شاید اگر یه نگاه کلی به نظر مردم بیندازید متوجه شوید که نگاه همه به فیلم Nomadland یک نگاه عصبانی است از اینکه این فیلم یک فیلم منتقد پسند و به اصطلاح هنری هست. اما واقعا این طور نیست. اسم فیلم Nomadland یا «هیچکجا» است که نشان دهنده زندگی به سبک عشایر، اما در قالبی مدرن است.
اگر طرفدار سینمای هیجانی و داستانگو هستید پس بهتر است که فکر تماشای این فیلم را از سرتان بیرون کنید. فیلم براساس اقتباسی از یک رمان غیر داستانی به همین اسم ساخته شده. داستان فیلم شما را درگیر نمیکند، پیچش و هیجان خاصی هم به همراه ندارد. اما در هر لحظه شما را عمیقا به فکر فرو میبرد.
فیلم Nomadland روایتگر زندگی شهروندان رانده شده شهر متروکه «امپایر» است. قرار است که به تماشای زندگی «فرن» زنی میانسال، بعد از ترک خانهاش و مرگ تنها عزیزش یعنی همسرش باشیم. ریتم فیلم کند و آرام است و داستان فیلم عوض نمیشود و بیشتر شبیه به یک چرخه است که دائما تکرار میشود. اما حس و حال و طرز فکر شما است که از لحظهای که شروع به دیدن فیلم میکنید تا سکانس آخر دائما تغییر میکند. آن هم نسبت به خودتان و سبک زندگیتان.
فیلم Nomadland باعث میشود دائم پیش خودتان فکر کنید که «دارم درست زندگی میکنم؟» و خب اصلا نگران نباشید چون کارگردان با قرار دادن سکانسهایی طولانی و بدون دیالوگ و فقط با موسیقی متن بینظیر ساختهی «لودویکو اناودی» کاملا سخاوتمنداته فرصت تفکر را برایتان فراهم کرده است.
هر قاب از این فیلم مثل یک پوستر و اثر هنری بینظیر از طبیعت مسحور کننده حاشیهی آمریکا است. بدون هیچ آسمان خراشی، دقیقا برعکس هرچیزی که تابهحال در فیلمهای هالیوودی دیدهاید. تنها ساختمان غول پیکری که در کل فیلم تصویر میشود ساختمان شرکت «آمازون» است که آن هم خودش نوعی اعتراض در سکوت کامل به اوضاع کنونی به حساب میآید.
نورپردازی و رنگ سرد فیلم هم ناخودآگاه باعث ایجاد حس آرامش و سکون خاصی میشود. قطعا گاهی اوقات در خلوت خود به این فکر کردهاید که «خب که چی قراره تا آخر زندگی کار کنم؟ که چی بشه؟» این حقیقتی است که هرکسی هر از چند گاهی به آن فکر میکند ولی نمیگذارد پر و بال بگیرد چون بر خلاف باور عام و سبک زندگی کنونی است. اما این فیلم هر لحظه این حقیقت را در چشمتان فرو میکند.
مردم مسنی که پس از داشتن زندگی مدرن و امروزی حالا از تظاهر خسته شدهاند و با ونهای کوچک و بزرگشان به دل جاده و کوه و بیابان زدهاند تا بدون حس بردگی و کار کردن برای کله گندهها، آخرین لحظات زندگیشان را برای خودشان باشند و آنطور که دوست دارند زندگی کنند. که دقیقا هم همینطور است.
حس سرزندگی و شادی بسیار سادهای که در شب نشینیهای دور آتش برای خودشان ساختهاند، به دور از تمام جنبههای منفی و تجملات بیهوده زندگی امروزی است. کارگردان با روبرو کردن «فرن» با خواهرش که خانه و زندگی مدرن و یکجا نشینی دارد و دیالوگهایی که راجع به سبک زندگی اشتباه خانه به دوشها پیش کشیده میشود، مطمئن میشود که پیام فیلم را درست دریافت کنید.
احتمالا تماشای تلاشهای سخت و کار کردنهای بیوقفهی فرن آن هم در نماهای طولانی و بدون دیالوگ، برای برخی از مخاطبین طاقت فرسا و نفسگیر است. ولی همه چیز فیلم بر همین اساس ساخته شده. سکوتهای طولانی، بیابان و دریاهای پهناوری که تنهایی بیانتهای فرن را به بهترین شکل ممکن به تصویر میکشند. به شکلی که قطعا خودتان را در آن لوکیشنها تصور و باد و سرمای قطرات آب را روی صورتتان حس میکنید.
بازی بینظیر «فرانسیس مکدورمند» که جوایز متعددی از جمله جایزه بهترین بازیگر زن اسکار 2021 را گرفته هم به نظرم نیازی به یادآوری و اشاره ندارد. بازیای که در تکتک اجزای صورتش حس میکنیم و تنهایی که در عمق چشمهایش نهفته و نگاههای طولانی و بی انتهایش به اطراف، که به بهترین شکل نشان از آیندهی مبهمش دارد. شخصیت فرن بدون اینکه خیلی از گذشتهاش چیزی بفهمید و اصلا نکتهی خاصی داشته باشد، به بهترین نحو ممکن شکل میگیرد. زنی میانسال اما قوی و بهشدت تنها، که تمام ذهنش فقط درگیر تعلقات خاطر قدیمیاش، شهرش و همسرش است.
حالت داستانگویی و حتی جنبههای فنی این فیلم بهشدت به کتاب و حالت غیر داستانیاش وفادار است. دوربین رو دستی که حس مستندگونه دارد و گاهی حالت روایتگر برای داستانگویی که حالت مستندگونهاش را تقویت میکند. ولی حالت داستانگویی هم در بعضی سکانسها وجود دارد اما نه به گونهای که غرق داستان شوید و یا اینکه حس کنید دارید مستند میبینید.
این فیلم یک اثر هنری تمام عیار است. رسالت هنر سینما که به فکر فرو بردن مخاطب با تصویر است را هر لحظه میتوان حس کرد. فیلم به سادگی باعث میشود که به فکر تغییر سبک زندگیتان بیفتید، بدون اینکه این پیام را در دیالوگها بگذارد که شخصیت اصلی فیلم دائما آن را داد بزند.
حق انتخاب با شماست. فیلم Nomadland حقیقت و سبک زندگی ماشینی و تحت سلطه شرکتهای بزرگ و کار کردن تا آخرین لحظات زندگی را برای شما تصویر کرده است. حالا این شما هستید که تصمیم میگیرید کدام را انتخاب کنید. مثل فرن با ترسهایتان روبرو شوید، تعلقات خاطر بیهوده را کنار بگذارید و به دل طبیعت بزنید و شبیه به فرن در آخرین سکانس به نقطهای کوچک در بیابانی بزرگ خیره شوید. یا مثل بقیه مردم کار کنید و کار کنید تا آخرین لحظات زندگیتان، بدون دیدن تک تک زیباییهای بینظیر کره زمین.
به هر حال انتخاب با شماست.