هنگامی که طرفداران قدیمی سری رزیدنت اویل برای اولین بار شنیدند که قرار است دوباره یک بازی ترسناک به دست خالق سری محبوبشان یعنی شینجی میکامی ساخته شود، سر از پا نمیشناختند و مثل همیشه منتظر یک شاهکار به تمام معنا بودند اما پس از عرضه بازی شیطان درون (The Evil Within) بود که نظرات ضد و نقیض در مورد آن شروع شد. تعدادی از افراد عاشق آن شدند اما از طرفی بازی مخالفانی هم داشت، البته این انتظارات ممکن است به دلیل حضور شینجی میکامی در تیم سازنده بازی بوده باشد. در هر صورت میکامی توانست با شیطان درون به موفقیتهای نسبتا خوبی دست پیدا کند تا جایی که چند ماه پیش به صورت غیرمنتظره بازی The Evil Within 2 یا همان شیطان درون 2 طی کنفرانس بتسدا در E3 2017 معرفی شد. اکنون با انتشار بازی به سراغ آن رفتهایم تا نقاط قوت و ضعفش را بررسی کنیم و ببینیم استاد میکامی در تلاش دوم خود با سری شیطان درون چه چیزی برایمان پخته است.
داستان از جایی شروع میشود که سباستین به عنوان یک کاراگاه سابق سه سال پس از حوادث نسخه اول و تجربهای که در بیمارستان روانی بیکان داشت اکنون فردی شکسته و از لحاظ روحی ویرانشده به حساب میآید. وی خود را بابت مرگ دخترش لیلی در آتشسوزی خانهشان سرزنش کرده و به دنبال آن زنش میرا نیز او را ترک میکند. اوضاع برای سباستین بدتر از این هم میشود زیرا جولی کیدمن، همکار سابقش که مشخص شد برای یک سازمان مخفی به نام موبیوس کار میکند، به سراغش آمده و به او خبر میدهد که دخترش نمرده و از او به عنوان یک وسیله برای ساخت یک استم (STEM) جدید استفاده شده است. داخل استم یک سری قضایا بر سر لیلی آمده است و کیدمن میخواهد پیگیر شده تا مطمئن شود اتفاق بدی برای او پیش نمیآید. بنابراین باری دیگر سباستین باید وارد دنیایی شود که از بهم پیوستن چندین هوش متعلق به افراد مختلف ساخته شده است، دنیایی بر پایهی موبیوس که در قالب یک شهر کوچک به نام یونین خود را نمایان کرده است. اوضاع در باطن این شهر بدتر از آن چیزی است که فکرش را بکنید و همه چیز بستگی به تلاش سباستین دارد که قبل از فروپاشی کامل این سیستم بتواند به موقع دخترش را از مخمصه نجات دهد.
از ابتدای بازی شیطان درون 2 حسی متفاوت از نسخه قبلی به شما دست میدهد. تغییرات در ابتدا کوچک به نظر میرسد و میتوان این تغییرات را در اتمسفر، حس کلی بازی و دیالوگ بین کاراکترها احساس کرد و یک موضوع دیگر که نمیتوان آن را در نظر نگرفت این است که سازندگان تعدادی از المانهای غربی را چاشنی بازی کردهاند. در قسمتی از بازی روند خطی بازی کاملا تغییر کرده و حالتی جهان آزاد به خود میگیرد که تا حدودی حال و هوای سری سایلنت هیل را تداعی میکند.
در مراحلی از بازی روند سریعی طی میشود که در تضاد کامل با حالت کلی بازیهای ترسناک است، شیوهای که در آن باید تمامی محیط بازی را با دقت جستجو کرد. البته میتوان گفت تجربه اینکه در هر گوشه و کناری از شهر منتظر یک موجود جهنمی باشید تا به شما حملهور شود در نوع خود جالب است. به واسطه همین مسئله تعدادی از مراحل ممکن است چندین ساعت طول بکشد تا به پایان برسد در حالی که برخی دیگر را حتی قبل از گذشت یک ساعت به اتمام برسانید. این حالت تا پایان بازی ادامه دارد و قرار نیست از یک جایی به بعد روند بازی دوباره حالت خطی به خود بگیرد.
