Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

نقد و بررسی بازی The Tale of Bistun – داستان یک آرزو

افسانه بیستون (The Tale of Bistun) بازی روایت‌محوری است که قصد دارد داستان معروف شیرین و فرهاد را بیان کند. در عین حال دستی در روند داستانی این منظومه نامی نظامی داشته باشد. با ما و نقد و بررسی بازی The Tale of Bistun همراه باشید.

در دنیای امروزی استودیوهای بازی سازی بزرگی وجود دارند که با سرمایه‌های کلان و تیم‌های بزرگ بازی‌سازی هرساله به تولید بازی‌های گوناگون مشغول‌اند. این بازی‌ها که بسیار خرج تولید آنها می‌شود می‌بایست به گونه‌ای ساخته شوند تا گستره وسیعی از جامعه را در بر بگیرند و اصطلاحا جامعه پسند باشند و با فروش بالا و موفقیت تجاری برای کمپانی سودآور واقع شوند. این نیاز به جامعه‌پسندی باعث می‌شود این‌گونه بازی‌ها بیش از حد اصلاح شده باشند. یا از ترس ناراحت شدن برخی از افراد از عملی کردن برخی ایده‌ها اجتناب کنند.

اما همه بازی‌‌ها توسط کمپانی‌های بزرگ با سرمایه‌های بالا و محکومیت به جامعه‌پسند بودن ساخته نمی‌شوند. بلکه بازی‌سازان کوچک (indie developers) نیز وجود دارند. این بازی‌سازان که گاهی فقط از یک تیم یک نفره تشکیل شده‌اند نیازی ندارند تا از قوانین نانوشته و نوشته کمپانی‌های بزرگ پیروی کنند. آن‌ها می‌توانند جسورانه آثاری را خلق کنند که دیگر کمپانی‌ها هرگز نمی‌توانند مانند آن را بیافرینند. می‌توانند با ارئه دیدگاه خود ما را به یک سفر پر تلاطم به درون افکار خود ببرند. و پیام‌هایی را بازگو کنند که تاثیر آن چندین برابر پیام دیگر بازی‌سازان است.

شاید ما را به دنیایی دعوت کنند که در آن تقش یک آدم بد را بازی می‌کنیم که در پایان فراری از بد بودن خود ندارد و هرگز به قهرمان داستان تبدیل نمی‌شود. شاید به جهانی سفر کنیم که چنان از دنیای ما جداست که تصور آن که شخصی می‌تواند چنین افکاری داشته باشد رعشه به تنمان بیندازد.

در سال‌های اخیر و با آسان‌تر شدن بازی‌سازی و همچنین دسترسی هرچه بیشتر بازی‌سازان به فناوری مورد نیاز، شاهد افزایش چشم‌گیر این گونه بازی‌ها بوده‌ایم. افسانه بیستون نیز یکی از این بازی‌هاست که می‌خواهد با دیدگاه متفاوت خود داستانی جالب را برایمان روایت کند. در این نقد و بررسی از بازی The Tale of Bistun بیشتر به میزان موفقیت این بازی در رسیدن به هدفش می‌پردازیم.

بازی تمرکز اصلی خود را بر بیان داستان شیرین و فرهاد گذاشته است اما ساختار داستانی کاملا پیرو ساختار روایی نظامی نیست. استودیو «بلک کیوب گیمز» (Black Cube Games) با تغییراتی نقش تازه‌ای به داستان بازی داده است. داستان از آنجایی شروع می‌شود که «فرهاد» همه چیز را فراموش کرده است و آرام آرام و با کمک برخی از عوامل خاطرات خود را به یاد می‌آورد. هدف اصلی او معشوقه خود «شیرین» است و برای بدست آوردن او باید کوه بیستون را از میان بردارد. این کوه خطرناک دیوی را در بستر خود جای داده که راه را برای فرهاد سخت‌تر می‌کند.

فرهاد هربار با طی کردن مراحلی از بازی و با دسترسی به یک سنگ جادویی خود را در یک قلرو روحانی می‌بیند و قسمتی از خاطرات خود را به یاد می‌آورد. فرهاد پس از پیدا کردن مقصد خود هربار در کوه بیستون کمی بیشتر پیشروی می‌کند تا به هدف خود نزدیک‌تر شود. داستان بازی توسط یک داستان‌سرای خوش صدا بیان می‌‌شود و از طریق او است که ما از افکار فرهاد خبردار می‌شویم. با اینکه بازی در برخی مواقع با بیان تمامی افکار فرهاد اذیت کننده می‌شود،‌ عدم وجود آن نیز ممکن بود برخی از موقعیت‌ها را خشک و خسته‌کننده کند.

نمی‌توان گفت که روند داستانی بازی تیم بلک کیوب به داستان شیرین و فرهاد یک داستان کاملا سرراست و بدون پیچیدگی است. داستان در قسمت‌هایی برای شخصی که داستان اصلی را مد نظر دارد گنگ و گیج کننده است.

همچنین می‌تواند برای شخصی که با داستان اصلی ناآشنا است، به علت وجود پیچ و خم‌های تند داستانی، معرفی شخصیت‌ها و حذف آن‌ها از داستان و همچنین کم توجهی به قسمت‌هایی از داستان گمراه کننده باشد. بازی افسانه بیستون سعی می‌کند در پایان و با گذاشتن یک دوراهی در مقابل بازیکن ارزش دوباره بازی‌‌شدن خود را حفظ کند. اما متاسفانه پایان‌بندی‌های بازی چندان متفاوت نیستند تا این ارزش حفظ شود.

