پیش از هر چیز یک نکته را باید برای تمام مخاطبهای این نقد و بررسی مشخص کرد: بازی Deathloop به هیچ وجه یک بازی روگ لایک نیست و تلاشی برای روگ لایک بودن نمیکند. در ادامه با نقد و بررسی بازی Deathloop استودیوی «آرکین» همراه گیمنیوز باشید.
در دنیای آثار ایمرسیو سیم که یکی از ژانرهای تاثیر گذار دو دهه گذشته بازیهای ویدیویی بوده، استدیوهای انگشت شماری حرف برای گفتن دارند.
یکی از دلایل این موضوع طراحی سخت و پیچیده بازیهای این ژانر و نیاز به قرار دادن تعداد زیادی عوامل تاثیرگذار در بازی برای شکلگیری اتفاقهای متعدد و تلاش بازی برای غوطهور شدن هر چه بیشتر مخاطب در آنها است.
از عناوین شناخته شده در این ژانر میتوان به سری بازیهای دئوس اکس، سیستم شاک و عنوان تحسین شده بایوشاک اشاره کرد.
اما در سال ۲۰۱۲ میلادی رقیب جدیدی برای بازیهای این ژانر به بازار عرضه شد و به سرعت توجه همگان را به خود جلب کرد. عنوانی به نام دیسانرد (Dishonored) که نقطه قوت آن گیم پلی بینظیر و خاص و محیطهای چشمنواز آن بود.
و سازنده این بازی کسی نبود جز استدیو آرکین که زیر مجموعه کمپانی زنی مکس (که به تازگی توسط مایکروسافت خریداری شده) است و بعد از آن توانست یک دنباله مستقیم و یک اسپینآف برای دیسانرد، یک ریبوت برای بازی پری (Prey) و دو عنوان کوچک از سری بازیهای ولفناشتاین با همکاری ماشین گیمز (Machine Games) عرضه کند.
استدیو آرکین از همان ابتدا با سبک هنری خاص و گیم پلی منحصر به فرد خود تجربهای منحصر به فرد در ژانر ایمرسیو سیم را به مخاطبان عرضه میکرد اما در داستان سرایی شاید به خوبی رقبای خود نبود، و اگر چه در عناوین خود روایت قابل قبولی داشت اما در مقایسه با عناوین دیگر ضعیفتر عمل میکرد. ولی به خاطر موفقیت فرانچایز دیسانرد بود که وقتی برای اولین بار در سال 2019 میلادی از عنوان کاملا جدید این استدیو به نام «دث لوپ» (Deathloop) رونمایی شد توجه همگان به سوی این استدیو فرانسوی بیشتر از پیش جلب شد.
عنوانی مرموز که در آن زمان اطلاعات بسیار کمی از آن داشتیم ولی از همان ابتدا و بعدها در نمایشهای متعدد آن، مشخص بود که قدم بزرگ بعدی برای این استدیو و این ژانر از بازی خواهد بود.
امروز بعد از ۲ سال بالاخره با محصول نهایی که یک عنوان نسل نهمی است روبرو شدیم و میخواهیم آن را به صورت مفصل از تیغ نقد و بررسی عبور بدهیم و با دستپخت تازه خالقان سری بازیهای دیسانرد بیشتر آشنا شویم.
اگر بار اول موفق نشدی بمیر و باز هم بمیر
پیش از هر چیز یک نکته را باید برای تمام مخاطبهای این نقد مشخص کرد: این بازی به هیچ وجه یک بازی روگ لایک نیست و تلاشی برای روگ لایک بودن نمیکند؛ بلکه المانهایی را از آن ژانر قرض گرفته و از آنها در سیستم پیچیده خودش استفاده میکند که نتیجه آن محصولی است که مانندش را جای دیگری پیدا نمیکنید.
تیم سازنده بارها روی روگ لایک نبودن بازی در مصاحبههای قبل از عرضه آن تاکید کرده و الان که بازی را تجربه کردهایم کاملا به گفته آنها ایمان پیدا کردم و مطمئن هستم شما هم به حرف آنها خواهید رسید.
اما اگر بخواهیم به طور خلاصه هسته اصلی بازی را توضیح دهیم باید گفت که دث لوپ یک بازی مخفی کاری معمایی با المانهایی از ژانر روگ لایت است. به جای حضور ساختارهای کلاسیک مرحلهای بودن شما باید در یک جزیره در ۴ زمان صبح، ظهر، عصر و شب دنبال حل معمای بازی و شکستن حلقه یا همان لوپ بازی باشید.
در این مسیر شما با کاراکترهای مختلف آشنا میشوید و اطلاعات مختلفی در قالب پیام نوشتاری و تصویری در مورد آنها کسب میکنید. صاحب تواناییهای جدید و اسلحههای جدید میشوید و به طور کلی پا در چکمههای یک سرباز کهنهکار شوخ طبع با قدرتهای ابرقهرمانانه میگذارید.
