Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

نقد و بررسی بازی Ratchet & Clank: Rift Apart – ستاره شدن در زمین خالی

نوشتن درباره بازی‌های امروزی، چه آن‌ها که با هدف تبلیغ کنسول‌های نسل جدید عرضه شده‌اند و چه آن‌ها که از برتری این سخت‌افزارها استفاده کرده‌اند، کار دشواری است. به ویژه که آن‌چه امروز شاهدش هستیم بیشتر از همیشه به قدرت سخت‌افزاری وابسته شده است. اگر در زمین عناوین AAA و انحصاری کنسول‌ها بازی کنیم، باید بپذیریم که برتری‌های گرافیکی و عملکرد فنی، جزء جدانشدنی هر بازی است. چه سبب شود آن بازی روح هنری و داستان‌گویی خود را از دست دهد و چه نه. بازی Ratchet & Clank: Rift Apart که به واقع یکی از خط شکن‌های جبهه‌ی بازی‌های انحصاری نسل نو بود، عنوانی در میانه‌ی این محور است. در ادامه با نقد و بررسی بازی Ratchet & Clank: Rift Apart همراه گیم‌نیوز باشید.

بازی Ratchet & Clank: Rift Apart که بررسی آن در گیم‌نیوز مدت زیادی پس از عرضه انجام می‌شود، خود را به سرعت به عنوان یکی از برترین بازی‌های پلی استیشن از نظر ظاهری به اثبات رساند. جذابیت‌های بصری اندوخته این بازی به قدری بودند که عمدتا باعث می‌شدند ضعف‌های بازی در همه جنبه‌ها کمتر دیده شوند.

این‌که بازی موفق شده در حالتی پایدار با کیفیتی ایده‌آل به اجرا درآید، بزرگ‌ترین حسن آن است. اما آیا این بازی بی‌عیب و نقص و یکی از برترین بازی‌های سال گذشته بود؟ البته نگاه به این بازی همواره با تحسین و تمجید، عمدتا به دلیل جذابیت‌های گرافیکی آن همراه بوده است. از طرفی بیشترین انتظار مخاطب از این بازی بر حسب تبلیغات و زمینه‌سازی‌ها، حول همین محور می‌چرخید. اما انتظار واقع‌گرایانه‌ی ما از یک بازی انحصاری نسل نهمی، که در یک استودیوی بسیار با استعداد و پیشرفته خلق شده است، چیزی بیشتر از آن بود که محصول نهایی برآورده ساخت. بسیار بیشتر.

بازی Ratchet & Clank: Rift Apart داستان همراه‌کننده‌ای دارد. روایتی متکثر در باب به هم خوردن نظم دنیای آخرالزمانی و فوق پیشرفته‌ای که به سرزمین‌های هرز شبیه شده است. عطش قدرت باعث به هم خوردن نظام حاکم و آشفتگی‌های به بار آمده شده است. مضمونی که یکی از کهن‌ترین الگوهای خلق درام در روایت داستانی محسوب می‌شود. شیوه‌ی به کارگیری این مضمون در بطن داستان بازی Ratchet & Clank: Rift Apart اما، نه منحصر به فرد و نه خلاقانه است. بلکه از الگویی پیروی می‌کند که حداقل در پنج سال اخیر در بازی‌های بسیاری شاهد آن بوده‌ایم. در اینجا بازی Ratchet & Clank: Rift Apart خود را تا حد عنوانی همچون Crash Bandicoot 4 پایین می‌کشد. و البته در گیم‌پلی به اندازه آن سرگرم‌کننده نمی‌شود.

اما این داستان همراه‌کننده، مخاطب را در دنیایی پر زرق و برق و بسیار دیدنی به گردش در می‌آورد. این که داستان بازی به هر حال موفق می‌شود شما را در راستای مکانیسم‌های جهانِ بازی، روابط و شخصیت‌ها و البته محیط خود به حرکت در بیاورد، مهم‌ترین دست‌آورد آن است.

