«مادر!» /!Mother هرچند اثری از منظر محتوایی ساده و رک و راست است اما فیلمسازی استادانه و بازیگری بینقص آن، بی توجه به محتوایی که حرفی برای گفتن در سینمای مطرح جهان ندارد، اثری دو ساعته میسازد که برای علاقهمندان به سینما ظرفیت چند بار دیدن را به خود میگیرد. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Mother! ساختهی دارن آرونوفسکی با گیمنیوز همراه باشید.
سادگی، سادگی و سادگی صفت اصلی سینمای آرنوفسکی است. اگر بخواهیم میتوانیم با یک جمله، تک تک آثارش را زیر تیغ تحلیل ببریم. جزای دانستن (پی)، اعتیاد معضل بزرگی در زندگی مدرن (مرثیه ای برای یک رویا)، جدال خیر و شر درونی (قوی سیاه)، مرگ استثنا نمیپذیرد (چشمه) و روز ششم، آفرینش انسان (مادر!). حتی اگر بخواهیم ایده اصلی داستانهای او را به کاغذ بیاوریم، شاید بیش از یک پاراگراف جا نگیرد. همین سادگی همیشگی سینمای آرنوسکی، باعث شد که نسخه اولیه فیلمنامه «مادر!» در پنج روز کامل شود.
فیلم «مادر!» (Mother!) بلا تفاوت نسبت به باقی آثار دارن آرنوفسکی، فیلمی آغشته به عناصر نمادین و مفاهیم استعاری است. شاید هم غرق در آن. اما با این حال، نمادها و استعارههایی که او در جدیدترین شعرش، «مادر!» به کار گرفته، به هیچ وجه فیلمی با محتوای سنگین نساخته است. او فقط یک استعاره ساده را به گونهای با دریای خلاقیتش در داستان گویی و فیلمنامهنویسی گسترش داده که مخاطب لحظهای چشم از پرده اتفاقات آن بر نخواهد داشت. او در ادامه اقتباسهای سینماییاش از عهد عتیق و کتاب مقدس، «مادر!» را پس از «نوح» در وصف روز ششم ساخته است. روزی که انسان آفریده شد. روزی که بالاخره خدا، ستایشگر واقعی خود را خلق کرد تا او را عبادت کند و بی محابا به او عشق بورزد.
خدا در فیلم آرنوفسکی، قادر مطلق و مظهر نیکی نیست. خدا در «مادر!» (Mother!) شخصیتی است که با کمبود محبت و ستایش مواجه است. او میخواهد که دوست داشته شود پس انسان را میآفریند تا او را عبادت کند و دوست بدارد، و نه برای هدف دیگری. آنچنان که عروسکی در بازی بلادبورن یادآور میشود: «شکارچیان درمورد کلیسا به من گفتهاند. درمورد خدایان و عشق به آنها. اما آیا خدایان واقعا خلقتشان را دوست دارند؟ من یک عروسک هستم، ساخته شده به دست شما انسانها. آیا شما هرگز مرا دوست خواهید داشت؟ البته… من شما را دوست میدارم. این همان چیزی نیست که مرا برایش ساختهاید؟!»
خدا در فیلم «مادر!» (Mother!) بخشنده و مهربان است. اما بخشندگی و مهربانی او تنها برای این است که مبادا روزی تنها شود. شاید در این شرایط تنها مادر طبیعت بتواند خدا را از این خواب خرگوشی بیدار کند و انسانها، که خلقتش را به گند کشیدهاند را مجازات.
فیلم یک روایت ساده از کتاب مقدس را چنان آب و تاب میدهد که برای دو ساعت لذت بردن از هنر ساده و استادانه کافیاست. گسترش و بال و پر دهی کارگردان به داستانی کوتاه از کتاب مقدس، هیچگاه به مرز پیچاندن یا کش دادن بیهوده نمیرسد. «مادر!» فیلمی استعاری و غرق در نمادگرایی است اما به معنای واقعی سنگین و غیر قابل لمس برای مخاطب عام نیست. روایتی شاعرانه از روز ششم است که چگونه خدا، تنها برای لذت دوست داشته شدن، دار و ندارش را فدا کرد و هر بار این آفریده لعنتیاش را بخشید تا مبادا بدور از ستایش بماند. آرنوفسکی با کارگردانی و داستان سرایی استادانهاش، زمان را از «مادر!» به کلی حذف کرده است. زمان در این فیلم مانند موم در دستان سازنده است و هرگاه که بخواهد، در کسری از ثانیه، سالها را خداگونه میگذراند و با ضربآهنگ حوادث پیاپی، فرصت تفکر به بیننده نمیدهد.

