پیش از انتشار بازی Elden Ring، توسعهدهندگان استودیوهای پلیاستیشن از خاطرات فراموشنشدنی خود در مورد مواجهه با باس فایت های FromSoftware میگویند. در این مقاله استودیوهایی نظیر Santa Monica، Insomniac Games و «ناتیداگ» و چندین استودیوی دیگر، از خاطرات خود در لحظهی مبارزه با این باسفایتها و اینکه چه سختیای را برای شکست این باسفایتها متحمل شدهاند، میگویند. همچنین آنها بهترین باسفایتهای ساختهشده توسط FromSoftware را از نظر خودشان انتخاب میکنند.
به زودی شاهد عرضهی بازی Elden Ring، جدیدترین ساختهی استودیو مشهور FromSoftware خواهیم بود. بازیای که با همکاری نویسندهی افسانهای مجموعه داستانهای «نغمهی یخ و آتش» یعنی «جرج آر.آر. مارتین» ساخته شدهاست و به علت همین همکاری خیلی از بازیکنان مشتاق و تشنهی تجربهی این اثر هستند. آنها از الان انتظار یک داستان غنی با مولفههای همیشگی FromSoftware را دارند و پیش از انتشار بازی، آن را یکی از بهترین آثار تاریخ بازیهای ویدیویی میدانند و بیش از هر زمان دیگری منتظر آن هستند.
درست است که این استودیو به خاطر ساختن بازیهای منحصربهفرد با درجه سختی بالا و محیطها و فضاهای عمدتا تاریک شناخته میشود اما این باس فایت های FromSoftware است که توانسته این استودیوی بازیسازی ژاپنی را افسانهای کند. بیش از یک دهه است که آنها توانستهاند تا با مبارزات جذاب و هیجانانگیز، طراحیهای عجیب و جالب باسفایتها و تنظیمات ترسناک ملاقاتهایی بسیار به یادماندنی برای بازیکنان به وجود بیاورند. در این راستا به خاطر اینکه مدت زمان کمی تا انتشار Elden Rings باقیمانده است، تصمیم گرفتیم تا تماسی با توسعهدهندگان پلیاستیشن برقرار کنیم و لحظات شخصی فراموش نشدنی آنها را پیرامون بازیهای FromSoftWare بپرسیم. بازیهایی مانند Sekiro: Shadows Die Twice، Bloodborne، Demon’s Souls و مجموعهی Dark Souls.
بیشتر در گیمنیوز بخوانید: معرفی بازی Elden Ring – هر آنچه تاکنون درباره بازی جدید خالق دارک سولز میدانیم
اما برای شروع ما همین سوال را از «هیدتاکا میازاکی»، خالق نابغهی مجموعه Dark Souls پرسیدیم. با ما همراه باشید.
Old Monk از بازی Demon’s Souls
نظر هیدتا میازاکی در مورد شخصیت Old Monk به شرح زیر است:
اگر ما داریم در مورد یکی از بهترین باس فایت های FromSoftware صحبت میکنیم که من بیشتر از همه بهش افتخار میکنم (میازاکی تاکید خاصی برروی کلمهی افتخار داشت) احتمالا شخصیت Old Monk از Demon’s Souls باشد. دلیل این انتخاب هم این است که مخالفتهای زیادی علیه طراحی شخصیت Old Monk و کاری که ما میخواستیم با او انجام بدهیم وجود داشت. اما Old Monk چیزی بود که من همان جوری که تصورش میکردم، میخواستم در بازی هم حضور داشته باشد.
من میخواستم آن تصور کلی از باسفایت داشتم را به بازی منتقل کنم. حالا چه از نظر طراحی بصری و چه از نظر گیمپلی که شامل عنصر چندنفره بازی هم میشد. در آن زمان از اجرا و سرگرمکننده بودن، فشارهای زیادی به ما وارد شد و کسی به ما باور نداشت. اما در نهایت ما از پسش بر آمدیم و من فکر میکنم و که Old Monk به یک باسفایت سرگرمکننده تبدیل شد که هواداران او را تحسین و از او استقبال میکنند.
