فیلم سینمایی «جنگ داخلی» (Civil War) تا این لحظه نقطهی اوج کارنامهی «الکس گارلند» در کارگردانی است. او را که بیشتر در مقام فیلمنامهنویس با آثاری چون «28 روز بعد» (28 Days Later) و «هرگز مرا راه نکن» (Never Let Me Go) میشناسیم، قبلا هم در صندلی کارگردان دیدهایم. اما تا پیش از این، گارلند همچنان در کارگردانی فیلمهای خود هم بیشتر نقش نویسنده داشت. این بار در فیلم جنگ داخلی او علاوه بر داستان ویژهای که نوشته، در کارگردانی هم موفق بوده است. در ادامه با نقد فیلم Civil War با گیمنیوز همراه باشید.
فیلم جنگ داخلی را باید به چشم یک فیلم جادهای تماشا و قضاوت کرد. اگرچه در ابتدا فیلم به عنوان یک درام سیاسی معرفی میشود، در ادامه از عناصر ژانر جادهای کمک میگیرد تا مخاطب را همراه سازد. مقدمهی جذاب فیلم شامل یک تصویر بسته از رییس جمهور آمریکا با بازی «نیک آفرمن» و بلافاصله معرفی شخصیت اصلی آن «لی» با بازی «کریستن دانست» میشود. در این لحظات فیلم علاوه بر ترسیم موقعیتی که آمریکا درگیر آن است، دو شخصیت محوری فیلم را هم خلق و پرداخت میکند. یک طرف رییس جمهوری است که به گفتهی خودش یک «کمپین رزمی» را آغاز کرده و به موفقیت آن امیدوار است. طرف دیگر، یک عکاس خبره جنگ قرار میگیرد که به زودی میفهمیم ماموریتی برای مصاحبه با این رییس جمهور در سر دارد.
اندکی بعد متوجه میشویم که ایدهی موفقیت در جنگ، صرفا ناشی از توهم رییس جمهور بوده و دولت او در معرض سقوط قرار دارد. در سکانس معرفی او، گارلند با هوشمندی بریده تصاویری از شورش ژانویه 2021 را قرار میدهد. همین تصاویر فیلم جنگ داخلی را به یک بیانیه سیاسی تبدیل میکنند. برخلاف آثار متعدد سینمایی و تلویزیونی با کارکرد مشابه، فیلم بدون پافشاری به سراغ روایت داستان خود میرود. نقطهی تمایز این فیلم با دیگر آثار هم در همین است. اینجاست که میتوانیم بگوییم جنگ داخلی به عنوان یک اثر سینمایی و بیانیه سیاسی، موفق عمل میکند.
در واقع داستان فیلم، یک ادامهی فرضی برای شورش ژانویه است. در این نسخهی متفاوت از تاریخ، با آمریکایی مواجهیم که شورش طرفداران یک رییس جمهور (ترامپ) در آن موفقیت آمیز بوده و به ادامهی کار او به عنوان رییس دولت منجر شده است. اتفاقی که آتش یک جنگ داخلی را روشن کرده، و به سمت فروپاشی نظام مردمسالاری در ایالات متحده حرکت میکند. گارلند با گنجاندن چند ثانیه تصویر در کنار دیالوگهای رییس جمهور، چنین تصور قدرتمندی را کلید زده است. کاری که تنها از یک نویسندهی قدرتمند، و یک کارگردانِ حالا با تجربه برمیآید.
سکانسهای بعدی، شخصیت لی را معرفی و پرداخت میکنند. او در مقابل تلویزیون نشسته و سخنرانی رییس جمهور را تماشا میکند. کسی که نه تنها کشور را به آشوب و جنگ و کشتار کشانده، بلکه به آن افتخار میکند. لی لنز دوربینش را به سمت او نشانه میرود، گویی میخواهد به سمت او شلیک کند. اما بلافاصله او را در میانهی بحرانهای نظامی مختلف در جهان میبینیم. در حالی که به عنوان یک عکاس خبری، کاری بیشتر از ثبت وقایع در قالب عکس انجام نمیدهد. کارگردان بلافاصله با نمایش این تصاویر، مخاطب را درگیر تناقضات اخلاقی و دغدغهی فکری عظیم عکاسان جنگ میکند. آنها که در خشونتبارترین و وحشیانهترین بحرانهای بشری، به جای نجات جان انسانها باید لنز دوربینشان را به سمت سوژه بچرخانند و در بزنگاه مناسب شلیک کنند.
