پس از انتشار نسخه اول بازی آنچارتد (Uncharted: Drake’s fortune) در سال 2007 واکنش منتقدان و مخاطبان به ساخته «ایمی هنیگ» به قدری خوب بود که استودیوی سازندهاش یعنی ناتی داگ (Naughty Dog) را به عنوان یک استودیو بازی لایق احترام در این صنعت معرفی کرد. تنها ده هفته طول کشید تا تعداد نسخههای فروخته شده بازی انحصاری پلی استیشن 3 به یک میلیون نسخه برسد. منتقدان شیفته کیفیت تولید آن، جزئیات گرافیکی، گیمپلی، داستان جذاب و دیالوگهای بینقص آن شده بودند. صداپیشگان کاراکترها را به بهترین وجه ممکن به تصویر کشیده بودند. این واکنشهای مثبت مخاطبان و منتقدان، بذر ساخت نسخه سینمایی این بازی را در ذهن مدیران سونی کاشت. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Uncharted همراه گیمنیوز باشید.
از تولید به مصرف…
پروسه ساخت فیلمی از بازی Uncharted در سال 2008 کلید خورد. در طی این سالها نامهای آشنای زیادی در هالیوود به این پروژه لینک شدند. دیوید او راسل، شاون لوی و سث گوردن از جمله کارگردانهایی بودند که در طی این سالها برای کارگردانی این فیلم در نظر گرفته شدند. مارک والبرگ هم از همان موقع برای نقش نیتن دریک (Nathan Drake)، شخصیت اصلی داستان در نظر گرفته شده بود. اما مشکلات مختلف در مسیر تولید فیلم، تغییر فیلمنامه و… پروسه تولید آن را به درازا کشاند. در نهایت در سال 2017 تام هالند، برای بازی در نقش نیتن به خدمت گرفته شد و قرار شد مارک والبرگ به جای شخصیت ویکتور سالیوان (Sully) به ایفای نقش بپردازد. اوایل سال 2020 با روبن فلشر (Ruben Fleischer) روی صندلی کارگردانی، فیلمبرداری آنچارتد شروع شد و تا ماه اکتبر همان سال به پایان رسید.
این فیلم به دلیل پاندمی Covid-19 و با تاخیر، در 18 فوریه 2022 در آمریکا اکران شد.
آیا سونی موفق شد؟
در 20 دقیقه اول فیلم متوجه میشوید که این فیلم، اقتباسی نه خیلی خوب از نسخه چهارم بازی (Uncharted 4: A Thief’s End) است. پیشینه نیتن در این فیلم، با چیزی که طرفداران بازی به یاد دارند به کلی متفاوت است. این تفاوت تنها به گذشته نیتن محدود نمیشود و جزییات کوچک و بزرگ بسیاری نسبت به داستان اصلی در بازیها تغییر کردهاند. شاید هدف از ایجاد این تغییرات قرار دادن فیلم در مقام عنوانی مستقل نسبت به بازیهای این سری بود. سازندگان تلاش کردند یادگاریهایی از نسخههای قبلی هم در آن قرار دهند. چیزی که مشخص است این است که این فیلم در میانه راه گذر کردن از مرز اقتباس و تبدیل شدن به عنوانی مستقل مانده است. حتا خودش هم نمیداند قرار است چه باشد.
مخاطبی که از قبل با بازیهای این سری آشنا باشد، دائما در سردرگمی و گیجی به سر میبرد. علت؟ تطابق نداشتن بخشهای زیادی از داستان و به طور همزمان تلاش بیاندازه فیلم برای نزدیک شدن به استانداردهای سینمایی آن بازیها که در بیشتر اوقات هم اتفاقا ناموفق است.
نقد و بررسی فیلم Uncharted شبح یک ماجراجو
نقش داستان در این فیلم تنها ایجاد بستری است که از یک سکانس اکشن و پر زرق و برق به دیگری منتقلتان کند. پیچشهای غافلگیرکننده داستانی که مخاطب را انگشت به دهان میگذاشتند تا بالاخره بعد از چند دقیقه بتواند خودش را جمع و جور کند، جایشان را به یک تلاش ترحم برانگیز برای شوکه کردن مخاطب دادهاند که صادقانه بگویم حتا یک عضله را هم در صورتم منقبض نکرد. نیتن دریکی که ایمی هنیگ به تصویر کشید، قدم به قدم پازلهای پیش رویش را حل میکرد. با جمع کردن تمام یافتههایش در مسیر و با کمی چاشنی شانس و کلهشقی به هدفش میرسید. نیتن دریک هالیوودی به غیر از یکی دو پازل کوچک در آخر فیلم، تمام پازلهایی که پیش رویش قرار میگیرند را با سرنخی که از ابتدای فیلم به او داده میشود حل میکند. اما این بدان معنا نیست که بعضی از آن پازلها سرگرمکننده نیستند.
راستی، حس شوخطبعی نیتن را یادتان هست؟ دیالوگها، شوخیها و طعنههای بینظیری که بین او و سالی و دیگر کاراکترها رد و بدل میشد چطور؟ از هیچ کدامشان خبری نیست. تنها چیزی که نویسندگان تحویلتان میدهند، شوخیهای زورکی و دستچندمی است که حتی بازیگران فیلم هم نمیتوانند وانمود کنند خندهدار هستند.