این حرکت، همان گیم‌پلی است که تقریبا در همان سطح از ایده‌آل وعده‌داده شده ساخته و پرداخته شده است. مکانیسم‌های گیم‌پلی بازی و ابزارهای آن برای پیشبردن بازی‌کننده در جهانش، عصاره‌ای خوش‌عطر و مزه از بازی‌های نسل هشتم است. استفاده درست از موقعیت‌سازی برای خلق اکشن، طراحی دقیق مسیرهای گشت و گذار و معماهای محیطی، و تنوع بخشیدن به شیوه‌های پیشروی در بازی به خوبی روح ادونچر را در بازی دمیده‌اند. اما در مقایسه با عنوانی همچون Psychonauts 2، رچت و کلنک در رده متوسط قرار می‌گیرد.

انتظار واقع‌گرایانه‌ی ما از یک بازی انحصاری نسل نهمی، که در یک استودیوی بسیار با استعداد و پیشرفته خلق شده است، چیزی بیشتر از آن بود که محصول نهایی برآورده ساخت. بسیار بیشتر.

نه این‌که هیچ خلاقیتی در کار نباشد و همه چیزی که بازی به آن دست یافته حاصل استفاده از الگوهای پیش‌تر امتحان شده است، بلکه بازی از چیزهای جدیدی که خلق کرده، استفاده چندانی نمی‌کند.

حتا عنوانی چون Astro’s Playroom در خلق چالش‌های مهارتی با تکیه بر سخت‌افزار منحصر به فرد پلی استیشن 5 موفق‌تر از بازی Ratchet & Clank: Rift Apart عمل کرده بود. این نه به معنای کوتاهی سازندگان رچت و کلنک، بلکه به معنای عدم هوشمندی کافی برای بر هم زدن مناسبات طراحی مرحله به نفع ابتکار و عدم ریسک پذیری برای خارج شدن از چارچوب‌های تثبیت شده موفقیت است. همین موضوع باعث شده تا تجربه بازی Ratchet & Clank: Rift Apart هر چقدر هم که لذت‌بخش و فوق‌العاده باشد، از همان جنسی باشد که بازی‌های نسل قبلی بودند.

درک این موضوع که بازی برای مخاطبینی عرضه شده که به خوبی با المان‌های گیم‌پلی بازی‌های موفق نسل هشتم آشنایی دارد کار سختی نیست. کافی است به ریتم سریع بازی بنگرید و مجال‌های تنفسی که در میان هر زد و خورد بزرگ بازی پیش می‌آیند.

بازی همچنین توانسته تعادل بسیار خوبی بین گان پلی و ادونچر ایجاد کند که هم یکی از نکات بسیار مثبت طراحی آن است و هم یکی از نشانه‌های مهم برگرفته بودن این طراحی از بهترین بازی‌های نسل هشت. هر چقدر هم که ایده‌های نوین طراحی مرحله در این بازی درست اجرا شده باشند، در نهایت ساز و کار موجود چندان نوین نیست.

اما شکی در آن نیست که گیم‌پلی بازی Ratchet & Clank: Rift Apart سرگرم‌کننده و سرحال آور است. آن‌قدر جذاب که شما را بدون نیاز به دیگر جوانب بازی، به دنبال خود می‌کشد و تا انتها همراه خوبی از شما برای خود می‌سازد. این‌که شما چقدر و در چه عمقی با بازی ارتباط برقرار می‌کنید نیز مستقیما به گیم‌پلی آن بستگی دارد. برخلاف تصور، گرافیک بازی و عملکرد فنی آن در اجرای بهینه، سریع و با بهترین کیفیت تصویری، آن‌قدر هم تعیین کننده نیست.

این که بازی می‌تواند ساعت‌ها شما را در دنیای خود غرق کند و به انجام فعالیت‌های ریز و درشت، مبارزات ساده و پیچیده، در محیط‌های بسته و یا وسیع وادار کند، نتیجه‌ی روان شدن جوی ساز و کارهای اصلی و فرعی بازی در دنیای زیبای Ratchet & Clank: Rift Apart است.