قبل از تجربه مراحل باز و داخل شهر انتظار یک تجربه ناامیدکننده از یک بازی ترسناک را داشتم اما با پیشروی در این مراحل متوجه لذت خاصی شدم که حالتی مانند غافلگیری را به وجود میآورد. در حالی که بازی از المانهایی استفاده میکند که عناوین ترس و بقای بسیار دیگری را به کام نابودی کشانده است، تیم تانگو توانسته به خوبی از فرصتش بهره بگیرد و طرفداران بازی را با عنصر غافلگیری در جای خود میخکوب کند. برای مثال در قسمتی از بازی خود را برای حضور یک هیولای غولپیکر آماده کرده بودم تا بیاید و همه چیز را نابود کند. در بسیاری از از عناوین ترسناک معمولا چنین اتفاقی میافتد اما در این بازی نه و همه چیز در سکوت کامل پایان یافت. درست مانند سری بزرگ سایلنت هیل در این بازی هم شاهد استفاده از چنین تکنیکی هستیم. لزوما نباید هر بار با یک هیولای ترسناک روبهرو شویم، برخی اوقات بهتر است مرحله بازی در کمال آرامش تمام شود. به اعتقاد من بازیهای ترسناکی که در برخی لحظات حس امنیت کامل را به بازیکن القا میکند، میتواند به وقتش پتانسیل بیشتری را برای ترسیدن در وی ایجاد کند.
در بازی لحظات غافلگیرکننده بسیاری وجود دارد که اگر به خوبی دور و اطراف را نگردید، آنها را از دست میدهید. شاید بتوانید با نصف زمانی هم که لازم است برای تجربه تمامی لحظات مهم بازی صرف کنید، شیطان درون 2 را به اتمام برسانید اما مطمئنا بخش بزرگی از هیجان و ترس بازی را از دست دادهاید. بخش زیادی از این موارد غافلگیرکننده در قسمتهای باز بازی قرار دارد اما در طول مراحل خطی بازی نیز از این لحظات هیجانانگیز به وفور پیدا خواهد شد. البته باید بابت این قضیه تیم سازنده را ستایش کرد زیرا بسیاری از این موارد اختیاری است در حالی که میتوانستند به سادگی آنها را به جزئی جدانشدنی از بازی تبدیل کنند. حتی بدون تجربه این موارد فرعی هم بازی شیطان درون 2 بسیار متمرکز و باثبات جلوه خواهد کرد. خوشبختانه با پیشروی در بازی ابهامات زیادی برای شما پیش نمیآید و در هر زمان میدانید که چگونه راه شما به جایی که هستید ختم شده است.
البته بازی The Evil Within 2 بدون ایراد هم نیست و با وجود جنبههای مثبت بسیار زیادی که دارد، باز هم نمیتوان از کاستیهای آن چشمپوشی کرد. همانطور که در بالا نیز چندین بار اشاره کردم، در هنگام تجربه شیطان درون 2 بیشتر حسی مانند تجربه یک بازی از سری سایلنت هیل را داشتم و به نظر میرسید یک سری اعمال که قبلا در عناوین ترسناک دیگری انجام داده بودم را باید دوباره انجام دهم. بازی دارای موارد یونیک و منحصر بفرد بسیاری است اما به خوبی نتوانسته آنها را پیاده کند و در نتیجه برخی المانها حسی مانند تکراری بودن را به شما انتقال میدهند.
