فیلم سینمایی «هیولاها» (The Beasts) با نام اصلی As Bestas یک تریلر روانشناختی ساختهی کارگردان اسپانیایی «رودریگو سوروگوین» محصول ۲۰۲۲ کشور اسپانیا است. این فیلم سال گذشته در جشنوارهی کن به نمایش درآمد و مورد تحسین منتقدین قرار گرفت. همچنین این فیلم در جشنواره گویا (Goya Awards) نامزد 17 جایزه شد. با نقد و بررسی فیلم The Beasts با گیمنیوز همراه باشید، تا ببینیم چگونه این فیلم با زیر ذرهبین قراردادن بیگانه هراسی، وحشتی چنان قابل لمس ارائه میکند که چشم برداشتن از آن غیرممکن است.
فیلم درباره زوجی تحصیل کرده، شهرنشین، میانسال و فرانسوی به نامهای آنتوان و اولگا دنیس است که تصمیم میگیرند به روستای گالیسیا بروند تا به پرورش محصولات ارگانیک بپردازند و در زمینهایی که از پسرعموی اولگا به آنها ارث رسیده خانههایی نو بسازند. آنها رفتهرفته درمییابند که حضورشان باعث آزار همسایههایشان که دو برادر به نامهای زان و لورن هستند میشود تا جایی که دو برادر دست به هرکاری برای رفتن آنها میزنند.
فیلم با سکانس خیره کنندهای از شکارچیان اسب شروع میشود، آنها با انتخاب یک اسب وحشی، با دستان خالی او را میگیرند و با تراشیدن یالهایش او را علامت گذاری میکنند. این حرکت تنها هدفش نمایش قدرت شکارچیان و ضعیف و ناچیز بودن اسبها در مقابل آنهاست.
سکانسی که بعدها دوباره مشابهش را در فیلم میبینیم (پوسترهای فیلم به خوبی این شباهت را نمایان میکنند). اما در اشارهای کوتاه در ادامه به این پی میبریم که لورن (یکی از دو برادر) احتمالا در سانحهای مرتبط به این اسبهای وحشی مغزش برای همیشه دچار آسیب شده است. لورن که حتی در نمایش قدرت بیمنطق و احمقانه بر یک حیوان هم شکست خورده و حالا در میانسالیاش بدون هیچ عشق و بچه و آیندهی شغلی، حتی از چشم برادر بزرگترش زان -که وضعش فرق چندانی با او ندارد- نیز یک شکست بزرگ است.
بعد از این سکانس آغازین، فیلم با بحثی میان روستاییان در بار شروع میشود. در حالی که آنتوان (شخصیت اصلی) در گوشهای از بار فقط درحال تماشاست و زمانی که میخواهد بی سر و صدا خارج شود، زان با خطاب قرار دادن او با نام «فرانسوی» به او میگوید: «شما در فرانسه خداحافظی نمیکنید؟» زان که تا انتهای فیلم آنتوان را به همین اسم خطاب میکند یادآور بیگانه بودن این فرانسوی شهر نشین تحصیل کرده در میان این روستاییان اسپانیایی میشود.
در حقیقت بهنظر میرسد فیلم از هر فرصتی که بدست میآورد برای یادآوردی این بیگانه بودن آنتوان استفاده میکند. سبک زندگی تر و تمیز و زیبای او، وارد کردن صورت حسابها در لپتاپ و نیز حتی معدود دوستان آنتوان در شوخیهایشان یاد آور این حقیقت هستند.
اما این تنش کوچک و ابتدایی که در ادامهی فیلم به تنش و وحشتی عظیم تبدیل میشود از چه چیزی نشئت میگیرد؟
آنتوان آرزو دارد چند خانهی نوساز در زمینهایی که به ارث برده بسازد تا دوباره مردم به سمت زندگی در روستا برگردند. برادران در آرزوی فروختن سهم زمینهایشان به گروهی برای ساخت توربینهای بادی عظیمالجثهای هستند که در وسط آن زمینهای روستایی و جنگلی انگار از دنیایی دیگر سر برآوردهاند و منظرهای سورئال خلق میکنند. اما قرارداد توربینها یا همهی زمینها است یا هیچکدام. تا زمانی که آنتوان زمینش را نفروشد، هیچ کس نمیتواند قرارداد ببندد.
اما حقیقت خشم زان و لورن از آنتوان ازاین قرارداد هم فراتر است. زان این حقیقت را بیان میکند که او نمیدانسته با پنجاه سال زندگی در این روستا چقدر بدبخت و بیچاره است تا زمانی که مهندسان با پول جلوی خانهاش حاضر شدهاند و پیشنهاد خرید دادند. تمام آرزوی او رفتن خودش، برادرش و مادرش به شهر و نجات از این روستای کوچک و داشتن زنی به مانند اولگاست. اما حالا تنها چیزی که جلوی خوشبختی او را گرفته آنتوان است.