لی از این وضعیت به ستوه آمده و دارد باورش به قدرت روزنامهنگاری را از دست میدهد. اما یک ماموریت آخر برای خودش متصور است: گفتگو با رییس جمهوری که این آشوب را به راه انداخته. گارلند با انتخاب یک عکاس جنگ به عنوان قهرمان داستان خود، به اندازهی خود برای بازپسگیری قدرت خبرنگاری تلاش میکند. اما آیا موفق هم میشود؟ سوال مهمی که باید در نقد فیلم Civil War بپرسیم همین است.
شمایل لی به عنوان یک قهرمان، در سکانس بعدی ترسیم میشود. او برای عکسبرداری از یک درگیری کوچک به محل یکی از آشوبها میرود. در این حضور با «جسی» با بازی «کیلی اسپینی» آشنا میشود. جسی عکاس جوانی است که لی برای او نماد شجاعت و مهارت در عکاسی جنگ است. در این مواجهه، لی جان جسی را هم از مرگ حتمی نجات میدهد و بدین ترتیب به یک قهرمان واقعی برای او تبدیل میشود. آشنایی لی با موقعیتهای خطرناک و سرعت عملش در نجات از مهلکه، به نجات جان جسی کمک میکند. برای لحظاتی، لی عکس گرفتن را کنار میگذارد و وارد عمل میشود. شاید برای اولین بار، اما قطعا نه برای آخرین بار.
در ادامه آنها با یکدیگر همراه میشوند تا سفر به واشنگتن را آغاز کنند. «جوئل» با بازی «وگنر مورا» این همراهی را برخلاف میل لی ترتیب میدهد. اگرچه به نظر میرسد همراه کردن جسی با تجربهی کم و سن پایین در این سفر خطرناک کار احمقانهای است، این فرصت را به جسی میدهد تا به یک عکاس واقعی جنگ تبدیل شود. در مقاطع مختلف و به اصطلاح ایستگاههای این سفر جادهای، رخدادهای مکمل اتفاق میافتند که به شخصیتپردازی بیشتر، فضاسازی بیشتر ونشان دادن جزئیات داستان از زوایای مختلف کمک میکنند.
در این ایستگاهها است که متوجه وخامت اوضاع و چنددستگی در میان مردم آمریکا میشویم. جنگ داخلی یک شوخی نیست، بلکه یک بحران واقعی است که سایهی خطرناک آن بر تمام مردم گسترده است.
لی و همراهانش از جمله «سمی» با بازی «استیون مککینلی هندرسون» به مسیر پرمخاطرهی خود ادامه میدهند. هر کدام از آنها، یک یا چند بار در مواجهه با خطر جدی زخمی یا کشته شدن، فرصت تبدیل شدن به قهرمان را به دست میآورند. سمی از یکی از این فرصتها استفاده میکند و با به خطر انداختن جان خود، دیگران را از مرگ حتمی نجات میدهد. یک روزنامهنگار دیگر که در یک بزنگاه خطرناک، به خود اجازه میدهد وارد عمل شده و به یک قهرمان تبدیل شود. در این سکانس مهم از فیلم، که بار دراماتیک و تراژیک سنگینی را هم به دوش میکشد، شاهد شکوفایی یکی از مهمترین شخصیتهای فیلم هستیم.
گارلند به مسیر خود در بازپسگیری حیثیت روزنامهنگاری و عکاسی جنگ ادامه میدهد. لی و جسی به همراه جوئل به واشنگتن میرسند. درست در زمانی که نیروهای مخالف رییس جمهور کمکم به او نزدیک میشوند. درگیریها خشونتبارتر شده و موقعیت بسیار بحرانی است. تصویرسازی گارلند از کیفیت خوبی برخوردار است و به خوبی توانسته تنش بالا را به تصویر بکشد. او زوایای دوربین را طوری انتخاب کرده که هم درگیریهای مسلحانه و خشونتبار را به تصویر بکشد و هم موقعیت و رفتار شخصیتهای داستانش را زیرنظر داشته باشد. رسیدن به این تبحر در کارگردانی حاصل تجربیاتی است که به ویژه در فیلم قبلیاش «مردان» (Men) به دست آورده.
نقد فیلم Civil War بدون اشاره به روندی که جسی برای تبدیل شدن به جایگزین برحق لی طی میکند به بیراهه میرود. لی در یک صحنهی تاثیرگذار، با جسی خلوت میکند و از او میخواهد از هلیکوپتر ساقط شده عکاسی کند. در اینجا شاهد استفاده نویسنده و کارگردان از الگوی «انتقال تجربه» به بهترین شکل ممکن هستیم. در حالی که جسی به دنبال زاویهی مناسب برای ثبت تصویر خود میگردد، فیلمبردار تصاویر بینظیری را از دو بازیگر در یک فضای شبه آخرالزمانی ثبت میکند.
