پنج شنبههای کلاسیک: بادکنک قرمز
بادکنک قرمز. مرثیه لاموریس برای آزادی، برابری و برادری. بادکنکها پرواز میکنند…
بادکنک قرمز The Red Balloon
کارگردان : آلبرت لاموریس
فیلمنامه نویس : آلبرت لاموریس
محصول : 1956 . فرانسه
ژانر : درام . فانتزی
مدت زمان : 34 دقیقه
بخش “پنج شنبههای کلاسیک” هر پنج شنبه به بازبینی یک فیلم کلاسیک میپردازد. فیلمهایی که تاریخ مصرف ندارند و هر مخاطبی در هر عصری از تماشایشان لذت میبرد.
وقتی کوچک بودم یکی از دوستانم میگفت، اسباببازیهایمان وقتی که خوابیم حرکت میکنند، لباسهایمان در شب حرکت میکنند و مثل ما وقتی بیداریم زندگی میکنند، کولرها برای آنها روشن میشود، گازها برای آنها روشن میشود، آشپزی میکنند، دعوا میکنند و عاشق میشود. از آن روز به بعد همیشه نگران اسباببازیهایم بودم که نکند یک روز عاشق هم بشوند و دیگر مرا فراموش کنند، نکند با هم صحبت کنند و در یکی از این شبها طعم آزادی را بچشند و خودشان را از من دور کنند و فرار کنند، نکند با من قهر کنند.
بادکنک قرمز از آن فیلمهایی است که ما را به آن روزها میبرد، دوران معصومیت کودکی و سرشار از تخیلهای کوچک و بزرگ، در این فیلم کوتاه (34 دقیقه) پسرک با بادکنک قرمز رنگی دوست میشود، دوستانشان حسادت میکنند و آنها هم سهمی از این لذت (بادکنک) میخواهند، بادکنک پسر با او هم بازی میشود، به مدرسه میرود، کمکاش میکند. و حتا برای لحظهای عاشق بادکنک آبی میشود. پسر و دختری که از کنار هم میگذرند با اینکه جان دار هستند نسبت به هم بی تفاوتاند اما این احساسات در این شیها و غیر جاندارها وجود دارند. بادکنک قرمز درباره زندگی اشیا و غیر جانداران است که با یک پسر (جاندار) دوست میشود. او روزی زمین را ترک میکند، زیرا بادکنکها هیچ دلبستگی به دنیای خشونت وار زمین ندارند. آنها متعلق به دنیایی پاک از جنس آزادیاند.
نگاه دقیق لاموریس در نهایت ایجاز به همین منظور است، بادکنک از چه جهانی و به کجا میآید؟ اینکه به کجا میآید مشهود است، او بیگانه با اعمال خشونت آمیز و حس تملک است، نبرد بر سر او آغاز میشود، نبردی که سالها بشر با آن دسته و پنجه نرم میکند (بی ارتباط با اروپای که دو جنگ جهانی را تجربه کرده است نیست) این خود برتری و جاه طلبی، و اقتدار و مالکیت قدرت بر سر تصاحب مال دیگری است، بادکنک از جهانی آزاد و نا معلوم میآید، لاموریس در نگاهی تمثیلی و انتقادی دقیق در سکانس آخر تمامی بادکنکها را از گوشه کنار شهر به سمت پسرک میآورد و پسر با سایر بادکنکها به پرواز در میآید و به سرزمین که شاید بشر سالها است به دنبال اوست (آزادی) به پرواز در میآیند، در میان جمع شدن بادکنکها نمای دیده میشود که سه بادکنک قرمز و سفید، ابی کنار هم هستند که این اشاره لاموریس به شعار مشهور فرانسویها آزادی، برابری، برادری است.
با تمام این تفسیرها، دوربین لاموریس بسیار صمیمی و کودکانه است، و به نوعی از دریچهی نگاه یک کودک بیشتر قابل بررسی است، همان طور که شازده کوچولو اثری است که مخاطبی دو پهلو دارد بادکنک قرمز هم مخاطبش دو پهلو است، ارتباطش را با کودکان قطع نمیکند (باورپذیری موضوع و قوه تخیل قوی کودکانه) باعث شده این ارتباط نه تنها حفظ شود بلکه ارتقا یابد و از نگاهی دیگر مخاطب بزرگسالاش را به فکر فرو میبرد. همچنین بادکنک قرمز ادای دین به سینمای دوران صامت است، که بی شک یکی از قدرتمندترین عناصر فیلم موسیقی آن است، که به شکل موجز گونهای ریتم و ابهت فیلم را مسلحتر میکند.
کوتاه درباره آلبر لاموریس
آلبرت لاموریس زندگی هنری کوتاه و عجیبی داشت مرگ تراژیک او ضربه مهلکی به جنبش موج نو فرانسه وارد کرد. او عاشق زندگی کودکان و طبیعت بود، آثار او اغلب یا درباره کودکان است و یا مستندهایی درباره طبیعت، آلبر لاموریس در ایران با مستند باد عشاق (در ایران باد صبا) مشهور است. او بعد از تولید بادکنک قرمز تنها چهارده سال عمر کرد و در آن مدت هم بیشتر به تولید آثار مستند مشغول بود و در نهایت هم زمانی که در سال 1970 در تهران مشغول تولید مستند باد عشاق بود هلکوپترش در نزدیکیهای سد کرج در ایران سقوط کرد و درگذشت.
یکی از بهترین و زیباترین توصیفاتی که از فیلم بادکنک قرمز خوندم,درود آقای مسلم آقاکوچک زاده,عالی بود
امیدوارم بازم مطالبی از این دست بنویسید
موفق باشید
هر هفته، پنجشنبهها!