از نظر سبک، بازی میتواند هم بسیار خطی و هم بسیار غیرخطی پیش برود و این بستگی به خود مخاطب دارد که فقط به دنبال اهداف اصلی بازی برود یا به جستجوی رازهای جزیره بلک ریف نیز بپردازد. البته ناگفته نماند که حتی اگر فقط دنبال هدف و ماموریتهای اصلی بازی بروید، باز هم آزادی عمل قابل توجهی برای پی بردن آنها دارید.
حال شاید از خودتان بپرسید که سیستم لوپ زمانی بازی چهطور کار میکند:
به طور خلاصه جزیره بلک ریف از ۴ منطقه اصلی با نامهای Updaam، Fristed Rock، The Complex و Carl’s Bay تشکیل شده و شما در طول یک روز در چهار زمان صبح، ظهر، عصر و شب میتوانید به این ۴ منطقه سر بزنید؛ اما نمیتوانید در یک زمان به دو منطقه سر بزنید!
به عنوان مثال اگر زمان صبح را در Updaam بگذرانید، زمان صبح ۴ منطقه گذشته و باید زمان ظهر را در یکی دیگر از مناطق انتخاب کنید. البته زمان را میتوانید به اصطلاح رد هم بکنید تا مثلا از ظهر سریع به عصر برسید.
بعد از زمان شب هم روز به زمان صبح همان روز برمیگردد. شاید الان بپرسید که وقتی روز تمام میشود چه اتفاقی خواهد افتاد؟
پاسخ این است که روز به عقب میرود و عملا به جز اطلاعات و چند تا آیتم اولیه که همیشه با شما هست همه چیز جزیره به حالت اولیه برمیگردد.
البته میتوانید با استفاده از واحد اصلی بازی به نام Residuum (که میتوانید در بازی از دشمنهای اصلی و آیتمهایی در محیط به دست بیاورید) در آخر روز آیتمهایی که به دست آوردهاید را Infuse کنید که در روزهای آینده هم در اختیار شما باقی بمانند و از بین نروند.همین موضوع باعث میشود همیشه تنوع در Loadout خود داشته باشید و بازی با توجه به مکانیک تکرارش برای شما خسته کننده نشود.
هدف اصلی بازی هم حل کردن پازل کشتن ۸ نفر به اصطلاح Visionaries جزیره بلک ریف و شکستن حلقه یا لوپ زمانی بازی است. به نظر کار راحتی است اما شما باید از چهار زمان خود به درستی استفاده کنید و دقیقا در ۲۴ ساعت این ۸ نفر را به قتل برسانید. کاری که نیازمند برنامهریزی و به دست آوردن اطلاعات کلیدی برای رسیدن به این هدف است.
از طرفی هم متاسفانه همه در این جزیره سعی دارند شما را بکشند و مهمتر از همه کاراکتر جولیانا همیشه در کمین برای شکار شماست که اگر آنلاین باشید یک شخص حقیقی مثل خودتان در این نقش ظاهر میشود که بازی را چالشبرانگیزتر و سختتر خواهد کرد. البته این جنبه آنلاین کاملا اختیاری است و حتی اگر آنلاین باشید میتوانید این ویژگی را خاموش کنید و با آرامش بیشتری به تجربه بازی بپردازید.
در نهایت اگر به هر نحوی بمیرید روز به عقب برمیگردد و تمام چیزهایی که Infuse نشدهاند از بین میروند. پس بازی از همان ابتدا به شکل غیر مستقیم میگوید که بهتر است که با احتیاط بازی کنید!
هسته اصلی گیمپلی بازی هم بسیار شبیه به بازیهای قبلی آرکین است و میتوانید از آن انتظار گان پلی خوب و قدرتهای جذاب و متنوع داشته باشید.
به علاوه، استفاده از کنترلر دوال سنس در نسخه PS5 باعث می شود که لایه جدیدی از تجربه به بازی اضافه شود. با هپتیکها و تریگرهای قابل تنظیم هر حرکت در بازی حس خاص خودش را دارد و حس خوبی از هر حرکت در بازی به مخاطب القا میشود که طبق تجربه شخصی من میتوان بسیار لذت بخش باشد. به عنوان مثال هر چقدر اسلحه شما معمولیتر باشد (در بازی از رنگهای طوسی، آبی، بنفش و طلایی برای کیفیت آیتمها استفاده میشود) احتمال گیر کردن آن وجود دارد که باعث میشود دکمه R2 یا L2 دسته قفل شود تا اسلحه را درست کنید.
در بحث طراحی مراحل استدیو آرکین مثل همیشه خودش را نشان داده و محیطهایی با جزئیات و اندازه نه چندان بزرگ و نه چندان کوچک در بازی مشاهده میشوند که باعث میشود در لوپهای متعدد مسیرها و نکات محیط را به خاطر بسپارید و به نظرم هدف اصلی بازی هم در طراحی محیط و مراحل دقیقا همین بوده که به هدف خودش به درستی رسیده است.
