(Mr. Jones (2019
فیلم Mr Jones یک تلاش سینمایی برای ثبت تاریخ و به نمایش درآوردن حقیقتی است که برای سالها حرفی از آن نبود.
این فیلم میتواند تصویر نمونهای دقیق از آنچه استالین و حکومتش بر سر مردم شوروی آورد به حساب بیاید.
از انتشار قسمت قبلی مجموعه «فیلم پیشنهادی» در گیمنیوز بیش از یک سال میگذرد. در این مدت بیشتر به دنبال پیدا کردن لحن درست و رویکرد مناسب برای ادامهی این بخش بودم. تا اینکه در بزنگاه روز «خبرنگار» به فیلم Mr. Jones یا آقای جونز محصول 2019 به کارگردانی «آنیژکا هالند» برخوردم. فیلمی برگرفته از یک داستان تکاندهنده واقعی، که به محض تماشا من را مجاب کرد که دربارهاش بنویسم. مجال نقد و بررسی این فیلم نیست و صد البته من تمایلی هم به نقد آن ندارم. در این مطلب تلاش میکنم اهمیت این فیلم را برای مخاطب شرح دهم. از این رو بهترین قالب برای این مقصود، همین قالب تقریبا از یادرفتهی فیلم پیشنهادی بود. در ادامه شما معرفی فیلم Mr Jones را با عنوان درخور و پراهمیت «همه چیزهایی که لازم است درباره استالین بدانید» میخوانید. با گیمنیوز همراه باشید.
صدالبته که این فیلم همهی چیزهایی که لازم است یک نفر در دنیای امروزی درباره استالین و تاریخ ننگین حکومت کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی بدانید را در اختیار شما قرار نمیدهد. اما شاید در حالی که مجال فراگیری تاریخ و مرور آنچه در گذار به سوی دموکراسی بر ملتها گذشته است از راه مطالعه وجود ندارد -یا حداقل برای عمده مردم نمیتواند داشته باشد- و از طرف دیگر تعداد فیلمهایی که پراکنده به مرور تاریخ پرداختهاند زیاد و تعداد آثار قابل وثوق، هنرمندانه و تاثیرگذار کم است، بهترین راه برای معرفی یک فیلم واقعا اثرگذار استفاده از صنعت ادبی مبالغه باشد. مبالغه در این که فیلم «آقای جونز» همهی آنچه لازم است درباره استالین بدانید را به شما میگوید. البته که این طور نیست. اما -اگر بخواهم از یک صنعت ادبی دیگر برای تاکید بر نکتهام استفاده کنم- گاهی در مرور تاریخ هم مشت نمونه خروار است.
یک نمونه مهم دیگر از مطالب فیلم پیشنهادی را اینجا ببینید: فیلم Contagion و مسئله بحران زیستی به روایت سودربرگ
فیلم Mr Jones و روایت روزنامهنگار مدافع حقیقت
پس این فیلم میتواند تصویر نمونهای دقیق از آنچه استالین و حکومتش بر سر مردم شوروی آورد به حساب بیاید. در میانهی دههی سی میلادی، «گرت جونز» مشاور امور خارجه «لوید جورج» نخست وزیر وقت بریتانیا بود. او با زیرنظر گرفتن اوضاع اروپا و تحلیل اطلاعاتی که به دستش رسیده بود، نخست وزیر و کابینهاش را از حملهی قریبالوقوع «هیتلر» به سایر کشورها از جمله لهستان آگاه کرد. اما او که هنوز کمتر از سی سال سن داشت، هرگز جدی گرفته نشد. مدتی قبل آقای جونز با کمک یکی از دوستان خبرنگارش، با هیتلر دیدار و گفتگو کرده بود. پس از کنار گذاشته شدن از سمت مشاور امور خارجه دولت لوید جورج، گرت جونز عزم سفر به مسکو به قصد دیدار و گفتگو با «استالین» را کرد.
اما اوضاع در مسکو ابدا آنچه جونز تصور میکرد نبود. فیلم با اولین تلاش «جورج اورول» در نگارش اولین سطور داستان «مزرعه حیوانات» (Animal Farm) آغاز میشود. تصویر سگها و خوکها در حال خوردن و چریدن به ماشین تایپ اورول و تصویر بستهی او دیزالو میشود و بعد ماجرای گرت جونز شروع به روایت میکند. پس از آن، کارگردان با هوشمندی به سراغ روایت بیطرفانهی قصهی گرت جونز میرود. روایتی که خودش به اندازهی کافی جهتگیری دارد. جونز از همان لحظه که به مسکو رسید، انتخاب کرد که طرف مردم بایستد و جز حقیقت چیزی روایت نکند.
