Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

ساعت های عاشقانه؛نگاهی به فیلم در دنیای تو ساعت چند است به بهانه اکران

0

صفی یزدانیان را با نقدهای سینماییش می شناختم.کسی که دل بسته سینماست و حالا دراولین فیلمش نشان داد که این دل بستگی چقدر می تواند در خلق تصاویر به کمک فیلم ساز بیاید.کلا وقتی پای علی مصفا و لیلا حاتمی در میان باشد معلوم میشود با فیلمی مهم در سینمای ایران طرفیم.

آخرین فیلمی که از علی مصفا و لیلا حاتمی دیدم فیلم چیزهایی است که نمی دانی فردین صاحب الزمانی بود.هنوز خاطره خوش دیدن آن فیلم از یادم نرفته بود که با عاشقانه آرام در دنیای تو ساعت چند است مواجه شدم.فیلمی کوچک اما کم ادعا و پر از تصاویر زیبا و نوستالژیک.

در دنیای تو ساعت چند است ماجرای زنی به نام گلی با بازی لیلا حاتمی را روایت می کند که به یکباره و بعد از بیست سال به ایران و به زادگاهش رشت باز می گردد و در آنجا با شخصی به نام فرهاد با بازی مصفا مواجه می شود که می گوید از آشناهای گلی است اما گلی او را به خاطر نمی آورد.فیلم عشق یک طرفه و سالیان سال فرهاد به گلی است.عشقی که بر خلاف سایر عشق های سینما نه کلیشه ای است نه ادا.عشقی واقعی بدون زمان و مکان با یادآوری نوستالژی های کودکی.فرهاد سال های متمادی با عشق گلی زیسته است.یادش همواره زنده بوده است و بر خلاف سایر عشاق سینما خونسرد است و شوخ و شنگ.

روایت و لحن فیلم کاملن در خدمت فضای عاشقانهِ ی آرام فیلم است.فضای آرزوهای عاشقانه ای که هر کدام در جایی خفته است.قصه ی مردی که در سرزمین غربت خودکشی می کند،ماجرای مردی که کارش از هنر به سلمانی می رسد،داستان مردی که با یک تصویر پشت شیشه زندگی می کند و فرهادی که سال ها با یاد عشقی می زیسته است از کودکی تا میان سالی.

بازی بازیگران فیلم خصوصا مصفا عالی است و البته لیلا حاتمی که همیشه به اندازه بازی میکند و یک زهرا حاتمی که بعد از سال ها جلوی دوربین قرار گرفته است.یک فیلم خانوادگی با یک فردین صاحب الزمانی که این بار تدوین گر است نتیجه ای مثبت همانند چیزهایی است که نمی دانی دارد.همه ی عوامل فیلم در خدمت اثری خوش ساخت و با احساس هستند به خصوص کریستف رضایی که برگ برنده ی صفی یزدانیان در این فیلم است.موسیقی بی نظیر این فیلم که کاملن در خدمت لحن و فضای فیلم است و بعد از پایان فیلم هم زمزمه اش تو را با خود همراه می کند.طراحی صحنه و لباس فیلم هم کاملن به جاست و فضای نوستالژیک رشت را می سازد و هم چنین فضای فرانسه موجود در دل رشت.یک بیگانه در شهر که با یک طراحی غربی_گیلکی همراه با موسیقی تلفیقی غربی_گیلکی کاملن عجین یافته است.

در دنیای تو ساعت چند است کشمکش دارد اما کشمکشی که پنهان است.این که انسان ها به دور از هم و با فاصله ی جغرافیایی گریه می کنند،بدون هم می خندند و بدون هم می میرند همه و همه از کشمکش های پنهان فیلم است.فیلم کمی کمبود قصه دارد و قصه حمید و علی می توانست بیشتر پرداخته شود.پایان فیلم هم یکی از بهترین و با اصولی ترین پایان های سینماست که همه چیزش به جا و درست و به دور از زوائد اتفاق می افتد.فرهاد عاشق بعد از سالیان سال عاشقی این بار بعد از صاحبت با گلی روی میز می افتد و از خستگی می خوابد.یک تصویر کم نظیر در سینمای ایران و در نهایت این که جز فیلم هایی است که باید آن را بر پرده ی بزرگ سینما دید.زیرا فیلم پر از جزئیات است که پرده عریض سینما آن ها را بهتر نشان می دهد.

حرف آخر:در دنیای تو ساعت چند است پر است از تصاویر زیبا اما نه کارت پستال که به مخاطبانش احترام می گذارد و به آن ها اجازه می دهد وقتی از سینما پا به بیرون میگذارند فیلمشان را هم همراه خود در ذهنشان مرور کنند و لحظه هایی حالشان خوب باشد.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.