پول همه چیز نیست
سونی با انتخاب تام هالند برای نقش نیتن دریک نشان داد بیشتر از این که به فکر حفظ اصالت آثار استودیوهای فرست پارتی (First-Party) اش باشد، به فکر قاپیدن بازیگرهای مطرح روز به هر قیمتی است. تا فقط از فروش فیلمهایش در گیشه اطمینان حاصل کند. حتا اگر قیمت آن بیتناسب بودن آن بازیگر به نقش پیشنهادی باشد. تام هالند و مارک والبرگ هر دو بازیگرانی هستند که در نقشهایشان در گذشته، اجراهای قابل ستایشی داشتهاند، اما مطمئن باشید حتا مریل استریپ هم در نقشی که به اشتباه برای آن انتخاب شده باشد، عملکردی غیر قابل قبول خواهد داشت. هالند و والبرگ در مقابل دوربین انقدر با یکدیگر ناهماهنگ و بیربط هستند که انگار نقش دو شخصیت جدید را در داستان بازی میکنند که به طور اتفاقی نام آنها هم نیتن و سالی است.
حتا یک ساعت خراب هم در روز دو بار زمان درست را نشان میدهد
در نقد و بررسی فیلم Uncharted از مشکلات دهشتناک فیلمنامه و انتخاب بد بازیگران که بگذریم، باز هم تام هالند و مارک والبرگ تمام تلاششان را کردند که اجرایشان را به مخاطب بفروشند. تیم جلوههای ویژه کامپیوتری صحنههای شگفتانگیزی را در طول فیلم رقم میزنند و به واقعیتر شدن تقلاهای نیتن در مسیر رسیدن به خواستهاش کمک شایانی میکنند.
طراحی و اجرای بدلکاریهای فیلم چه در مبارزات تن به تن چه در به تصویر کشیدن تصمیمات اکثرا بی پروای نیتن در طی ماجراجوییهایش کاملا همسوی انتظارات ما از یک دزد سبکدست و تیزپا و فرز و باهوش است که از محیطش برای درآمدن از مخمصه به خوبی استفاده میکند. این حاصل هماهنگی خوب بین طراح بدلکاری و تیمش با بازیگران فیلم مخصوصا تام هالند است. تنوع مکانهایی که نیتن و یارانش هم در طی فیلم به آنها سفر میکنند زیاد است و زیبایی بصری افزودهای به اندوختههای فیلم اضافه میکند.
«تنها حقیقت، موسیقی است.»
از اینها گذشته عملکرد رامین جوادی در مقام آهنگساز ستودنی است. موسیقی کاملا متناسب و همگام با محیط و شرایط پیش میرود. در عین حال جوادی تلاش کرده به موسیقی و فضایی که «گرگ ادمونسن» (Greg Edmonson) برای نسخههای قدیمیتر بازی خلق کرده بود وفادار بماند. گرچه شاید طرفداران انتظار داشتند ادمونسن برای ساخت موسیقی فیلم به این سری بازگردد. یا حتا هنری جکمن (Henry Jackman) که وظیفه آهنگسازی نسخه چهارم بازی را برعهده داشت. اما نباید از این حقیقت چشمپوشی کرد که انتخاب رامین جوادی توسط سونی، بسیار بهتر از دیگر انتخابهایی بود که سونی درباره این فیلم کرد.
به امید فردای بهتر…
در مجموع نمیتوان از کارگردانی روبن فلشر ایراد زیادی گرفت. با داشتن فیلمهایی مثل ونوم در کارنامهاش، حتما تجربه ناامید کردن طرفداران را دارد. در نهایت همه نکات خوب و بد مذکور در این فیلم در کنار یکدیگر، ساخته فلشر را به فیلمی متوسط و بهیادنماندنی تبدیل میکند که همچنان داغ یک فیلم آنچارتد خوب را بعد از سالها انتظار در دل طرفداران میگذارد. سخاوتمندانه میتوان این فیلم را معادل فیلمهای اکشن کمدیای در نظر گرفت که نتفلیکس هفتهای سهتایش را میسازد. کاش سونی به جای سرهمبندی کردن این فیلم برای فرار از احتمال شکست در گیشه، کمی هم به فکر طرفداران این سری و خواستههایشان بود. یک ویدیو مستقل 15 دقیقهای ساخته آلن اُنگار (Allan Ungar) بیشتر به آنچارتدی که همه ما میشناسیم و دوست داریم نزدیکتر است تا پروژه چند ده میلیونی سونی.
در پایان نقد و بررسی فیلم Uncharted بهجز سازش کردن با این مشکلات، پیشنهاد میکنم برای موسیقی جوادی، جلوههای ویژه زیبا، بدلکاریهای خوب فیلم و ایستراگ (Easter Egg) هایی که دیدنشان برای طرفداران بازی مثل ورق زدن آلبوم خاطرات است لااقل یک بار فیلم را ببینید و با امید به بهتر شدن فیلمهای آینده این سری، لااقل بدانید داستان این فیلم چه بود.
مرسی از مطلب خوبتون