اجرای تیراندازی‌ها، با توجه به دقتی که در جزئیات آن شده، بی‌نقص و مثال زدنی است. شما هرگز در بازی از تیراندازی به دشمنان و نابود کردن آن‌ها خسته نمی‌شوید، بلکه تکرار آن مدام عطشتان را هم بیشتر می‌کند.

تنوعی که در طراحی محیط‌ها و دنیای وسیع و گوناگون بازی وجود دارد هم البته بی‌تاثیر نیست. شما اگرچه از ریتم بسیار سریع بازی ممکن است خسته شوید و نیاز به استراحت پیدا کنید، از دیدن مناظر بازی و گشت و گذار در دنیای جذاب آن هرگز به ستوه نخواهید آمد. این یکی از مهم‌ترین ارکان موفقیت بازی Ratchet & Clank: Rift Apart محسوب می‌شود که در هر بررسی باید به آن اشاره شود. نه تنها محیط و اجزای آن، کرکترها و سلاح‌ها و جزئیات آن‌ها چشم‌نواز و غریب طراحی شده‌اند، بلکه جزئیات هر کدام از این‌ها آن‌قدر دقیق و فریبنده خلق شده‌اند که از چشم دور ماندن هر کدام ایراد مخاطب محسوب می‌شود. و تکه‌ی بعدی پازل که به کمک تجربه این محیط‌ و جزئیات می‌آید موسیقی بازی است.

موسیقی بازی جذاب، تهییج‌کننده و حماسی است. بازی Ratchet & Clank: Rift Apart در واقع یکی از معدود عناوین چند سال اخیر است که آلبوم موسیقی متن ساخته شده برای آن، پر از تنش و هیجان است و کاملا احساس می‌شود.

اگرچه موسیقی نقش پررنگی در بازی ندارد، اما حضور نت‌ها در کنار تصاویر و گیم‌پلی بازی ترکیبی برنده ساخته است که مدت‌ها در دنیای بازی‌ها غایب بود. انگار جان ویلیامز برای آهنگ‌سازی یک فیلم علمی تخیلی آخرالزمانی دیگر به کارگردانی اسپیلبرگ دوباره وارد میدان شده است. یک ارکستر پرتعداد، کاری کرده که تم‌های ساخته شده برای این بازی تا مدت‌ها در ذهنتان بپیچند و دوباره و چند باره تکرار شوند. این همان موفقیتی است که از همه‌ی بخش‌های بازی انتظار می‌رفت و اما افسوس که تنها درباره موسیقی بازی صادق است.

با این‌که در مجموع می‌توان گیم‌پلی بازی را بهترین نمونه سبک و سیاق خودش در نظر گرفت، گان پلی بازی از همه چیز جذاب‌تر و بهتر است. اجرای تیراندازی‌ها، با توجه به دقتی که در جزئیات آن شده، بی‌نقص و مثال زدنی است. شما هرگز در بازی از تیراندازی به دشمنان و نابود کردن آن‌ها خسته نمی‌شوید، بلکه تکرار آن مدام عطشتان را هم بیشتر می‌کند. بعد از مدتی به خوبی می‌فهمید که تیراندازی در بازی از چه اجزای پر تعدادی تشکیل شده و این‌که شما از آن لذت می‌برید بیشتر از آن‌که به نفسِ عمل شلیک کردن مرتبط باشد، مربوط به اجرای ماهرانه‌ی آن است.

می‌توان این بخش‌ها را به صورت خلاصه این‌گونه برشمرد: انیمیشن شلیک کردن، افکت‌های صوتی و تصویری لحظه شلیک، واکنش لمسی بی‌نقص کنترلر دوال‌سنس و سپس افکت‌های صوتی و تصویری لحظه‌ی برخورد. در مسیری که گلوله‌ها یا امواج طی می‌کنند نیز این جزئیات ادامه دارند و به خوبی به تصویر کشیده شده‌اند. همه چیز راضی‌کننده است و شما در حرکت، در سنگر و یا در حال پریدن به هوا، چرخش یا کاملا ساکن، از این کار لذت وافی می‌برید.

