پنج شنبه های کلاسیک؛ سه وسترن نامتعارف
من فیلمهای وسترن را انتخاب نکردم، آنها مرا انتخاب کردند. (جیمز استوارت؛ اوت 1972)
مقدمهای بر ژانر وسترن
سینمای وسترن نه تنها محبوب سینماروها بلکه در هالیوود تقدس فراوانی دارد، کلینت ایستوود از ستارههای سینمای وسترن میگوید: “ترجیح میدهم خودم بمیرم اما ژانر وسترن نمیرد.” فیلمهایی که با قواعد ژانر وسترن ساخته شده است را میتوان در کشورهای امریکا، ایتالیا، آلمان و مکزیک، محدود کرد. جان فورد، هاوارد هاکس، سرجیئو لئونه، آنتونی مان، نخستین نامهایی خواهند بود، که پس از اشاره به سینمای وسترن در ذهنمان میآیند. قواعد ژانر وسترن مشخص است، لوکیشن مربوط به فیلمهای وسترن در دشتها و بیابانها میگذرد، موضوع آنها درباره نظم و قانون و برقراری عدالت در غرب وحشی است، اما از دهه پنجاه فیلمهای نامتعارفی در سینما وسترن ساخته شد که خشم بزرگان و پیشگامان این ژانر را بر انگیخت، نیکلاس ری ساختار شکن فیلم جانی گیتار را ساخت. قهرمان فیلم زن است، و سکانس پایانی فیلم یک دوئل زنانهای است که از غریب ترین سکانسهای مربوط به ژانر وسترن محسوب میشود. تیر شکسته ساخته دلمر دیوز تصویر مثبتی از سرخ پوستان به نمایش میگذارد، ماجرای نیمروز ساخته فرد زینه مان درباره مردمان بزدل شهری کوچک است که کلانتر خود را تنها میگذارند و در سکانس پایانی فیلم کلانتر شهر، نشانه و ستاره خود را روی زمین میاندازد جویندگان ساخته جان فورد که در آن حس انتقام جویی، ادمها را از آدمیت دور میکند. اینها تنها نمونههای اندکی از وسترنهای نامتعارفی است که در اوج دوران شکوفایی این ژانر ساخته شد، اگر کمی به جلوتر بیایم، با فیلمهای دیگری روبه رو خواهیم شد که تصویر سینمای وسترن را به طور کل دگرگون میکند. مرده مرده ساخته جیم جارموش از شاخصترین فیلمهای مستقل امریکایی است که نظام سینمای وسترن را تخریب کرد و یا کوهستان بروکبک ساخته آنگ لی که درباره دو گاوچران همجنس گرا است.
سینمای وسترن از آغاز یعنی دورهی سینمای صامت که با فیلم سرقت بزرگ قطار شروع شد تا به امروز بارها قواعدش شکسته و توسط سینماگران با استعداد و ساختار شکن تعریف جدیدی از خود داده است. در این بخش میخواهیم سه فیلم از سینمای وسترن را معرفی کنیم که در میان تمام فیلمهای نامتعارف وسترن جایگاهی ویژه دارند و در نوع خود بسیار مهجور مانده اند. موش کور ساخته آلخاندرو خودوروفسکی از سینماگر شیلی/ سکوت بزرگ ساخته سرجیو کاربوچی از سینمای ایتالیا / زینهای شعله ور ساخته مل بروکس از سینمای هالیوود سه فیلم مورد نظر بحث ما هستند.