کاری که یک خبرنگار دیگر به نام «والتر دورانتی» (خبرنگار نیویورک تایمز) که به خاطر موفقیتهایش در امر ژورنالیسم موفق به دریافت جایزه «پولیتزر» شده بود نکرد. جونز از همان برخوردهای اولیه متوجه شد که در مسکو، چیزهای مشکوک زیادی هست. اولین بار والتر دورانتی به او گفت که همکار سابقش «پال کلب» (که ملاقات با هیتلر را ترتیب داده بود) کشته شده است. بعد یکی دیگر از همکارانش به نام «ایدا بروکس» (یک خبرنگار آلمانی با بازی «ونسا کربی») به او گفت که کلب احتمالا به خاطر قضیه «اوکراین» کشته شد.
همین سرنخ، کاری کرد که جونز از هیچ تلاشی برای رسیدن به اوکراین و تماشای آنچه در حال وقوع است دریغ نکند. او با جعل نامهای از سوی نخست وزیر، سوار بر قطاری به سمت اوکراین حرکت کرد. در حالی که عمدهی روایتها از روسیهی بزرگ در روزنامهها و مجلات غربی مطابق با روایت مقامات رسمی بود، جونز توانست پس از روزها سرگردانی در روستاهای قحطی زده و گرسنهی اوکراین، حقیقت را از زبان مردم روایت کند. البته او در همین راه هم سختیهای زیادی کشید و اما دست از تلاش برنداشت تا بالاخره موفق شد داستان خود را منتشر کند. همزمان با او، جورج اورول پس از مقبولیت با کتاب آس و پاسهای لندن و پاریس، در حال نگارش «مزرعه حیوانات» بود.
فیلمساز، خوشطبعانه این دو روایت را با هم گره زده و گاهی از مزرعه حیوانات روایت میکند. روایت فیلم و داستان Mr Jones اتکایی به این داستان ندارد و کاملا مستقل پیش میرود. ملاقات آقای جونز با آقای اورول نیز کاملا در راستای پشتیبانی از همین طبع هنری نویسنده است. اما به هر حال در خدمت فیلم و لحن انتخابی آن قرار میگیرد.
مواجههی جونز با قحطی و گرسنگی در اوکراین شوکهکننده و حیرتآور است. کارگردان همزمان با خروج جونز از مسکو، تصمیم میگیرد بیشتر از رنگ تصاویر خود بکاهد. تا جایی که وقتی جونز به دهکدهها میرسد و کت و لباس سیاه بر تن دارد و در میان انبوه برف و یخبندان قدم برمیدارد، تصویر فیلم کاملا سیاه و سفید است. رسیدن به اولین اوج داستان که همان پی بردن جونز به حقیقت است همزمان با خشنترین تصاویر و سیاهترین قابهای فیلم، از آن برای لحظاتی یک شاهکار میسازد. آقای جونز به زبان روسی از مردم میپرسد اینجا چه خبر است؟ و جواب آنها، به واقع شاید همان چیزی باشد که لازم است درباره استالین بدانید.
فیلم Mr Jones یک تلاش سینمایی برای ثبت تاریخ و به نمایش درآوردن حقیقتی است که برای سالها حرفی از آن نبود. همزمان با تلاشهای گرت جونز، والتر دورانتی مشغول سرپوش گذاشتن روی جنایات استالین در اوکراین از طریق نیویورک تایمز بود. روزنامهای که امروز از نظر بسیاری، معتبرترین رسانهی دنیا است. همین رسانهی معتبر تا سالها همچنان از دورانتی و گزارش سراسر دروغ و پنهانکاریاش دفاع کرد. سرانجام نزدیک به سی سال بعد، بالاخره اعلام کرد که گزارش دورانتی بر پایه اطلاعاتی بوده که مسئولین وقت شوروی به او دادهاند.
جایزه پولیتزر والتر دورانتی هرگز از او پس گرفته نشد. گرت جونز پیش از آنکه به سی سالگی برسد توسط مامورین سرویس اطلاعاتی شوروی به قتل رسید. میلیونها نفر در قحطی و گرسنگی تحمیل شده بر اوکراین جان باختند. و غرب تنها زمانی دست از سکوت برداشت که گروگانی در قلمرو شوروی نداشت.