Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

ایرانی ‌الاصل‌های ناامید کننده؛ نقد «صداها/The Voices »، به کارگردانی مرجان ساتراپی

4

مرجان ساتراپی، کارگردان، نویسنده و انیماتور متولد رشت که بخش زیادی از شهرتش به خاطر انیمیشن “پرسپولیس” است، انیمیشنی که جایزه ویژه هیئت داوران را از کن گرفت. این انیمیشن اولین اثر ساتراپی بود، فیلمی که بعضی‌ها از آن به عنوان اثری ضد ایرانی یاد می‌کنند. ساتراپی فیلم دیگری هم در کارنامه دارد، “خورش آلو با مرغ” که در آن متیو آمالریک و گلشیفته‌ فراهانی بازی می‌کنند. اکنون، ساتراپی برگشته با بازیگرانی سطح بالاتر و بودجه‌ای بیشتر تا خودش را محک بزند، آیا او موفق شده؟

فردی ساده لوح به نام جری (رایان رینولدز) که در یک کارخانه‌ی وان‌سازی کار می‌کند، توسط گربه‌اش تحریک می‌شود که کار‌های شیطانی انجام دهد و سگش به او می‌گوید که باید یک انسان خوب باشد، او بر سر دو راهیِ خیر و شر قرار می‌گیرد…

مرجان ساتراپی می‌خواهد کمدی سیاه بسازد، اما فیلم او بیشتر به یک فیلمِ سیاهِ لوس و بی مزه شبیه است که سعی دارد بین قتل و کشتار و خون و خونریزی‌هایش ذره‌ای هم کمیک بگذارد تا بر روی فیلمش برچسبِ کمدی سیاه بخورد. جالب اینجاست که او اگر “صداها” را فقط به عنوان یک فیلم ترسناک می‌ساخت، بسیار از اینی که هست بدتر می‌شد.

ما تا دقیقه‌ای 25 هیچ چیزی از سیاهی فیلم نمی‌بینیم، فقط رایان رینولدز است که سعی دارد با گشنه‌بازی‌ها، ادابازی‌ها و بازیِ مصنوعی‌اش خود را یک احمق عقب مانده جلوه دهد. این 25 دقیقه پر است از شوخی‌های بی مزه‌ی کلیشه‌ای همچون کلیشه‌ی نژادی که با وجود یک هندی در فیلم دیگر جایش خالی نیست، یا یک زن چاق و زشت که سر و کله‌اش در بقیه کمدی‌های بی‌مزه ‌هم پیداست. همین 25 دقیقه‌ی آغازین بدترین قسمت فیلم است، ساتراپی با خود چه فکر کرده که فیلمش را این‌گونه شروع می‌کند. از این قسمت به بعد با وارد شدن عنصر خشونت و سیاهی به فیلم روند فیلم کمی بهتر می‌شود، می‌گویم کمی چون همچنان ما در ادامه باید شوخی‌های آدام سندلری‌ای مثل آمیزش حیوانات را تحمل کنیم! جالب جاییست که می‌فهمید این صحنه‌ها قرار است احساسات جری را به شکلی روانشناسانه بیان کنند.

فیلم داستنک‌های خود را نمی‌تواند جمع و جور کند، مثل روانشناس جری که هر موقع وارد فیلم می‌شود به کوه مشکلات فیلم می‌افزاید، صحنه‌هایی اضافی که تنها کاری که می‌کنند اشاره به گذشته‌ی جری است، که اگر هدف آن باشد پس فقط یکبار استفاده‌اش کافی بود.

نکات مثبتی که از آنها نمی‌توان گذشت، صداگذاری و فضاسازی فیلم است، با توجه به بودجه‌ی نسبتا کم فیلم به خوبی و خلاقانه از پس فضا سازی آن بر آمده، به خصوص در ایجاد تمایز بین دنیای روشن و سفید ذهن جری و دنیای سیاه و تاریک واقعی، سرهای سخنگو جالب از کار در آمده‌اند همچنین حیوانات سخنگو. یکی دیگر از نکات مثبت فیلم، در اسمش قرار دارد، صداها، بله، صداگذای فیلم بسیار دقیق و وسواسانه کار شده، بیننده تک تک اتفاقات فیلم را می‌تواند با شنیدن حس کند. کار ساتراپی در صحنه‌های که فیلم وارد سیاهی می‌شود هم خوب است. همانطور که دیدید نقاط قوت فیلم را در جنبه‌های فنی می‌توان یافت، این چیز‌ها خوب است ولی ای کاش ساتراپی می دانست جوهره‌ی سینما چیز دیگریست.

تکلیف ریتم فیلم با خودش روشن نیست، همانطور که تکلیف مرجان ساتراپی با خودش روشن نیست، همانطور که تکلیف جری با خودش معلوم نیست، نویسنده در ابتدا المان می‌گذارد و او را شیطان معرفی می‌کند، سپس می‌خواهد ما با او همذات پنداری کنیم و سپس به خشونت او جنبه‌ای طنز می‌دهد، این ها کاری جز سردرگرم کردن کاراکتر و بیننده نمی کند.

حرف آخر: تعریف ساتراپی از کمدی سیاه این است: جری می‌میرد و درجایی مثل بهشت با عیسی مسیح و کسانی که آنها را تکه تکه کرده، می‌رقصد! با دیدن این فیلم متوجه شدم که خانم ساتراپی چیزی از طنز نمی‌داند، پس بهتر است دیگر هم نسازد. با این اوضاع تنها ایرانی‌ای که بشود به آن امیدوار بود، رامین بحرانی عزیز است.

4 نظر برای این مطلب
  1. Hamonam می‌گوید

    چقدر بچگونه و غیر حرفه ای نقد کردید فیلم رو، ضد ایرانی هستید شما یا خودتحقیری دارید؟؟؟ اصلا چه ربطی ب این داشت ک کارگردان ایرانیه؟ اصلا خودتون یبار دیگه مثلا نقدتون رو بخونید !!!!درمورد کمدی سیاه ک

  2. شادی می‌گوید

    اینکه کارگردان ایرانیه یا نیست چه ربطی به اصل فیلم داره؟ اخه مگه مجبورید فیلم نقد کنید و اسم خودتون هم بزارید منتقد؟ کاش منم برم یه پیج بزنم نقد کنم فیلما رو .مثل شما همینقدر غیرحرفه ای

  3. فرزاد می‌گوید

    سلام

    ممنون از اینکه نقد کمیاب و خوبی انجام داده اید

    فقط من جواب این سوال رو از شما که اهل فن هستید میخام بدونم آیا در این فیلم آقای ویسکرز یا همان گربه خانگی جری در فیلم

    نماینده ایران نیست چون اگه دقت کنید در خیلی از قسمت های فیلم آقای ویسکرز طوری روبروی دوربین می ایستد که دقیقا شبیه به نقشه ایران است
    و این گربه میبینیم کمی انگلیسی را با لهجه صحبت میکند یعنی خارجی است نه آمریکایی اصیل

    بنظر من با وجود اینکه کارگردان فیلم ایرانی است اما سعی شده ایران در نقشه آقای ویسکرز قرار بگیرد

    و از این طریق این مطلب را اثبات کنند که ایران همیشه به بدی بقیه را دعوت میکند و همیشه حرفهای مخالفت بار میزند

    متشکرم
    موفق باشید

  4. اصغر می‌گوید

    ممنون از نقدتون عالی همه چیز رو گفتید

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.