پس از داستان بازی که از یک منظره جدید به اثر نظامی نگاه داشته، افسانه بیستون سعی دارد که آن را به گیم‌پلی پیوند بزند. این پیوند را می‌توان در فراموشی فرهاد و بازیابی خاطراتش از طریق المان‌های مختلف بازی، کندن کوه پس از پایان مراحل و پیوند اساطیری مانند الهه آناهیتا برای مسیریابی بازیکن دید.

گیم‌پلی بازی اما بیشتر صرف حرکت به سمت مقصد مشخص شده توسط یک هدهد که همان الهه آناهیتا است می‌شود. این طریقه طراحی بازی که به شبیه‌ساز راه رفتن (walking simulator) معروف است می‌تواند به بازی اجازه دهد تا داستان خود را با طمانینه خاصی بیان کند. اما در نگاه کلی بازی را توخالی و خسته‌کننده می‌کند. سازندگان بازی به خوبی از این موضوع خبر داشته‌اند و با قرار دادن دشمنانی در مناطق مختلف بازی و معرفی کردن سیستم مبارزات سعی در از بین بردن این مشکل داشته‌اند. به علاوه، طراحی جذاب و جزئیات فراوان محیط، همراه با افکت‌های چشم‌نواز، این روند را از شر تکراری و خسته‌کننده شدن می‌رهاند.

در سیستم مبارزات بازی شاهد تنوع کم سلاح‌ها،‌ دشمنان و ویژگی‌های آن‌ها هستیم. این تنوع کم به دلیل محیط و شرایط داستان قابل توجیه است. اما می‌شد با اضافه کردن ویژگی‌های مختلف به سلاح‌های موجود، اضافه کردن انواع مختلف از یک دشمن و یا تغییر طریقه جنگیدن دشمنان از این کم‌تنوعی جلوگیری کرد.

در طول مسیر بازی شما به دو سلاح که هر کدام دارای فقط یک ویژگی هستند مجهز می‌شوید. متاسفانه این دو سلاح آن‌قدر متفاوت نیستند که یکی را بر دیگری در موقعیت خاصی ترجیح دهید.

بازی در موقعیت‌های مختلف از شما می‌خواهد تا سلاح خود را عوض کنید یا حداقل به فکر تعویض و بازی با دیگر سلاح باشید. اما با توجه به برتری فاحش یکی از سلاح‌ها، دیگری هرگز راهی به میدان ندارد. ناگفته نماند که سلاح‌های موجود از انیمیشن‌های چشم نواز و لذت‌بخشی برخوردار هستند و استفاده از آن‌ها جذابیت خود را در طول بازی حفظ می‌کند. بازی همچنین با اضافه کردن آی-فریم (Iframe) و داج رول (Dodge roll) به مبارزات، المان‌هایی را نیز از سبک سولزلایک (Souls-like) به کار گرفته است. این ویژگی‌ها مگر در برخی مواقع و به علت شلوغی مبارزات چندان به چشم نمی‌آیند.

تنوع خوب موسیقی بازی به مبارزات و البته به قسمت‌های داستانی بازی شور و حال خاصی می‌دهد، بازی همچنین از یک طراحی هنری قابل‌ قبول برخوردار است و در مواقعی با صحنه‌هایی که گویا از خارج از دنیای ما آمده‌اند می‌تواند چشم را به خود جذب کند. اما طراحی گرافیکی بازی کمی کهنه به نظر می‌رسد.

نکته دیگر در مورد گیم‌پلی بازی و مبارزات آن این است که می‌توان به سادگی به چالش‌های آن غلبه کرد. بازی سعی در به چالش کشیدن شما ندارد. این ممکن است به دلیل تمرکز بازی روی داستان و یا بیش از حد مبارزات باشد.

تنوع پایین سلاح ها و ویژگی‌های آن‌ها نیز بازی را مجبور می‌کند تا در یک سطح از سختی قرار بگیرد و حرکتی نداشته باشد. نسخه پی سی The Tale of Bistun در تجربه ما بازی بدون هیچ گونه مشکل فنی اعم از افت فریم و یا شکستگی تصویر اجرا شده و تجربه‌ای روان را برای کاربر به ارمغان می‌آورد.

در پایان نقد و بررسی The Tale of Bistun باید گفت که این بازی تلاش کرده است که با یک صداگذاری خوب و ایجاد محیط‌های پر رنگ و لعاب یک خاطره خوب از خود بجای بگذارد. داستانی با یک نگاه جدید ارائه کند و قصه‌های کهن ایرانی را به جای‌جای جهان ارائه کند. اما علی رغم این تلاش، سازندگان در زمینه گیم‌پلی ضعیف عمل کرده و بازی از مدت زمان و کیفیت گیم‌پلی آن‌چنان بالایی برخوردار نیست. داستان بازی نیز با خلاصه کردن قسمت‌هایی از داستان اصلی و یا ایجاد قسمت‌هایی دیگر، باعث ایجاد روایتی نه‌چندان منسجم شده است.

تجربه این بازی سرگرم کننده با وجود مشکلاتی که دارد همچنان تجربه‌ای دلنشین، روان و به یادماندنی است و امتحان کردن آن خالی از لطف نیست.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.