کاراکترها در این نسخه از بازی نقش تعیینکننده و مهمتری از قبل دارند. نه اینکه در نسخه قبلی کاراکتر مهمی نداشته باشیم اما کاراکترپردازی در نسخه اول به سطحی نرسیده بود که حتی بتوان برای مرگ یک شخصیت باارزش برای چند لحظه هم که شده ناراحت شویم. اوضاع در نسخه دوم متفاوت است و این بار ارزش بیشتری برای سباستین و سایر کاراکترهای بازی قائل خواهیم شد. در واقع تمامی افرادی که سباستین با آنها در طول بازی آشنا میشود، به شیوهای روی داستان تاثیر مستقیم دارند و از این جهت به شخصه نگران سرنوشت تک تک آنها بودم.
فارغ از سبک بازی، موفقیت یا شکست تمامی این المانهایی که به بررسی آنها پرداختیم به گیمپلی بازی بستگی دارد و این قسمت هم یکی دیگر از مواردی بود که در ابتدای تجربه آن ممکن است دچار دوگانگی شوید. تعداد بازیهای ترسناکی که در سالهای اخیر مخفیکاری را به گیمپلی خود اضافه کردهاند رو به افزایش بوده است، هم در عناوین اول شخص ترسناک مزخرف که نمیتوان پشت سر را به هیچ وجه زیر نظر گرفت و هم عناوین سوم شخص ماجرایی که تعداد سلاح بسیاری را در اختیار شما قرار میدهند اما مهمات اندکی برای استفاده روی آنها خواهید داشت. نمیخواهم دوباره نام سری سایلنت هیل را به کار ببرم اما به واقع این سری مثالی بارز از یک عنوان ترسناک همه چیز تمام است که نشان میدهد همیشه مهمات نمیتواند حلال مشکلات باشد و بازیکنان نیز مجبور به تجربه نصف بازی در حالت مخفیکاری نیستند.
بازی شیطان درون 2 از نوعی است که در آن به وفور شاهد مخفیکاری هستیم. در اوایل بازی تا حدودی ناامید شدم زیرا هیچ درگیری درست و حسابی با دشمنان بازی صورت نگرفت و بیشتر هیولاهای داخل بازی تنها واکنشی که در برابر گلولههای شما نشان میدهند، خاراندن خودشان است و تاثیری روی آنها ندارد تا امیدی برای درگیری با آنها داشته باشید. مشخصا سباستین سه سال بسیار سخت را پشت سر گذاشته زیرا سرعت دویدنش بسیار پایین است و توانایی حرکات سریع را ندارد. با پیشروی در بازی باز هم سرعت پایین او افزایش نمییابد و سایر تواناییهای او هم که در طی بازی باز میشود بیشتر به قابلیتهای سالید اسنیک شباهت دارد تا کاراکتری مانند لیون کندی که یکی از برجستهترین اشخاص این سبک از بازیها است. این نقطه ضعف که روی حرکات سباستین هم تاثیرگذار است در هنگام استفاده از سلاح گرم و حمله مستقیم به دشمنان بیشتر خود را نمایان میسازد. این مسئله حتی دقت تیراندازی بازیکن را هم تحت تاثیر خود قرار داده است. هر چند به مرور زمان دقت کم در تیراندازی و مخفیکاری هم به دست فراموشی سپرده میشوند و به هیچ وجه از لذت تجربه بازی شیطان درون 2 نمیکاهد. با این وجود هنوز هم فکر میکنم که باید سرعت عمل سباستین بیشتر شود، دقت سلاحها افزایش یابد و تکیه بر حالت مخفیکاری بازی کاهش پیدا کند.
در نهایت به نظرم بازی شیطان درون 2 بسیار بهتر و متمرکزتر از نسخه قبلی است از خط داستانی گرفته تا کاراکترها اما در مسیر دست یافتن به این موارد برخی مزیتها را فدا کرده است. شیطان درون 2 یک درخور و جذاب در سبک ترس است که با تغییرات گسترده خود توانسته توجه طیف بیشتری از هواداران دنیای گیم را به خود جلب کند اما باز هم میتوانست عملکردی بهتر از این داشته باشد تا بتوان از آن با کلمه بینقص یاد کرد.