برای زان کم کم آنتوان تبدیل به نماد تمام بدبختیهای زندگیش میشود. او همان ثروتمند، درسخواندهای است که برای خوشگذرانی به این روستا آمده و هیچ حقی در تصمیمگیری برای زمینهای آنها ندارد. او همان کسی است که سهم او را در زندگی خورده و زان باید او را برای رسیدن به خوشبختیاش از جلوی راه بردارد.
واقعیت این است که هیچ موجودی ترسناکتر از کسی که فکر میکند شما تنها مانع برای رسیدن به خوشبختیاش هستید، نیست. در حقیقت خشم و تنفر افراد این روستا یادآور روستاییان آثار شرلی جکسون است. روستاییان ترسناک و پر از خشمی که تنفرشان را به سوی افراد به جرم اینکه موفقتر از آنها هستند نشانه میگیرند.
این فیلم در واقع بر اساس رخدادهای واقعی که بر سر زوجی هلندی آمده، ساخته شده است. این حقیقت باعث میشود تا ترس و وحشت عمیق پنهان شده در لایههای فیلم برای مخاطب واقعیتر و قابل لمستر باشد. وحشتی که ریشه در واقعیتی ترسناک دارد، بیگانه هراسی (زینوفوبیا) و قبیله گرایی.
درحالی که بیگانههراسی ظاهر واضحتری در فیلم دارد؛ باید برای پیدا کردن قبیلهگرایی کمی دقیق شد. شاید واضحترین نمونهی قبیلهگرایی در فیلم، لحظهای باشد که آنتوان درباره آزار و اذیت برادران به پلیس میگوید. اما پلیس بیتوجه به او خود را در حمایت از مردم محلی قرار میدهد، بخاطر اینکه در تمام فیلم مردم به دو دستهی مردم ما و دیگران تقسیم میشوند. آنتوان با یاد گرفتن زبان اسپانیایی و تلاش برای ساختن خانههایی که مردم را به روستا برگرداند سعی میکند یکی از مردم روستا باشد. او در نهایت از نگاه روستاییان و پلیس یکی از دیگران است.
قبیلهگرایی یکی از کورکنندهترین خصلتهای بشر است. این خصلت نقش مهمی از باب پلیس و مردم محلی در این فیلم بازی میکند که تا حدودی یادآور وحشت افسار گسیختهی مردم محلی در فیلم Eden Lake و یاد آور واکنشهای طرفداران The Last of Us به اتفاقات قسمت دوم است.
اگرچه قبیلهگرایی میتواند باعث آرامش خاطر عدهای شود که همواره به خاطر تعلق به یک گروه خاص مورد حمایت قرار میگیرند، همین رفتار در نهایت به جدایی دروغین ما از آنها ختم میشود. پیامدی که این سوال را پیش میآورد: برای حفظ «ما» تا کجا حاضر به پیش رفتن هستیم؟
تا جایی که وحشتی عمیق و غیر قابل توضیح نسبت به کسی که از ما نیست داشته باشیم حتی اگر در طرف حق باشد؟ شاید این سوال در هیچ کجای فیلم به اندازهی سکانس بینظیر نگاه ناباورانه و دهان باز مادر برادران به اولگا که او را مجبور به روبرو شدن با واقعیت کرده واضح نباشد. واقعیتی وحشتآور که قبیلهگرایی جلوی دیده شدنش را گرفته بود.
کارگردانی فیلم بهشدت هوشمندانه و زیباست. فیلم از سکانسهای آرامش بخش غذا خوردن و گوجه کاشتن زوج اصلی داستان شروع میشود، کمکم به سمت پارانویا و وحشت آنتوان از اطرافش پیش میرود. با هربار حضور برادران در اطراف آنتوان فضا حالت خصمانهای به خود میگیرد و مخاطب نیز به مانند آنتوان میتواند خشم و نفرت را در هوای اطرافش حس کند.
درحالی که فیلم بهشدت آرام سوز و متین است، صحنههای تنشزا کم ندارد. تنشی عجیب که در سرتاسر جهان فیلم وجود دارد. حتی پرههای غولپیکر فلزی توربینهای بادی. گاهی تنش و وحشت فیلم میتواند به درجهی خفقانآوری برسد که سکانسهای سادهای مثل پیادهروی در جنگل و راه رفتن بین راهروهای گاوداری را تبدیل به تجربهی خفهکننده و تنگنا هراسانهای کند که به ژانر وحشت تنه میزنند.
در نهایت باید گفت فیلم هیولاها دربارهی هیولاهای دنیای واقعی است. هیولاهایی از جنس مردم عادی با آرزوی رسیدن به خوشبختی. کسانی که برای رسیدن به خواستهی خود دست به هرکاری میزنند. دیدن این فیلم میتواند تجربهی فراموش نشدنی در ژانر تریلر روانشناختی باشد که خیلی وقت است منتظرش هستید.
نظر شما دربارهی بررسی فیلم The Beasts و نقد شما از این فیلم چیست؟
عالی قبل از پایان-ای کاش این سبک پایان باز اصغر فرهادیسم از سینما پاک شود.
the beast مخاطب را یادفیلم ژانروحشت دیگران the othersمی اورد فیلمی پرتنش وخوش ساخت آرام وساکت با پایان بندی بسیارعالی!!حتما ببینید.