فیلمبرداری جنگ داخلی را میتوان یکی از نقاط قوت این فیلم در نظر گرفت. فیلم نمونهی واضحی از به کارگیری هنر عکاسی در خلق تصاویر زنده و قابهای منحصر به فرد است. طبیعی است که از یک فیلم با شخصیت اصلی یک عکاس خبری و تمرکز بر ثبت تصاویرِ تاثیرگذار و با کیفیت، انتظار قابهایی تاثیرگذار و با کیفیت داشته باشیم. جنگ داخلی نه تنها صحنههایی از تلاش عکاسان با به خطر انداختن جانشان برای ثبت لحظههای مهم درگیریهای مسلحانه را به تصویر میکشد، بلکه لحظههای ثبت شده را هم نشان میدهد. تک قابهایی که حاصل شجاعت عکاسان هستند.
در یک سوم پایانی فیلم، جسی جسورانهتر عمل میکند. گویی همهی ترسهای خود را کنار گذاشته و با الگو گرفتن از لی برای ثبت لحظهها خود را در تیررس هم قرار میدهد. اما این عکاس جوان، کمتجربه است و درک واقعگرایانه و درستی از درگیریهای مسلحانه ندارد. همین نپختگی باعث میشود که او جان خود را به خطر بیاندازد و لی را مجبور کند بالاخره وارد عمل شود و جان خود را فدا کند. قهرمانی که یک بار در ابتدای فیلم جان جسی را نجات داده بود، این بار همان عمل قهرمانانه را تکرار میکند. با این تفاوت که این دفعه، جان خودش از دست میرود.
لحظهی آخر، جسی که دیگر کاملا به یک عکاس جنگ تبدیل شده، تصویر قهرمانش را ثبت میکند. عکسی که برای اثبات قهرمان بودن لی لازم است در کنار عکسهای دیگر جسی قرار میگیرد. از جمله عکسی که از رییس جمهور بر خاک افتاده، زیر پای سربازان فاتح ثبت خواهد کرد.
جسی راه لی را ادامه خواهد داد. چرخش دوران شاید باعث شود که روزی او هم برای نجات جان یک عکاس جوان خودش را به خطر بیاندازد و به قهرمان دیگری تبدیل شود. اما این اتفاقات به اندازهی مسیری که برای رسیدن به این جایگاه طی کرده اهمیت ندارند. او زمانی که حتا لی هم کاملا کنترلش بر اوضاع را از دست داده بود با شجاعت تمام -و شاید کمی هم حماقت- برای پیدا کردن زاویه مناسب برای ثبت بهترین تصویر تلاش میکرد.
در نقد فیلم Civil War باید اشاره کرد که الکس گارلند موفق میشود ضمن صدور یک بیانیهی تماما سینمایی سیاسی، از حیثیت حرفه عکاسی جنگ هم دفاع کند. با اینکه داستان این فیلم نسبت به ساختههای قبلی او سادهتر و سرراستتر است. او نشان میدهد که حضور عکاسان و خبرنگاران در بحرانهای بشری لازم است. آنها برای ثبت رویدادها جان خود را به خطر میاندازند تا راوی تاریخ باشند. اگرچه این کار به خودی خود یک عمل قهرمانانه در نظر گرفته میشود، از اقبال چندانی در باور عمومی برخوردار نیست. این قهرمانها هرگز به اندازهی کافی دیده نشدهاند. شاید این فیلم بتواند اهمیت کار آنها را به همهی مخاطبانش نشان دهد.
فیلم جنگ داخلی ضمن روایت یک داستان مهیج و درگیرکننده، شخصیتهایی را به دنیای سینما هدیه میدهد که مدتها در ذهن مخاطب باقی میمانند. اینکه یک فیلم با چنین شخصیتهایی بتواند تا این حد جذاب و فوقالعاده قصهگویی کند به خودی خود یک موفقیت است. اما فیلم اینجا متوقف نشده و تاثیرگذار هم ظاهر میشود. تاثیری که فراتر از مرزهای سینما، به تماشاگر فرصت تفکر دربارهی کنشهای سیاسی را هم میدهد.
آنجایی که به عواقب یک آشوب بیخردانه فکر میکنیم و میبینیم عاقبت لغزش دموکراسی یک جنگ داخلی خشونتبار است، فیلم به هدف خود رسیده. آنجایی که فکر میکنیم قهرمانها نه فقط در میان سربازان خط مقدم یا شخصیتهای سیاسی، که در میان روزنامهنگاران و عکاسان پیدا میشوند، فیلم به هدف خود رسیده. و آنجایی که فکر میکنیم فیلم به عنوان یک رسانهی قدرتمند میتواند در قالب یک داستان خیالی، با شخصیتهای خیالی، تاثیرگذار ظاهر شود، هم.
شما هم اگر نقد دیگری بر فیلم Civil War دارید آن را در بخش دیدگاهها بنویسید.