در مورد Demon’s Souls باید بگویم که مکانیکهای زیادی در طول توسعهی بازی وجود داشت. مکانیکهایی که طراحیاشان بسیار سخت بود. برای نمونه ویژگیهای ناهماهنگ بخش آنلاین بازی پیچیده بودند. اما من فکر میکنم که Old Monk مظهر تمام آن سختیها و فشارها و نحوهی عبور ما از آنها است. Old Monk چیزی است که باعث میشود تا ما به ساختهی خود افتخار کنیم.
اینها سخنان هیدتاکا میازاکی بودند. اما «توماس هارت» معاون مدیر بخش جامعهی Insomniac Games هم این شخصیت را به عنوان یکی از بهترین باس فایت های FromSoftware انتخاب میکند. او در این مورد گفت:
الان سال 2009 است. من برای ساعتها در بازی Demon’s Souls غرق شدهام و الان در World 3-3 با Old Monk برخورد کردهام. او کاملا با تمام باسفایتهای پیش از خود متفاوت بود. او کوچک بود و از تمامی ضربات جاخالی میداد. او تقریبا بازتابی از نحوه بازی کردن من بود. تقریبا به طور مستقیم حملات را دفع میکرد، از پشت ضربه میزد و مرا میکشت. پیش خودم میگفتم عجب هوش مصنوعی دیوانهواری!
تا اینکه در دومین رویاروییمان به اینکه چقدر این نبرد خاص است، مشکوک شدم. او قیافهاش این بار به طور کامل عوضشده بود و داشت از جادو استفاده میکرد! بعد از دومین بار که در بازی مردم، من در اینترنت به دنبال راهنماییهایی در مورد شکست دادن او بودم. چگونه میتوانم الگوهای یک باسفایت را یاد بگیرم اگر او سبک مبارزهاش را در هر نبرد عوض کند؟ من واقعا کلافه شدهبودم.
سر انجام یک حقیقتی عجیب بر من آشکار شد. اینکه من با یک هوش مصنوعی در حال جنگ نبودم بلکه داشتم با یک بازیکن دیگر میجنگیدم، یعنی یک جنگ «بازیکن علیه بازیکن» (PvP). عجب حرکت دیوانهواری!
Great Grey Wolf Sif از مجموعهی Dark Souls
«تام کلرکس» از انیماتورهای Nixxes Software به عنوان یکی از جذابترین باس فایت های FromSoftware، «گرگ خاکستری بزرگ سیف» (Great Grey Wolf Sif) را انتخاب کرد.
وقتی که کاتسین شروع شد، سیف از پشت قبرستان پرید و شمشیر غولپیکر را گرفت و خودش را برای یک نبرد نفسگیر آماده کرد. درست قبل از اینکه او را شکست دهم سیف شروع کرد به لنگیدن. حملاتش کندتر شدند و من از این قضیه ناراحت شدم. به نظرم سیف مایل بود تا انتها بجنگد. با شکست دادن گرگ، من روح سیف را دریافت کردم.
من وقتی توضیحات و داستان سیف را خواندم احساس بدتری پیدا کردم. این گرگ زمانی یک همراه وفادار بوده و در طول جنگیدن با من داشته از قبر اربابش محافظت میکرد. پس از آن وقت بیشتری را صرف خواندن روایتها و افسانههای بازی کردم. همین کار باعث شد تا دید من نسبت به باسفایتها عوض شود.
من برای خیلی از آنها متاسف بودم. شکستدادن باسفایتهای بازی به شما یک حس پیروزی دلچسبی میدهد ولی شکست آنها باعث میشود بیشتر در مورد آنها فکر کنید. هر باسفایتی داستان مخصوص به خود را دارد. داستانهایی که عمدتا غمانگیز هستند.
Dragonslayer Ornstein and Executioner Smough از مجموعه Dark Souls
«زان وانگ» و «دانکن تایرر» که در بخش QA Firesprite شاغل هستند راجع به بهترین باس فایت های FromSoftware از دید خودشان توضیحاتی را ارائه دادند. زان وانگ در این مورد گفت:
وقتی که فهمیدم باید به طور همزمان با آن دو بجنگم، به طور غیرقابل باوری برایم دلهرهآور بود و به نظرم هم غیرممکن میرسید. Ornstein بسیار سریع است و قابلیتهای الکتریکی دارد. او دائما و بدون وقفه به شما حمله میکند. در همین حین شنیدن صدای لرزیدن زمین در اثر راه رفتن Smough به سمت شما، دلخراش بود. مخصوصا وقتی که او شما را با لهکردن زیر چکش گندهاش مانند یک حشره، تهدید میکند.
