در مقالهی پیش رو به نقد و بررسی فیلم «آخرین دوئل» (The Last Duel) جدیدترین اثر ریدلی اسکات میپردازیم. فیلمی با نقشآفرینی مت دیمون، جودی کومر، بن افلک و آدام درایور. با گیمنیوز همراه باشید.
در یک نگاه کلی «آخرین دوئل» یادآور بسیاری از فیلمهای تاریخ سینما بهویژه دو فیلم «گلادیاتور» و «راشومون» است اما بهشخصه فکر نمیکنم اینها قرابت چندانی با همدیگر داشته باشند. مثلا فیلم «راشومون» درباره تجاوز به زنی اشرافزاده توسط ولگردی بیسروپاست. این اتفاق از نظرگاه چهار نفر و به اشکال مختلف بازگو میشود؛ به این صورت که افراد حاضر در این فیلم، روایتهای کاملا متفاوتی از واقعه را به دادگاه ارائه میکنند که هیچکدام گویای حقیقت ماجرا نیست. در واقع «راشومون» با پیش کشیدن سخنان چهار راوی نامعتبر و غیرقابلاعتماد، انسان را موجودی ریاکار و حقیقت را امری پوشیده و دستنیافتنی میداند.
در حالی که «آخرین دوئل» با ذهنیت آدمها سروکار دارد، نه با روند افشای حقیقتی دروغین از زبان آنها. برای همین است که کارگردان در میاننویسها از حقیقی بودن روایت سوم پرده برمیدارد و به سوالات احتمالی ما پاسخ میدهد. اگر کوروساوا قضاوت درباره درست یا غلط بودن حرفهای شاهدان را برعهده مخاطب میگذارد، ریدلی اسکات خود به قضاوت میپردازد و بیننده را در آخرین بخش فیلم به پیشگاه حقیقت میبرد. درست برعکس «راشومون» در «آخرین دوئل» میتوان به یکی از ناقلان حادثه اعتماد کرد و همه یا دستکم بیشتر گفتههای او را پذیرفت.
طغیان علیه وضع موجود
همانطور که گفته شد، «آخرین دوئل» فیلمی درباره ذهنیت انسانها درباره همدیگر است. ژان دو کاروژ (مت دیمون) زندگی با همسرش را عاشقانه میپندارد و ژاک لگریس (آدام درایور) گمان میکند که مارگارت (جودی کومر) با میل و رضایت خود تن به رابطهی جنسی داده است. حال آن که برخلاف تصور آنها نه عشقی در رابطهی زن و شوهر به چشم میخورد و نه مارگارت تمایلی به مغازله با ژاک لگریس داشته، بلکه او در جامعهی مردسالار زمانهاش تنها یک قربانی است. قربانی نگاه وارونهی مردها به شرایطی که زنان را از بدیهیترین حقوقشان محروم کرده و همچنان دارد به آتش این نابرابریها میدمد.
مارگارت ابتدا زنی نجیب و پایبند خانواده است. زنی فاقد اعتماد به نفس کافی برای مخالفت با خواستههای پدرش که بهناچار دم فرومیبندد و به ازدواج با مردی سنگدل و نامهربان تن میدهد. اما در ادامه جرئت پیدا میکند که سد بیانتهای سکوت را بشکند و فریاد حقطلبی برآورد. از این رو شوهرش را به نبرد با ژاک لگریس متجاوز وامیدارد تا مگر بتواند از این مرد شهوت پرست انتقام سختی بگیرد، هرچند که بهتدریج موانعی هم در برابر او قرار میگیرند یعنی ۱)مارگارت از آنچه در صورت شکست ژان دو کاروژ بر سرش خواهد آمد، هیچ اطلاعی ندارد و ۲) در همین حین به شکل غیرمنتظرهای باردار میشود.
ریدلی اسکات، کارگردانی تسلیمناپذیر
برطبق آنچه تا کنون گفتیم، نکتهی قابل ستایش فیلم در این است که اگرچه سخن از زنی رنجور و عصیانگر به میان آورده اما خوشبختانه تنها به دنبال کسب جایزه یا جلب توجه منتقدان نیست. حال میخواهید فیلم جدید ریدلی اسکات را هم نظیر بسیاری از فیلمهای این دورانْ حاصل جنبش MeToo یا سایر جنبشهای فمینیستی هالیوود بدانید یا نه، باز هم «آخرین دوئل» (The Last Duel) فیلم صادقی است که زنان را صرفا افرادی ظلمپذیر و ستمزده به تصویر نمیکشد و قصد تهی کردن آنها از ویژگیهای انسانیشان (مانند رذایل و خباثتهای اخلاقی) را ندارد.
مثلا در نقطهی مقابل مارگارت، مادرشوهر بدذات و ستمگرش قرار گرفته است که باعث و بانی تجاوز ژاک لگریس به مارگارت میشود. یا شخصیت ماری که قبلا دوست صمیمی و تنها پشتیبان مارگارت بود، به همراه زنان دیگر از حمایت کردن او شانه خالی میکند. این موضوع نشان میدهد که ریدلی اسکات برخلاف عده زیادی از کارگردانهای آمریکایی، هنوز هم تسلیم موج اخیرا بهراهافتاده در سینمای هالیوود نشده و همچنان بیتوجه به این مسائل کماهمیت و حاشیهای به راه خود میرود. مگر او نبود که هنگام اوج شیء پنداری زنان در سینما (دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی) یکی از فمینیستیترین فیلمهای آن روزگار به نام «تلما و لوییز» را ساخت؟