El Topo موش کور
وسترن سورئالیستی
سینما دیوانه زیاد داشته است. این دیوانهها خود به چند دسته تقسیم میشوند، اگر بخواهم ساده توضیح دهم، به دو دسته بدخیم و خوش خیم جدا میشوند. مثلا ارسون ولز از دسته بد خیمها است. کسی که در سیزده سالگی کلیه آثار شکسپیر را از حفظ بود، و تا بیست سالگی نصف کارهای شکسپیر را در سطح اروپا به اجرا در آورد! از دستهی خوش خیم به طور ساده میتوانم به فرانسوا تروفو از رهبران موج نو فرانسه اشاره کنم که مثلا در کمتر از یک سال بیست هزار فیلم و مستند و کار کوتاه در سینما تک فرانسه نگاه کرد. حالا “آلخاندرو خودوروفسکی” از دسته بدخیمها است، راستش را بخواهید خیلی علاقه نداشتم او را در دسته دیوانههای بدخیم جا دهم، چون او جدا یک بیمار است. کسی که مشکلات روانی رنج میبرده فردی که دیوید لینچ بارها او را تحسین کرده. کسی که عاشق سینما بوده است، و در یک دسته جداگانه باید قرار داده شود. موش کور یک وسترن است ولی هیچ ربطی به وسترن ندارد! یک فیلم سورئال است اما به گمانم بونوئل هم از دیدنش کرخت میشود، لحن فیلم خشن است، فراتر از خشونت فیلمهای سم پکین پا، داستان فیلم درباره یک هفتتیر کشی سیاهپوست بهنام «ال توپو» با پسر هفتسالهاش، «برونتیس» در صحرا به راه میافتند و از شهری میگذرند که تمام موجودات زنده آن قتل عام شدهاند و بعد، به قاتلان، «کلنل» و گروه خود میرسند که صومعهای را به وحشت انداختهاند.
The Great Silence سکوت بزرگ
وسترنی در میان برفها
سکوت بزرگ ساختهی سرجیو کاربوچی دیگر فیلمی است که با تمام وسترنهای اسپاگتی ایتالیایی تفاوت دارد، لحن فیلم جدی و خشک است، لوکشین فیلم معیارهای سینمای وسترن را دور میزند، فیلم نه در صحرا و بیابان بلکه در جنگلهای پوشیده از برف فیلمبرداری شده است. کلاوس کینیسکی قهرمان اغلب فیلمهای ورنز هرتزوگ در نقش اصلی فیلم حضور دارد، پایان فیلم نامتعارف و در نوع خود خاص جلوه میکند، این بار ضد قهرمانان که شامل جایزه بگیرها هستند پیروز میشوند. این موارد سکوت بزرگ را تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای وسترن کرده است. علاقه مندان به انیو موریکونه میتوانند از موسیقی متن زیبای فیلم لذت ببرند. داستان فیلم از این قرار است: گروهی از جایزه بگیران قاتل که توسط “لوکو” رهبری میشوند در کوهستانهای نوادا مخفی شدهاند. وقتی همسر “پائولین” قربانی آنها میشود او یک هفتتیرکش را استخدام میکند تا انتقام همسرش را از آنها بگیرد.
Blazing Saddles زینهای شعله ور
هجوی بر سینمای وسترن
اولین نکتهای که پس از دیدن فیلم زینهای شعلهور به وجود میآید این است که واکنش، جان فورد، آنتونی مان، سرجیئو لئونه، کلینت ایستوود، هاوارد هاکس و دیگر بزرگان سینمای وسترن پس از دیدن این فیلم چه بود! فیلم در دهه هفتاد ساخته شده است، یعنی زمانی که موج فیلمهای وسترن هالیوودی و اسپاگتی ایتالیا فرو نشسته بود اما این فیلم نه تنها قواعد سینمای وسترن را میشکند، بلکه آنها را به سخره میگیرد. شوخی با ژانر وسترن فقط شوخی با یک ژانر سینمایی نیست، بلکه شوخی با تمدنی است که آن را میپرستند. اما مل بروکس با جسارت تمام زینهای شعلهور را میسازد و یک کمدی بسیار خوب از آب در میآید نه تنها جزء نامتعارفترین فیلمهای وسترن شناخته میشود بلکه همیشه در لیست بهترین فیلمهای کمدی سینمای هالیوود قرار دارد. مل بروکس سابقه هجو ژانرهای دیگر سینما را در کارنامه خود دارد، هجو ژانر وحشت، درام تاریخی، علمی تخیلی. به طور کل در این فیلم به دنبال داستان مشخص نباشید (هر چند که دارای یک خط داستانی ساده است) فیلم را ببینید و از سینمای وسترن مل بروکس لذت ببرید!
هرسه تحلیل و مقدمه جالب و خواندنی بود,ممنون آقای مسلم آقاکوچک زاده,عالی بود.
خسته نباشی مسلم، از “مرد مرده” هم به عنوان وسترنی اسیدی میشد یاد کرد، وسترنی که تاراکوفسکی دوست داشت بسازد!