Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

داستانی تکراری از شهر گرگ‌ها؛ نقد فیلم «سارا و آیدا»

0

«سارا و آیدا» آخرین ساخته از فیلم‌ساز به‌نام ایرانی «مازیار میری» است. مازیار میری در کارنامه هنری خود اثری موفقی مانند «حوض نقاشی» را دارد که توانسته مخاطبان زیادی را تحت تاثیر خود قرار دهد. اما در این اثر مانند حوض نقاشی به سراغ یک معضل خاص نرفته است بلکه دست روی موضوعی عمومی‌تر گذاشته است.

قصه در رابطه با انتخاب بین خوب و بد و دل‌مشغولی‌های اخلاقی شکل می‌گیرد و از این نظر می‌توان مازیار میری را تحت تاثیر آثار «اصغر فرهادی» دانست که در این اثر نمود بیشتری یافته است. در این قصه، سارا و آیدا دو دوست صمیمی هستند که بر اثر یک اتفاق، زندگی یکی ازآن‌ها با معضلی بزرگ رو به رو می‌شود و حال این دو دوست باید با کمک یکدیگر این مشکل را برطرف نمایند اما در گیر‌ودار این مشکل وفاداری آنها نسبت به یکدیگر محک می‌خورد.

سارا و آیدا فیلمی کم کاراکتر است که اصلی‌ترین شخصیت‌های آن سارا و آیدا با بازی «غزل شاکری» و «پگاه آهنگرانی» هستند. شخصیت تاثیرگذار دیگری که در قصه حضور دارد، «سعید» نامزد آیدا است که «مصطفی زمانی» نقش او را ایفا می‌کند.

مصطفی زمانی که بیشتر او را ایفاگر نقش‌های مثبت دیده‌ایم در این فیلم، به چالش کشیده شده و در نقشی منفی ظاهرشده است و می‌توان گفت بازی نسبتاً قابل‌قبولی ارائه داده است. پگاه آهنگرانی هم در نقش آیدا، دوبعدی بودن این شخصیت را خوب منتقل کرده است. مخصوصاً که آخرین بازی که از وی دیده‌ایم مربوط به «هفت‌ماهگی» است که بی‌شک بدترین بازی کارنامه هنری وی است. دیگر بازیگر نقش اصلی غزل شاکری در نقش سارا است. وی که فرزند فرشته طائرپور است، بیشتر با نقشی که در ده‌سالگی خود در فیلم «گلنار» کامبوزیا پرتوی ایفا کرد شناخته می‌شود. بازی احساسی شاکری بسیار درونی و قابل‌قبول است، اما چیزی که بازی وی را در سطح یک بازی معمولی متوقف می‌کند، لحن او در هنگان ادای دیالوگ‌هاست. بسیاری از واژه‌ها که در طول فیلم در خلال دیالوگ‌های شاکری تکرار می‌شوند با گویشی خاص ادا می‌شوند که مانع برقراری ارتباط بیننده با این نقش می‌شود. این موضوع چنان نمود پیدا می‌کند که در پایان فیلم وقتی راجع به خانواده آیدا در شهرستان صحبت می‌شود، تماشاچیان فیلم دچار تردید می‌شوند که مگر سارا شهرستانی نبود؟

دیالوگ‌های شعاری «در شهری که همه دستشان در جیب یکدیگر است، باید بدانی دستت را در جیب چه کسی کنی» و «در این شهر همه مثل گرگ منتظر هستند تا تکه پاره ات کنند» نشان از اولویت ارائه پیام به جای داستان‌گویی برای فیلمساز برای مخاطبان دارد.

اما نکته‌ای که در رابطه با شخصیت‌پردازی فیلم وجود دارد این است که شخصیت‌های فرعی بسیاری در قصه وجود دارند که حضور آن‌ها بی‌جا و بی‌تاثیر است. فیلم‌نامه چندان پیچیده نیست و حتی در رابطه با شخصیت پردازی نقش‌های اصلی داستان هم صدق می‌کند. شخصیت‌ها بسیار ساده و سطحی هستند و هیچ نوع پیچیدگی و رازآلودگی در وجود آن‌ها دیده نمی‌شود و انگیزه‌های آن‌ها واضح و قابل پیش بینی است و با توجه به این نکات می‌توان گفت شخصیت‌‌پردازی و خلق فضای مناسب در این فیلم کمتر به چشم میخورد.

هرچند «امیر عربی» تلاش کرده‌است در این اثر به زمانبندی و قواعد تکنیکی فیلمنامه توجه زیادی داشته باشد و گره‌ها را به موقع در فیلم به کار ببرد اما این تلاش با سهل‌انگاری در انتخاب داستانی دم‌دستی ضایع شده و باعث شده است فیلم در لحظات پایانی با دیالوگ‌های طلایی‌اش تماشاگران به ستوه آمده را بخنداند‌. فیلم از نظر ریتم بسیار سریع است و تدوین نقش تعیین کننده‌ای در پیشبرد داستان دارد. در نیمه دوم قصه، چندین رویداد پشت سرهم رخ می‌دهند اما مشکل این است که این رویدادها به قدری ساده هستند که قبل از رسیدن به مرحله گشایش به راحتی توسط بیننده قابل پیش‌بینی هستند. درنتیجه بیننده همیشه یک‌قدم از اتفاقات فیلم جلوتر است و تعلیقی که مد‌نظر میری بوده و در آثار فرهادی مشابه‌اش را زیاد می‌بینیم اثر خود را از دست می‌دهد و بیننده را نه شوکه می‌کند و نه غافلگیر. در واقع می‌توان علت این پیشی گرفتن را در تکرار این الگو هم یافت. بیننده در اثر تکرار یک الگو می‌تواند مشابهش را در هر فیلم دیگری بیابد.

بیشتر بخوانید
1 از 51

به غیر از مسئله‌ی قابل پیش‌بینی بودن، مشکل دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد نورپردازی فیلم است. به نظر می‌رسد کارگردان سعی داشته برای واقعی جلوه دادن فضای فیلم از نورپردازی طبیعی استفاده کند که این امر به دلیل پایین بودن کیفیت پخش در سینماهای ایران باعث شده که در سکانس‌های اصلی و به خصوص در سکانس‌هایی که در شب تصویربرداری شده‌اند، تصاویر بسیار مبهم و ناواضح باشند و طبیعی است که این مشکل بیش از همه بازی بازیگران فیلم را تحت تاثیر قرار داده است چرا که نور نامناسب مانع از انتقال حس چهره به مخاطب شده است.

باید گفت سارا و آیدا در کارنامه فیلمسازش اثری تکراری و کلیشه به حساب می آید که تنها مزیتش نسبت به آثار گذشته وفاداری به حقیقت و راستی است که در نهایت شخصیت اصلی را از عذاب وجدانی که دچارش شده رها می‌سازد، اما با این آزادی او را اسیر بند زندان و ملامت‌های نامزد محافظه کارش می‌گرداند.

سارا و آیدا با تمام پتانسیل‌های بالای ایده‌ی استاندارش برای تبدیل شدن به یک فیلم متوسط و قابل احترام نه تنها نتوانسته است اعتبار خاصی برای سازندگانش باشد بلکه در مواردی مثل بازی بازیگران، ضعف شخصیت پردازی و ایجاد فضای همسو با ریتم داستان خدشه اساسی به این اعتبار وارد آورده است. کارگردان به وضوح می‌خواهد بازگشتی به «سعادت آباد» و بحران‌های عاطفی – اخلاقی‌اش داشته باشد اما به نظر می‌رسد توفیق چندانی در این امر نداشته است.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.