در مورد هوش مصنوعی هم اگرچه ایرادات و باگهایی مشاهده میشود ولی با توجه به سیستم درجه سختی داینامیک بازی که نسبت به توانایی مخاطب تنظیم میشود و وجود بخش آنلاین با حضور یک شخص حقیقی، میتوان گفت که بازی از نظر هوش مصنوعی قابل قبول است و بخش آنلاین آن میتواند ضعفهای هوش مصنوعی را پوشش دهد. اما از طرف دیگر اگر بخواهید در نقش جولیانا وارد بازی شوید، سیستم Matchmaking بازی چندان عملکرد رضایت بخشی را ارائه نمیدهد و طبق تجربه شخصی، ممکن است مدتها منتظر ورود به بازی یک شخص بمانید و در آخر هم موفق نشوید.
اما اگر این مشکلات را کنار بگذاریم؛ بازی از نظر گیمپلی مخاطب را ناامید نمیکند و تجربه روان و لذت بخشی را ارائه میدهد که قادر است ساعتها شما را سرگرم و درگیر خود کند.
بلک ریف با شرکت کولت و جولیانا
اگر بخواهم با شما صادق باشم داستان اصلی بازی در عین پیچیدگی بسیار ساده و قابل هضم روایت میشود و شما را بیش از هر چیز به یاد فیلمهای اکشن میاندازد.
اما چیزی که داستان را برای من و مخاطب پیچیده و جذاب میکند در متنها و پیامهای بازی و اطلاعات ریز و درشتی که کسب میکنید؛ و دیالوگهای بین کولت و جولیانا با بازی درخشان جیسون کلی و اوزیوما آکاگا پیدا میشود و به نظر من نقطه قوت آرکین در روایت اینجا خودش را نشان میدهد.
پس اگر از روایت معمولی بازیهای دیسانرد لذت بردید از روایت این بازی به خاطر شیمی قوی بین دو کاراکتر اصلی حتی بیشتر لذت خواهید برد و به کری خواندنهای دو کاراکتر برای یکدیگر خواهید خندید.
یک نکته مهم دیگر در روایت بازی این است که داستان سعی نمیکند زیاد طولانی و حوصله سر بر شود و مدت مناسبی مخاطب را سرگرم میکند. این با توجه به ارزش بالای دوباره تجربه کردن و گشت و گذار در این جزیره رمز آلود نکته بسیار مثبتی است.
بیشتر گفتن از داستان بازی لازم نیست چون موجب لو رفتن آن و کم شدن جذابیتش میشود. بیشتر عناصر اصلی داستان در همان بخش گیمپلی نهفته شده و توضیح بیشتر باعث میشود تجربه شما لطمه ببیند، اما اگر بخواهم یک توصیه به کسانی که سراغ این بازی میروند بکنم این است که سعی نکنید فقط به دنبال اهداف اصلی بروید و با سرعت بازی را تمام کنید؛ چون اگر با حوصله و صبر بازی کنید چیزهای بسیار جالبی کشف خواهید کرد.
جزیرهای زیبا و خاص
استدیو آرکین از گذشته تاکنون به سبک هنری خاص خودش شناخته شده و عنوان جدید این استدیو نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در این بازی میتوانید محیطهایی چشم نواز که نمایانگر سبک هنری Retro دهه ۶۰ میلادی هستند را مشاهده کنید که به لطف سختافزار نسل نهم بسیار با کیفیت به تصویر کشیده شدهاند.
هر چهار بخش اصلی جزیره در هر زمان از روز زیباییهای خودش را دارد و کسانی که به زیبایی بصری بازیها اهمیت میدهند ناامید نخواهند شد. مدل کارکترها و اسلحهها و افکتهای بصری بازی هم بسیار با جزئیات طراحی شده و از سه حالت Performance Quality و Ray Tracing پشتیبانی میکند.
حالت Performance با رزولوشن داینامیک 1440p و 60 فریم بر ثانیه، حالت Quality با رزولوشن داینامیک 1836p و تارگت 6۰ فریم بر ثانیه، و حالت Ray Tracing که با رزولوشن داینامیک 4K و 30 فریم بر ثانیه ثابت با Ray Tracing اجرا میشود و خب از بررسی من حالت Performance و RayTracing گزینههای خوبی هستند. (لازم به ذکر است که من اکثر بازی را در حالت Performance بازی کردم و به جز یک نقطه بسیار شلوغ، افت فریمی مشاهده نکردم.)
البته در هر سه حالت در چند مورد باگهای تکسچر در بعضی اوقات مشاهده میشود که قابل چشم پوشی است.
در بخش صداگذاری و موسیقی هم عملکرد قابل قبول و تمیزی را شاهد هستیم و مواردی مانند موزیک داینامیک به خوبی در بازی اجرا شدهاند.
جمع بندی نقد و بررسی بازی Deathloop
آخرین ساخته استدیو آرکین لیون جزو عناوین خاص این روزهای دنیای گیم است. عنوانی که در ایدهپردازی ریسک بالایی را پذیرفته و از پس آن به خوبی برآمده و به نظر من سالها درباره آن صحبت خواهد شد.
اگر مشکلات جزئی هوش مصنوعی و سیستم بخش آنلاین نبود قطعا بازی به یک تجربه بدون نقص تبدیل میشد. پس اگر دوست دارید ساعتها در یک محیط مرموز غرق شوید و به کشتن آدمها به روشهای مختلف مشغول باشید، دث لوپ بازی شما است.