولا، آپ و…) یعنی Soul را تماشا کردهاند. انیمیشنی که به ظاهر درباره زندگی و ارج نهادن آن است. اما این تنها یکی از حرفهایی است که انیمیشن Soul یا «جانمایه – روح – نفس» میزند. به جز آن، قصه درباره زندگی پس از مرگ است. باوری اساسا دینی که نمود آن در یک انیمیشن پیکسار بسیار عجیب بود.
رخدادهای این فیلم انیمیشنی برای شخصیت اصلی آن «جو گاردنر» نه ما را از جهان خود خسته میکنند نه به آن امیدوار میسازند. تلاش داستان این فیلم اساسا در راستای نشان دادن زندگی به عنوان یک موهبت است. موهبتی که به گواه داستان بسیاری از انسانها قدر آن را نمیدانند. اگرچه پیوسته در تلاش هستند که همین زندگی را به زعم خود بهتر کنند. در داستان فیلم Soul یک شخصیت هم وجود دارد که اساسا از زندگی زمینی گریزان است. اما در نهایت با تجربهی دقایقی از زندگی جو گاردنر به آن علاقهمند میشود و تلاش میکند تا حتا اگر شده جای او را بگیرد.
در مقابلِ این زندگی زمینی یک معاد وجود دارد. جهانی ماورایی و غیرمادی که «ارواح» در آن جای گرفتهاند. اگرچه ساز و کار این معاد چندان الهی نیست و «جری» و «تری» با محاسبات دقیق آن را میگردانند، تصویر نهایی از آن، مشابه چیزی است که عبودیت بر آن بنا شده است. یک نور بیکران که همه به سمت آن در حرکت هستند.
صحبتی از «خالق» نمیشود و این صحیح است که ما قرار نیست وارد بعدی معنوی بشویم. تقریبا همه چیز کودکانه رخ میدهد و شاعرانه پایان مییابد. اما همه چیز نشان میدهد که سازنده این انیمیشن، راهی به جز خلق یک دنیای دیگر برای به تصویر کشیدن منظور اصلی خود نداشته است. باوری که تبلیغ آن سالها است در کتابهای درسی ما وجود دارد و توسط بسیاری از انسانها پذیرفته شده است.
باور به جهانی دیگر، معادگرایی و معنویت جاری در این چنین باوری نمیتواند انیمیشن Soul را نجات دهد. بلکه آن را به دامی عمیق میاندازد. تلاش برای تبدیل شدن به چیزی که نیست با هدفی که ندارد و قصهای که به اشتباه تعریف میکند.
در جایی از داستان جو به خودش میآید و فکر میکند که «به جای زندگی کردن برای موسیقی، برای موسیقی نواختن زندگی کرده است.» تصاویری که از زندگی او برای 22 به نمایش درآمدهاند تکرار میشوند. جو تمام عمر خود را صرف موسیقی کرده است. هدف یا غایت یا علاقه اصلی (اسپارک/جرقه) او موسیقی جاز بوده، یا تلاش برای تبدیل شدن به نوازندهای خبره در قالب یک گروه موسیقی؟ این که او میفهمد که در تمام عمرش همان چیزی که میخواسته را داشته اما پس میزده عجیب است. قصهی فیلم ما را به این سمت میبرد و با دیالوگی کلیشهای همراه میکند: داستان ماهی کنجکاوی که به دنبال اقیانوس میگذشت. این فقط آب است، من اقیانوس را میخواهم. جو گاردنر که در پایان میفهمد که این همه سال توسط موسیقی احاطه بوده است، در زندگی بعدی که به او اهدا میشود چه کار خواهد کرد؟
آیا او برای تبدیل شدن به ساخت دیگری از خودش تلاش میکند؟ آیا به زندگی جور دیگری نگاه میکند؟ آرک این شخصیت از کجا آغاز شده و به کجا ختم میشود؟ آیا انیمیشن Soul راهکار دیگری برای اپیفنی شخصیت اصلی خود دارد، جز آن که او را با حقیقت «جهان پس از مرگ» روبرو کند؟
انیمیشن Soul قابل احترام است اما در باب زندگی نکتهی مهمی را اشتباه بیان میکند. نویسنده این انیمیشن برای تصویر کردن ارزشهای زندگی به چیزی قبل و بعد از آن رجوع میکند. تلاش برای نشان دادن دنیای پیش و پس از زندگی و گرفتاری در عوالمی که ما به عنوان عالم ذر (Great Before) و گویا برزخ (Great Beyond) میشناسیم، تلاشی به دور از تخیل و استوار بر باورهای دینی است.
آیا پیت داکتر که سابقه خلق انسانیترین احساسات و موقعیتها بدون دست اندازی به هرگونه عنصر خارجی و ماورایی را در کارنامه دارد، در ساخت انیمیشن Soul به هیچ فرمول بهتری دست نیافته است؟ حال ما باید باور کنیم که قصه درباره زندگی است. در حالی که عمده لحظات فیلم در عالم دیگری سپری میشوند. ذهن بیننده مدام درگیر عالمی است که اتفاقا رفتن به آن چندان سخت نیست. روحهای سرگردان در آن بسیارند. انسانهایی که درگیری ذهنی خود را به یک وسواس فکری تبدیل میکنند به سرعت وارد این عالم میشوند. اگر بنا باشد چیزی ذهن مخاطب فیلم را تحت تاثیر قرار دهد، این عالم خلق شده بر مبنای معاد است.
به خیال انیمیشن Soul ما زندگی نمیکنیم که به چیزی که میخواستیم برسیم، ما زندگی میکنیم که مبادا پس از مرگ بفهمیم زندگی نکردهایم. فلسفه ساخت فیلم شبیه به ادیان الهی است. ساخت یک جهان پس از مرگ که در آن کارنامه اعمال شما جلو چشمتان میآید! یک رانهی وحشت برای درست زندگی کردن و لذت بردن از آن. درست همان چیزی نیست که ما سالها در تعلیمات دینی خواندهایم؟ ترس از شکست خوردن در زندگی به چه چیزی در زندگی معنا میبخشد؟ ترسی که جو گاردنر در این فیلم تجربه میکند دقیقا از همین جنس است.
در نهایت با همه زیباییهای داستان و ساخت خود، انیمیشن Soul به ما میآموزد که بهتر زندگی کنیم وگرنه پس از مرگ پشیمان خواهیم شد. و این پیامی نیست که از یک انیمیشن پیکسار و آن هم ساخته پیت داکتر انتظار داشته باشیم.
خفه بمیر
معدود فیلمی هست که مثل این انیمیشن به معنویت بیشتر از مادیگرایی بپردازه پس انتقاد کردن از آن از جهت اخلاقی چندان خوشایند نیست
از اون کارتونهای ناب بود
و متن شما هم ناب تر