همه‌ی خوب و بد بازی Ratchet & Clank: Rift Apart باعث نشده که از بهترین بودن فاصله بگیرد. این‌که بازی یک تجربه کامل و شایسته تقدیر است قابل کتمان نیست. بازی کاملا طبق خواسته‌های سازندگانش، به تولید و سپس به مصرف رسیده است. در واقع بازی در آخرین پله‌ی موجود ایستاده است. انتظار ما این بود که این بازی بتواند پله‌ی کاملا جدیدی را ایجاد کند و بر بلندایی بایستد که تا پیش از این وجود نداشته است. به همین سبب در این بررسی بر آن دسته از نارسایی‌هایی که مانع از صعود بازی به پله‌ای جدید شده‌اند تاکید می‌کنیم. این در حالی است که شما می‌توانید برای چشیدن طعم این تجربه‌ی مثال زدنی و دریافتن همه‌ی این موارد، اقدام به اجاره بازی Ratchet & Clank: Rift Apart برای پلی استیشن 5 کنید.

یکی از این نارسایی‌ها، دیالوگ‌های سطحی و داستان ساده‌انگارانه است. شخصیت‌ها، آن‌چنان که باید و شاید عمق نگرفته‌اند و تمامی آن‌ها را می‌توان در یک جمله‌ی کوتاه توصیف کرد. این ضعف در شخصیت‌پردازی با هیچ چیز دیگری هم پوشش داده نمی‌شود، تا ناکامی سازندگان بازی از خلق یک فضای دراماتیک را رقم بزنند. طنز مورد انتظار از شخصیت‌ها و دیالوگ‌هایشان، پشت این ضعف شخصیت پنهان شده است. این باعث شده که دیالوگ‌های طنزآمیز بازی بیشتر مسخره به نظر بیایند. نتیجتا، موقعیت‌های داستانی هم به تمسخر و استهزا کشیده شده‌اند. در عمل، بازی یک داستان ساده‌ی مضحک، با شخصیت‌های مقوایی و دیالوگ‌های لوده را مرحله به مرحله به خورد مخاطب می‌دهد. اگرچه نمی‌تواند عمق لازم را برای تاثیرگذاری همین داستان هم ایجاد کند، به طرز ناباورانه‌ای این مضحکه سرگرم‌کنندگی بازی را دوچندان می‌کند.

خدمتی که این روایت به بازی می‌کند غیرقابل کتمان است. شما هر چقدر هم بخواهید به بازی Ratchet & Clank: Rift Apart با جدیت نگاه کنید موفق نمی‌شوید. چون داستان و شخصیت‌ها و وقایع سد راهتان شده‌اند. در عوض، برای لذت بردن، کافی است که دسته کنسول را در دست بگیرید و روبروی تلویزیون خود لم بدهید. این شاید مهم‌ترین نکته‌ای باشد که در بررسی بازی Ratchet & Clank: Rift Apart باید به آن چشم انداخت.

تنها جایی که بازی در روایت موفق عمل می‌کند، القای احساس مهم بودن به بازی‌کننده در نقش‌هایش در طول بازی است. شما هرگز احساس نمی‌کنید که در این دنیاهای در حال فروپاشی نقش کمرنگی دارید. اهمیتی که بازی به نقش مخاطب خود القا می‌کند بی‌نظیر است. ماموریت‌ها همه برای هدفی بسیار بزرگ‌تر خلق شده‌اند و شما به عنوان قهرمان، همواره سنگینی وظیفه خود را احساس می‌کنید. این شما را به جلو حرکت می‌دهد، در حالی که تقریبا هیچ مانعی سر راه لذت بردن شما به عنوان بازیگر اصلی اتفاقات نیست. وقتی داستان به انتها می‌رسد هم، بیشتر از هر چیز، از همین ماجرا احساس رضایت دارید.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.