وقتی که پس از تلاشهای زیاد بالاخره یکی از آنها را شکست دادم، خوشحال بودم که شاید نبرد تمام شدهباشد اما خوشحالی من زیاد دوام نیاورد. چرا که آن یکی دشمن باقیمانده به یک شکل قویتر تبدیل شد. در اینجا باید یک شرط را بررسی میکردم. آن شرط این بود که کدام یک را اول باید شکست دهم تا ببینم دیگری شکل قویتر شدهاش چگونه است.
پس از بررسی میتوانستم تصمیم بگیرم که کدام یک از آنها را باید اول بکشم تا شکل قویتر شده آن هیولای باقیمانده برایم کمتر دردسر ساز باشد. همین کارها باعث میشد تا بازی برایم لذتبخشتر باشد.
نظر دانکن هم اینگونه بود:
The Dark Souls نمایانگر چیزی چالشبرانگیز است. چیزی که خوب بازی نمیکند و با بازیکنان میجنگد و غیره. Ornstein & Smough هم باسفایتهای بازی The Dark Souls هستند. دو نفری که به طرز ناسازگاری تهاجمی هستند. آنها میتوانند حملاتی را که از طریق یکدیگر عبور میکنند را انجام دهند. آنها بازیکنان را مجبور به تکرار چیزهایی میکنند که در طول بازی یاد گرفتهاند. البته این به نوعی خودش یک نکته خوب است.
آن باسفایتها اینجا هستند تا اگر بازیکن در خیالش فکر کرد که جزو بهترینها است، تلنگری به او بزنند. آنها این نکته را یادآوری میکنند که اگر میخواهید از فتح عنوانی پر زحمت لذت ببرید و در آن پیشرفت کنید، باید خود را با شرایط آن تطبیق دهید و به ضربه خوردن در طول این مسیر پر فرازونشیب عادت کنید.
Knight Artorias از مجموعهی Dark Souls
«متیو کمپ» که طراح بازی در Firesprite است هم Knight Artorias را به عنوان یکی از بهترین باس فایت های FromSoftware برگزید.
هیچچیزی مانند اولین جهش و برخورد Knight Artorias به شما نمیگوید که به آنور لوندو برگرد! همان بازی آغازین او کافی است تا حتی «برگزیده مردگان» را وادار کند که استقامت کافی برای بازگشت به مقبره Firelink را داشته باشد.
برخلاف اکثر داستانهای که راجع به به قهرمانبودن و نجیببودن شوالیهها گفته میشود، شما مجبور هستید تا با زخمت بودن، پیچشهای حیوانمانند و ضربات بیرحمانه و غیرقابل پیشبینی او کنار بیایید.
این مبارزه سختترین مشتهای دنیای هنر را به شما میزند و داستانی دوران طلاییای را که در پرتگاه افتادهاست را روایت میکند. «کلوسئوم» فرسوده و فرتوت شده و بیش از حد رشد کردهاست. زره «آرتوریاس» (Artorias) خراشیده، کثیف و پاره شدهاست. بازوی اصلیاش شکسته و به آرامی در کنارش تاب میخورد. همینطور او با با دست ضعیفترش به زره ساق تو میکوبد.
به هرحال اگر این کارها برای داستان ناراحتکننده او باشد یا برای دشواری بیرحمانه بازی، آرتوریاس شما را در حال گریه در Eston Flusk مخصوصتان رها میکند. این مجازاتی است که برای جرات وارد شدن به DLC بازی، لایقش هستید.
Dancer Of The Boreal Valley از مجموعهی Dark Souls
یکی از سختترین باس فایت های FromSoftware قطعا Dancer Of The Boreal Valley است. باسفایتی که مورد علاقهی «رندال لو» یکی از تهیهکنندگان Bluepoint Games است. او میگوید:
وقتی که وارد کلیسای کوچک Lothric میشوید، درها بسته میشوند و تاریکی تمام اتاق را در بر میگیرد. برای من این یکی از خاطرهانگیزترین صحنهها است. Dancer آویزان از تاریکی است. او پایین میآید و به شکلی عجیب حرکت میکند تا جلوی شخصیت من قرار بگیرد. من هنوزم از فکر کردن به آن، تحتتاثیر قرار میگیرم.
