«مهاجرت» یا به تعبیر فیلمساز با تجربهی ما اینجا «فرار» از ایران -فراری که هیچ دلیل قانعکنندهای برای آن نیست مگر حماقت و تنبلی انسانها (باز هم البته به زعم فیلمساز)- تا کنون موضوع صدها فیلم ایرانی بوده است. خسرو معصومی که امسال «کار کثیف» را روانهی جشنواره فیلم فجر کرده هم همین موضوع را دستمایهی فیلمنامهی جدیدش قرار داده و «باز» هم به سراغ یک زوج فراری از ایران رفته است. با نقد فیلم کار کثیف با گیمنیوز همراه باشید.
فیلم کار کثیف یک فیلم کاملا معمولی و گاها عقبافتاده است که نه چیز تازهای برای عرضه دارد و نه موضوع جدیدی را بیان میکند. تمرکز فیلم، متاسفانه به جای اینکه همچون اسمش بر روی «کار» مرد قصه باشد، بیشتر به موضوع مهاجرت دقت میکند. همین مسئله فیلم را از تبدیل شدن به یک قصهی درام هیجانانگیز از «کار کثیف» عرق فروشی که مرد به «ناچار» به آن تن میدهد (و با آبروی خود و خانوادهاش بازی میکند) به یک روایت نخنما و بسیار سخیف از خانوادهای مترصد فرار از مملکت خود تبدیل میکند. این یعنی فیلمساز نه تنها در خلق آنچه خود لازم دانسته به آن بپردازد ناکام است بلکه با روایت کشدار و بیاثر خود از روزهای فعالیت «فرهاد» -چه بیهوده این اسم بر او گذاشته شده، چون نه نشانی از فرهاد دارد و نه قاعدهی خاصی- به عنوان یک «ساقی» مشروبات، تنها موجب بیزاری هر چه بیشتر تماشاگر از فیلم میشود.
به طور دقیقتر، داستان اصلا درست شکل نمیگیرد. ابتدای فیلم صحنهای را میبینیم که به اصطلاح راز اصلی فیلم را تشکیل میدهد و در پایان باید با رمزگشایی از این صحنه، همهی لحظات دردآور تماشای فیلم هضم شوند. در همین صحنه، شخصیتپردازی خردهای صورت میگیرد و مسئلهی اصلی فیلم مطرح میشود. ما در بین نکات بسیاری که در این لحظات از قصه عایدمان میشود، میفهمیم که «اتفاق بدی در ایران رخ داده و این خانواده و در راس آن فرهاد نمیتوانند به ایران برگردند چون گیر پلیس میافتند». بعدا قرار است روند فیلم ما را به این اتفاقِ بد، «فاجعه»ای که فیلم از آن حرف میزند برساند. اما اینکه از پیش میدانیم -به نوعی میتوان گفت اطلاعات اضافی به تماشاگر داده شده- قرار است چه اتفاقی بیفتد، همه چیز را لوث و فاقد هرگونه جذابیتی میکند.
در داستان فیلم معلوم نیست چرا «فرهاد» بیکار است و چرا نمیتواند مشکلات زندگی خودش را از راه درست -کار تمیز- برطرف کند. چرا در این شهر کار نیست؟ آیا فیلمساز از شهری صحبت میکند که همهی فرصتهای شغلی در آن توسط افراد دیگر پر شدهاند و دیگر جایی برای فرهاد نیست؟ چرا نیست؟ این سوالها را فیلم بیپاسخ میگذارد و در نتیجه موضوعات اصلی فیلم اصلا توجیه نمیشوند. ما قرار نیست به عنوان بیننده، تصمیم بگیریم موسیوار همراه خسرو معصومی و فیلمنامهی مزخرفش راه بیفتیم بدون اینکه دلیلش را بدانیم. فیلمنامه هرگز به این موضوع نمیپردازد. در قدم بعدی هم مشخص نمیشود که چرا فرهاد این کار را انتخاب میکند. «مستان» از کجا میآید؟ کار کثیف چه مزیتی دارد که فرهاد را یاری میکند؟ چرا همه چیز در فیلمنامه با یک قید «اجبار» قرار است توجیه شود و ما هم بپذیریم؟ دیالوگ کلیدی فیلم خسرو معصومی این است: دیگه اگه مجبور باشی چرا نکنی؟ آیا اخلاقیات، وجدان و قواعد زندگی در فیلم جایی دارند؟ آیا پول این کار آنقدری خوب هست که فرهاد و ما را مجاب کند به پذیرش این شغل؟ نیست. اما ما باید مثل فرهاد مجاب شویم چون فیلمنامهنویس اینطور میخواهد.
فیلم وقتی بحران اصلی را -که پیشاپیش از آن خبر داریم- خلق میکند یک ژست پلیسی به خود میگیرد و چون نمیتواند از آن موقعیت بکر پیش آمده استفاده کند، زود آن را تمام میکند و دوباره روند مسخره و خستهکنندهی قبلی را پی میگیرد و به چیزی بیشتر از آنچه تا اکنون بود تبدیل نمیشود. خسرو معصومی به جای حل مسئلهی پیش آمده در قصه، به دنبال پاک کردنهای متوالی صورت مسئله است. فرمول به شدت مضحکی که هرگز نمیتواند پاسخگوی نیازهای مخاطب این روزهای سینمای ما باشد.
فیلم کار کثیف بر خلاف «پر پرواز» ستارهی مشهوری هم ندارد تا بتواند از آن بهرهی مادی ببرد. کار کثیف نه در قصه و نه کارگردانی موفق به جذب مخاطب نمیشود و با اینکه میتوانست با نمایش دادن روزمرگیهای یک ساقی مشروبات، چالشهای او و درونیاتی که او را مجبور و مجاب به انتخاب این شغل کردهاند به یک درام سنگین و موفق تبدیل شود، از چارچوبهای پوسیدهی مغز نویسنده و کارگردانش خارج نمیشود و حتا برای دقایقی نمیتواند نظر مخاطب را به خود جلب کند. کار کثیف یک فیلم تکراری و زنگزده است و هیچ نیازی به پرداختن به جوانب دیگر این فیلم نیست.
نقد فیلم کار کثیف را خواندید. اگر در مورد این مطلب نظری دارید حتما ما را از آن مطلع کنید. همچنین اگر موفق به تماشای این فیلم در روزهای جشنواره شدید میتوانید نظر خود در مورد آن را در بخش دیدگاهها به ما و همراهان گیمنیوز منتقل کنید.