فیلم «مادر!» (Mother!) همانند «نوح» (Noah)، ساختهی قبلی دارن آرنوفکسی نگاهی مسیحیانه به انسان و انسانیت دارد. در «مادر!» انسانها برادرکشی میکنند، جنگ میکنند، طبیعت را به گند میکشند و پسر خدا را سلاخی میکنند. همانطور که بسیاری از مذاهب ابراهیمی جهان عقیده به این دارند که انسان و انسانیت، چیزی جز پلیدی و پلشتی نیست و باید این دنیا را با زجر و بدبختی بگذراند، آرنوفسکی چه در «نوح» و چه در «مادر!» این تنفر نسبت به وجود انسان را به تصویر میکشد.
الن برستین، جنیفر کانلی، راسل کرو، آنتونی هاپکینز، هیو جکمن، ناتالی پورتمن و… به کار گیری همه این استادان بازیگری در فیلمها، نشان دهنده علاقه شدید دارن آرنوفسکی به بازیگری درجه یک دارد. در فیلم «مادر!» (Mother!) هم شاهد بازیگری اد هریس، میشل فایفر، خاویر باردم و نقش آفرینی (به معنای واقعی کلمهی) جنیفر لارنس هستیم. بازی بی نقص و بی اغراق او یک تنه ارزش اثر را بالا میبرد و در حالی که در تمامی سکانس ها حضور دارد، ایرادی در کارش دیده نمیشود. فیلم، بر محوریت کاراکتر زن قرار دارد و با او و به دنبال او، در خانه کاوش میکند و دوربین با او درد میکشد و با او مضطرب و لرزان میشود و با او توهمات تصویری میبیند. این چنین نقشی، سزاوار نقش آفرینی است که مخاطب را به صندلی سینما میخکوب کند و لارنس، پا فراتر میگذارد و تمامی دخترانی که با آرنوفسکی کار کردند را، از کانلی تا ناتالی پورتمن به رگبار تحقیر میبندد.

فیلم Mother! اولین عدم همکاری آرنوفسکی با کلینت منسل آهنگساز نیز هست. بارها بدون اغراق گفته شده که منسل، با موسیقی امبینت-کلاسیکاش در تمامی آثار آرنوفسکی، از مرزهای هنری فیلم میگذشت و تمام توجهات را تنها به خود جلب میکرد. اما در «مادر!» آرنوفسکی این بار نیاز به شاهکارهای منسل برای تثبیت اثرش ندارد. فیلم، بهانهای است تا آرنوفسکی ثمره بیست سال تالیف و عشق به سینمای نمادی-استعاری را به رخ بینندگانش بکشد و جهانیان را قانع بکند که توانایی او در کارگردانی، داستان گویی و تصویربرداری، برای فیلمسازی کافی است.
من کلی نقد از سایت های مختلف خوندم ولی بازم هالیم نمیشه دقیقا چی شده به نظرم کلی حفره خالی هنوز تو فیلم وجود داره که هیچ جوابی براشون پیدا نکردم نه تو سایت ها و نه تو مغز خودم حالا نمی دونم یا من نفهمیدم یا کلا فیلم چرتیه چون به نظرم نظریه خدا و این جور چیزا با این فیلم جور در نمی یاد….حالا نمی دونم شایدم من اشتباه می کنم
چرا جور در نمیاد؟ کاملا واضحه اتفاقا نمادهایی که استفاده میکنه. عهد عتیق رو بخونید کاملا متوجه میشید. این نقد هم هست البته:
https://goo.gl/BEaquJ
عجب فیلمی بود. دمتون گرم با نقدتون.
دقایق پایانی فیلم هم جنیفر لاورنس به باردم میگه ” تو منو دوست نداشتی. تو فقط عاشق این بودی که من چقدر دوست داشتم”.
این فیلم نقش خدا در هستی رو به چالش می کشه. از نکات بارز این فیلم تجسم بخشیدن به خدا در قالب شخصیتی خودشیفته است که قبل از نوشتن انجیل به بن بست فکری رسیده! و منتظر حادثه ای است تا فکرش برای نوشتن باز شود! در این فیلم خدا مانند انسان هربار که با فردی همراه می شه، دیگر خلایق تنها می مانند تا دوباره نزد اونا برگرده! در صورتی که خداوند هرگز خصوصیاتی مانند بشر نداره و بشر رو هم برای لهو و لعب نیافریده. “منزه هست خداوند از توصیفی که آنها می کنند” (مومنون/91). ستم انسانها به یکدیگر و به زمین و سایر موجودات فقط به دلیل رعایت نکردن قوانین الهی رخ میده! چرا گناه و نافرمانی خودمونو به خدا نسبت بدیم!