نبرد روان است ولی احساسی دیوانهوار میدهد. مرگبار بودن آن باسفایت از همان ابتدا مشخص بود. این اولین نبرد با باسفایتی بود که واقعا دو طرف در حال رقصیدن با یکدیگر بودند چرا که هر کدام میخواست بر دیگری تسلط پیدا کند.
این مرا بسیار یاد اولین برخوردم با Penetrator از Demon’s Souls انداخت. البته که نبرد با Dancer Of The Boreal Valley بسیار کاملتر بود. وقتی که پیروز شدم، اولین بار بود که از شکست یک باسفایت در Dark Souls ناراحت شدم. من دوست داشتم این نبرد ادامه پیدا میکرد.
قطعا منتظر Elden Ring هستم. چراکه میخواهم ببینم آیا باسفایتی در آن وجود دارد که آن حس هیجانانگیز را دوباره زندهکند یا خیر؟
Nameless King از مجموعهی Dark Souls
«تاکر کول» که یک هنرمند فنی در Bend Studio است از میان باس فایت های FromSoftware، «پادشاه بینام» (Nameless King) را برگزید. او گفت:
مبارزه با پادشاه بینام هم یک جنگ هست، هم یک نمایش! میدان نبرد با ابرهای طوفانی پوشیده شدهاست و پادشاه بینام برروی آن با یک اژدهای بزرگ فرود میآید. در حالیکه پادشاه سوار اژدها است، با فولاد و صاعقه به کسانی که همدم نفس آتشین او هستند، ضربه میزند. این شکوه و ظرافت سلطنتی او و عنوانش را نشان میدهد که به راستی برازندهاش است.
پس از اینکه اژدها میدان را ترک میکند بازیکن باید خودش را برای یک دوئل با پادشاه آماده کند. پادشاه به سلاح و قدرتهای طوفان به یک اندازه دستور میدهد. حمله او ترکیبی از فولاد، باد و رعدوبرق است که میتواند هر حریفی را به راحتی تحت تاثیر قرار دهد.
به همان اندازه که میل حملههای او ترسناک است، راه رفتن آرامش به سمت بازیکن هم ترسناک است. مدل راه رفتنی که نمایانگر یک جنگجوی خونسرد و صبور است.
شکست پادشاه بینام حس غروری مانند باسفایتی که بر فراز قلهی Lothric ایستاده بود را میدهد.
Lady Maria Of The Astral Clocktower از بازی Bloodborne
هنرمند محیط یعنی «ایوانا لیتشواگا» از استودیوی «سانتا مانیکا»، «لیدی ماریا» (Lady Maria) از Bloodborne انتخاب میکند. او در مورد این شخصیت که یکی از باس فایت های FromSoftware است چنین میگوید:
ورود به یک برج ساعت متروکه و بزرگ با یک جسد که روی صندلی منتظر ما بود عجیب بود. ساختمان توسط نور خورشیدی که از پنجره میآمد، محاصره شدهبود. میشد حدس زد که چه چیزی در راه است. اما نمیتوانستم حدس بزنم که این سختترین و در عین حال زیباترین باسفایتی است که در طول بازی باهاش مواجهه شدهام. در بین تمام بازیها و باس فایت های FromSoftware، لیدی ماریا موردعلاقه من است. به خاطر اینکه مبارزه با او حس رقص میداد و این لیدی ماریا بود که مرا رهبری میکرد.
اگرچه شمعهای کلیسا در طرفین و گلبرگهای سفید برروی کف زمین بودند و پنجرهای وجود داشت که محیط را روشن میکرد ولی در کل بخش زیادی از محیط خالی بود. این جو بسیار متناسب با این نوع باسفایتها است. موسیقی کار بسیار عالی بود و سرعتش برای بالا بردن آدرنالین شما مناسب بود.
جوری که او به سمت شما میآمد بدون اهمیت به چیزی در دنیا بود. او جوری حرکت میکرد انگار از اینکه شما را نابود میکند مطمئن است. انیمیشنهای شخصیت او عالی کار شدهبودند.
انتقال بین فازهای مبارزه او تعادل بسیار خوبی داشت و به خوبی در جریان بود. فاز اول یک رقص ریتمیک برای حملات سریع او بود.
فاز دوم سرعت بیشتری با حملات از راه دور بیشتر داشت. جایی که او از خونش به عنوان شلاق استفاده میکند.
در فاز سوم او از خون و آتش استفاده میکند و شما باید از تمام آن ضربات جاخالی بدهید و اگر ضربهای با شما اصابت کند میمیرید. اولین مبارزهام با او تجربهای کاملا شگفتانگیز و بهیادماندنی بود.
Ludwig The Holy Blade از بازی Bloodborne
یکی از باس فایت های From Software که انتظار حضورش را داشتیم Ludwig The Holy Blade است. «کیانو رابون» کارگردان داستانی Nixxes Software در مورد انتخاب او میگوید:
چیزی که به عنوان یک شکارچی معمولی در برابر هیولا شروع میشود، ناگهان در نیمهراه خودش را به عنوان چیزی واقعا خاص نشان میدهد. لودویگ زخمی سکندری میخورد. در کنارش او شمشیر بزرگ Moonlight را که برای مدتها گم شدهبود، پیدا میکند.
خشم راه را برای شفافیت باز میکند و Ludwig نفرینشده را پاک میکند. سلاحهایی که آسیب زیادی به هیولاها وارد میکردند دیگر بیاستفادهاند. جانور جیغ جیغو توسط یک مرد هیولا جایگزین شدهاست.
به خانه خوشآمدی Ludwig The Holy Blade! در ادامه شنوندهی یکی از بهترین آهنگهای ساختهشده برای Bloodborne هستیم. همانطور که Ludwig شروع به چرخاندن تیغ خود میکند، مبارزه به یک والش خشن که شامل خون و نور ستارهها است، تبدیل میشود.
به همراه هر حمله موسیقی اوج پیدا میکند یا سقوط مییابد. همین کار سبب میشود تا مبارزه ریتمی شبیه رقص پیدا کند. چیزی که به عنوان یک مبارزه نامنظم شروع شدهبود در نهایت به یک دوئل زیبا بین شکارچیان ختم میشود. دوئلی که در یک سالن رقص غرق در خون شکل گرفتهاست.
Ludwig یک خلاصهی عالی از تجربهی Bloodborne است که به شکل یک باسفایت در آمدهاست. خلاصهای که شامل مبارزه بین شکارچیان، هیولاها و Old Blood میشود.
Owl (Father) از بازی Sekiro: Shadows Die Twice
«اسرائیل ری» از Bluepoint Games شخصیت «جغد» (Owl) از Sekiro: Shadows Die Twice را یکی از بهترین باس فایت های FromSoftware میداند. اسرائیل در مورد انتخابش میگوید:
جغد هر تصمیم مهمی را در طول زندگی «سکیرو» برای او گرفتهاست. تلقین فکری به کد آهنی، بدلگشتن به نگهدارنده «کورو»، تصمیماتی بودند برای مسیر او به میراث اژدها. حالا شما بر میگردید به لحظهای که زندگی سکیرو در بزرگسالی تغییری کرد، یعنی لحظهی شروعِ پایان نقشهی جغد.
تقابل در قلعه «آشینا» (Ashina) در مورد وفاداری به یک دوست است اما این نبرد در مورد پدری است که پسرش را ترک میکند. این جغد در اوج خودش است و از هرچیزی که در چنته دارد استفاده میکند تا از شما جلوگیری کند. چرا که او نمیگذارد شما نقشهاش برای جاودانگی را خراب کنید.
یک فشردگی و ترکیدگی احساسات قبل و بعد از شروع نبرد، وجود دارد. احساساتی نظیر خشم خیانت، درد رها شدن و لذت انتقام. برخورد تیغههای شمشیرها با هم دقیقا همان چیزی است که کلمات از توصیفش عاجز هستند.
سرعت، شدت و وزن احساسات نبرد چیزی است که موسیقی کار آنها را به شما منتقل میکند. جغد نمونه چیزی است که FromSoftware در آن استاد است. روایت را در یک برخورد فراموشنشدنی ترکیب میکند. نمیتوانم صبر کنم تا ببینم Elden Ring چه چیز برای ارائه دارد.
Guardian Ape از بازی Sekiro: Shadows Die Twice
«جو پتیانتی» از اعضای «ناتیداگ» در مورد انتخاب از میان باس فایت های FromSoftware گفت:
انتخاب یک باسفایت از میان باسفایتهای زیاد و عالیای که FromSoftware ساختهاست، کاری سخت و دشوار است. The Bloodstarved Beast همیشه در قلب من خواهد بود ولی من الان میخواهم Guardian Ape را به عنوان تجربهای که دوست دارم دوباره تعریفش کنم، انتخاب کنم.
این مورد یک شوالیه مرده یا هیولای الدریچ نیست. این یک میمون بزرگ است که به سمت شما مدفوع پرتاب میکند! او بیشتر شبیه یک شوخی است تا باسفایت.
اما در اصل این بازی است که دارد شما را مسخره میکند. هنگامی که سر او را از تنش جدا میکنید صفحهی پیروزی بالا میآید و شما شروع به دور شدن میکنید که ناگهان او بر میخیزد! در یک دستش شمشیر و در دست دیگر سر بریده شدهاش وجود دارد.
چیزی که بیشتر از همه در مورد این باسفایت دوست دارم این است که چگونه FromSoftware توانست در فاز اول یک گوریل سرزنده و جالب را نشان بدهد اما در فاز دوم همه چیز تغییر میکند! تنه میمون شروع به لغزیدن میکند! قسمتی از آن شبیه مار و قسمتی دیگر شبیه به یک رقصنده باله.
به نحوی بیرون کشیدن یک هزارپای غولپیکر از سوراخ گردنش در پایان، خیلی از چیزها را شفاف کرد. شما در اصل در حال مبارزه با یک حشره بودید که درون یک گوریل زندگی میکرد. در اصل آن حشره بود که گوریل را مانند یک عروسک خیمه شببازی به این طرف و آن طرف میکشید. هیچ کاتسین و یادداشتی نمیتواند این صحنهها را توصیف کند.
این صحنهها را شما فقط میتوایند از طریق خود بازی دریافت کنید و آنها را بفهمید.
Lady Butterfly از بازی Sekiro: Shadows Die Twice
«آنا مارش» دستیار کارگردان طراح که در Firesprite مشغول است، Lady Butterfly را از میان باس فایت های FromSoftware انتخاب کرد. او در مورد انتخابش گفت:
دیدن زنان مسن در بازیهای ویدیویی کمی غیر مرسوم است. مخصوصا وقتی که آنها را به عنوانی مبارزی توانا ببینید. پس من حتی قبل از شروع مبارزه هم طرفدار Lady Butterfly بودم.
او یک مبارز سرسخت و بامهارت در هنرهای رزمی بود که سابقهی دههها تجربه و مبارزه را برای شاگرد سابقش به ارمغان آوردهبود. ترجیح او این است که مبارزه نکند اما وظیفهاش بر خلاف ترجیحش است. این مبارزه یک شاهکار در زمینه حملات و نبردهای تکبهتک است.
تلگرافکردن، متعادلبودن و لغوکردن، همهچی در این مبارزه به اندازه و کامل است. میتوانم قاطعانه بگویم که شانس در شکستدادن این باسفایت نقشی نداشت. مبارزه Lady Butterfly بسیار بیعیب و نقص طراحی و تنظیم شدهاست. ریتم و جریان حملات انحرافی، فرارها و فرصتهای مناسب برای حمله، چیزهایی بود که باعث شد موقع شکست Lady Butterfly بتوانم احساس کنم یک بازیکن کاملا ماهر هستم و شانس اصلا در موفقیت من دخیل نبود.
همه این ویژگیهای درون یک هیولای اهریمنی پر زرقوبرق نبود. بلکه یک انسان معمولی قادر به انجام آن کارها بود. همین باعث میشود تا او یکی از بهترین و موردعلاقهترین باسفایتها برای من در طول تاریخ بازیهای ویدیویی شود.
در نهایت یک سوال دیگر وجود دارد؟ اینکه شما کدام یک از آثار FromSoftware را تجربه کردهاید و کدام یک از باسفایتهای مذکور مورد علاقه شما است؟ اگر باسفایت موردنظر شما در لیست نبود آن را حتما با گیمنیوز به اشتراک بگذارید و از خاطره و برداشت شخصی خودتان از شخصیت آن باسفایت برای ما بگویید. در ضمن جدیدترین اثر این استودیو یعنی بازی Elden Ring در تاریخ 25 فوریه مصادف با 6 اسفند منتشر خواهد شد.